مسووليتسازي مجابي و مسووليتپذيري ما
مجابي در تعريف ساده، يك«مهندس فرهنگي» است. مهندسي كه به تنهايي، هم ابزار اين كار بوده و هم كارفرما و هم كارمند. چنين نگرشي فقط و فقط از ناحيه دلسوزاني شكل ميگيرد كه كورهراههاي فرهنگي را با تيزبيني و درايت مورد مطالعه قرار دادهاند و براي گذر دادن ما از اين حجم «جاماندنهاي» تاريخي، با مايه گذاشتن از زندگي، به نيت ساخت افقهايي نو به راه افتادهاند و بارها بر زمين افتادهاند و باز سر زانوها را تكاندهاند وروز از نو، روزي از نو.
مجابي را امروزه بايد علاوه بر يك نويسنده و شاعر و نقاش، به عنوان بخشي از تاريخ زنده به رسميت شناخت؛ تاريخي از تجربه و نوع نگاه به هستي و مهمتر از همه، حساسيت پيرامون ثبت هنري گذرگاههاي خطرزايي كه پشت سر گذاشتهايم. با تورق اغلب آثار ادبي اين نويسنده در مييابيم كه او برخلاف گروهي از اهالي قلم، خود را تافتهاي جدا بافته از بدنه جامعهاي كه در آن زندگي ميكند ارزيابي نكرده. هستند نويسندگاني كه عطاي نوشتن را به بهانههايي چون وضعيت مميزي و نبود سازوكاري حرفهاي در سياستگذاريهاي فرهنگ مكتوب و مواردي از اين قبيل رها كردهاند اما در مقابل، هستند كساني چون مجابي كه در هر وضعيتي نوشتهاند و دراين مسير هميشه جانب انصاف را رعايت كردهاند. يكي از بخشهاي قابل تامل در ميان آثار مجابي، نوشتن در حوزه ادبيات جنگ است كه به خودي خود تحقيقي مجزا طلب ميكند. او در كوران جنگ از شخصيتهايي نوشته كه مرگهراسند و به جز فكر فرار از موقعيت به هيچ چيز ديگر نميانديشند و در مقابل هم شخصيتهايي ساخته كه مرگ خود درجنگ را در برابر زندهماندن ديگران پذيرفتهاند. نويسندهاي كه حتي در مورد موشكباران زمان جنگ هم داستان نوشته و از اين طريق، پيامدهاي ظهور هيولاي جنگ را به شكلي جهانشمول عرضه كرده، بيهيچ شبههاي خود را جزيي از مردم ميداند و بدون شك از سوي مردم هم پذيرفته خواهد شد.
كوتاه سخن اينكه مجابي حالا ديگر يكي از چهرههاي ماندگار اين سرزمين است؛ چهرهاي كه هم محبوبالقلوب است و هم پرخواننده. مجابي از آن دست پديدآورندگاني است كه دنبال كردن آثارش، هم داراي لذتهاي بيشمار ادبي است و هم نشاندهنده زواياي پنهان كه بايد ببينيم و نديدهايم.