مسووليت بينالمللي امريكا
مهدي ذاكريان
روزولت رييسجمهور امريكا گفته بود قدرتهاي بزرگ مسووليت تقويت صلح را بر عهده دارند. اينگونه بود كه وقتي متفقين در ٨ مه ١٩٤٥ بر آلمان نازي پيروز شدند، امريكا سازمان ملل را بنيان نهاد تا نظم نوين جهاني بر دو پايه قدرت و قانون بنا شود و بدين شيوه صلح تقويت شود.
طنز روزگار اينكه دقيقا در ٨ مه ٢٠١٨ ترامپ رييسجمهور امريكا يك توافق بينالمللي كه به تقويت صلح كمك ميكرد و به واسطه قطعنامه ٢٢٣١ شوراي امنيت مورد تصويب قرار گرفت را ناديده گرفت. بي شك اين عمل رژيم ترامپ نقض اصل وفاي به عهد، نقض مسووليت دولتها در برابر تعهداتشان و نقض قطعنامه شوراي امنيت است. قطعا چنين تخلفات آشكاري سبب مسووليت دولت امريكاست. حق شكايت ايران از امريكا در چنين موضوعي بر پايه عهدنامه مودت ١٩٥٦ فيمابين نيز برقرار است. از سوي ديگر ساير طرفين تفاهم برجام در اين موضوع اگر نگوييم بيتقصير، دستكم، كمتقصير نيستند. اتحاديه اروپا به عنوان يك سازمان بينالمللي، دبيركل ملل متحد به عنوان نفر اول اين سازمان و نيز فرانسه، انگليس، آلمان و دو همراه ما روسيه و چين بايد آنقدر اقتدار به خرج ميدادند كه رژيم ترامپ جرات نكند يك اصل بينالمللي را مخدوش كند. ولي آنها در مهار امريكا درمقابل مسووليت بينالمللي كه دارد سستي نشان دادند و در هر حال بر خلاف انتظار اين اتفاق افتاد. با اين همه، بر اين باورم كه نظامهاي سياسي هوشمند، بحرانها را به فرصت تبديل ميكنند: نخست اينكه چنين رفتاري را دليل همبستگي ملي بدانيم. ايرانيان همواره در برابر بيگانگان با وجود اختلافات داخلي متحد ميشدند و اكنون نيز چنين زماني است. هشدار آيتالله مقتدايي در اين زمينه بسيار دقيق و هوشيارانه است. حتي بر اين باورم اكنون زمان رهايي ياران ديرينه امام، حجتالاسلام كروبي، مهندس موسوي و خانم رهنورد از حصر است. باشد تا آنها و يارانشان نيز در اين برهه خطير، همت و ياري كنند تا همبستگي ملي، سيلي محكمي بر آناني باشد كه نقض عهد نه بر ملتي بلكه بر جهاني ميكنند كه اكنون آگاهتر از گذشته است. دوم، بدانيم كه جامعه جهاني نتوانست رژيم ترامپ را از خروج از معاهده پاريس منع كند، اعراب و تركيه نتوانستند مانع خواست ترامپ در انتقال سفارت امريكا به بيتالمقدس شوند، جنگ تجاري مبتني بر سياستهاي حمايتي اقتصادي بيپاسخ ماند. با اين همه دانشمندان روابط بينالملل كشورمان معاهدهاي را به تصويب رساندند كه به دليل دقت و استحكام، حلقه آخر و نه اول ترامپ بود. حلقهاي كه شكاف فراآتلانتيكي را در روز سمبليك ٨ مه كه روز اتحاد فراآتلانتيكي است كليد زد. سوم اينكه اكنون گشايشهاي فراواني پيش روي ما است. دنيا همسخن شده كه بايد كاري كرد. الان زمان انزواي امريكا، اسراييل و سعودي فرارسيده و حال كه دنيا مصمم است كاري كند ما ميتوانيم كارهاي بزرگي انجام دهيم. اين امر در گرو تلاش و سختكوشي ما است. زمان آن است كه ديپلماسيهاي ما فعال شوند:
ديپلماسي عمومي (افكار عمومي جهاني)
ديپلماسي خط ٢ (جامعه مدني جهاني)
ديپلماسي پارلماني (نمايندگان مجالس در جهان)
ديپلماسي حقوقي (طرح شكايت در ديوان و شورا)
چهارم پرهيز از عصبانيت و سياست واكنشي. من نمايندگاني كه برجام را آتش زدند درك ميكنم. شايد نشانه چند صدايي است و برخي مانند آنها اينگونه واكنش نشان ميدهند. البته در يك كشور آزاد اين امري طبيعي است. ولي دقت كنيم مواضع رسمي نظام در معرض رصد جهاني است. تصميم اعلامي نظام اكنون بهترين و خردمندانهترين تصميم است و همبستگي ملي با آن ضروري است. پنجم اينكه اسراييل هفتاد سال است منطقه ما را به آتش كشيده و اكنون منطق حقوقي و سياسي ما ميتواند عرصه را بر اين رژيم اشغالگر تنگ كند. تجربه نشان داده هرگاه ما با جامعه جهاني روابط مسالمتآميزي داشتيم اسراييل در تنگنا بوده است. ششم بحران يمن و سوريه است. قانون اساسي ما، دين ما و نيز منشور ملل متحد همگي خواهان دوري از بلاي جنگند. ما در منطقه شاه كليد ثباتيم و اين حاصل جانفشاني فرزنداني است كه اهداف متعالي داشتهاند. نتيجه آن دست ما است كه چگونه در منطقه و نظام جهاني در اين موضوع براي منافع مليمان مذاكره ميكنيم. هفتم اينكه تابوها را پاك كنيم. فاش و آشكار اينكه مذاكره جامع و واقعا جامع را بايد گزينهاي جدي دانست. گزينهاي كه در آن صورتحساب عملياتهاي ما در عراق و سوريه براي پاك كردن داعش روي ميز ترامپ قرار گيرد. آنها از عمل ما در مقابله با داعش سود بردند و بايد هزينه آن را پرداخت كنند. همينطور پرداخت خسارتهاي فراوان از تحريمهاي بيمنطق و دشمنيهاي كور در حمايت از صدام و... نتيجه اينكه هشياري، آگاهي و مسووليتپذيري ما ميتواند امريكا را به زانو آورد.