• ۱۴۰۳ جمعه ۱۴ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3195 -
  • ۱۳۹۳ سه شنبه ۱۲ اسفند

گفت‌وگو با «هاروكي موراكامي»

مي‌خواهم زندگي‌اي عادي داشته باشم

  اسكات پك – مترجم: احمدرضا توسلي/ هاروكي موراكامي حالا در سال 2015 آنقدر پله‌هاي شهرت را پيموده كه بيشتر شبيه به يك سلبريتي ديده مي‌شود. آثار اين نويسنده 66 ساله ژاپني به 50 زبان ترجمه شده و ميليون‌ها چاپ از آنها در سراسر دنيا به فروش رسيده است. او به اندازه مصاحبه مي‌كند و مثل سلينجر كه
ناطور دشت را از او به ژاپني ترجمه كرده است با تفنگ شكاري به استقبال شما نخواهد آمد. چرا موراكامي مهم است؟ موراكامي جدا از اينكه يكي از موتورهاي محرك ادبيات جدي دنياست، حلقه پيوند ادبيات آسيا و غرب است، تلفيق ادبيات ژاپن با مينيماليسم امريكايي، انتخاب سوژه‌هاي عجيب، سُر خوردن مابين رئاليسم و سوررئاليسم، و حركت و ريتم بي‌نظير از او شخصيتي يگانه در بين هم‌عصرانش ساخته است. مصاحبه زير ابتدا سال 2004 در فصلنامه كتاب واتراستونز منتشر شده بود و در آگوست 2014 اسكات پك دوباره آن را در سايت شخصي‌اش قرار داد. نگاه به موراكامي بعد از بيش از 10 سال، نشان مي‌دهد كه او بررسي درستي نسبت به آينده ادبي خويش داشته و تا آنجا كه مشخص است آرا و نظراتش در اين راه تغييري نكرده است.

 «كافكا در كرانه» سال 2002 در ژاپن چاپ شده بود. فكر شما درباره كتابي كه حالا ديگر چند سالي از خلقش گذشته چيست؟

به اين علت ‌كه اكثر رمان‌هاي من به طور عميق به دوره معاصر، موضوعات خبري روز، مربوط نمي‌شوند، فكر نمي‌كنم مشكل جدي در يك وقفه دو يا سه ساله قبل از انتشار انگليسي آن وجود داشته باشد. ترجمه يك رمان وقت‌گير است، به همين دليل ادبيات نسبت به موسيقي يا فيلم آهسته‌تر به خارج از مرزها منتقل مي‌شود. من هميشه خواسته‌ام تا كارهاي قدرتمندتري بنويسم كه از اين‌طور وقفه‌هاي زماني فراتر روند. چيزي كه مي‌خواهم درباره‌اش در رمان‌هايم بنويسم دورنمايي جهاني است كه در احساسات آدم‌ها و محيطي مشترك پيدا مي‌شود كه فراتر از زمان و فاصله‌هاست.

 كافكا به عنوان مقصدي از سوي كتاب‌هاي قبلي‌تان ديده شده است. انتخاب يك راوي 15 ساله و همچنين بخش‌هايي با راوي سوم‌شخص، كار تازه‌اي در بين رمان‌هاي‌تان است. آيا عمدا دستيابي به نگرشي متفاوت را در نوشتن اين كتاب پيش‌گرفتيد؟

اكثر كتاب‌هاي من تا به حال راوي‌هاي اول شخص بوده‌اند، به عنوان شخصيت محوري مرد (راوي) در دهه 20 يا 30 زندگي به سر مي‌بردند. اگرچه چند سال پيش، مسير متفاوتي را آغاز و شروع به نوشتن با صدا و دورنمايي متفاوت كردم. مجموعه داستان كوتاه «پس از زمين لرزه» نيز كاملا با سوم‌شخص روايت مي‌شود. چيزي در رابطه با سبك نوشتاري كه مناسب من است وجود دارد. اين به احتمال زياد ناشي از علاقه‌ام به نوشتن از يك دورنماي بزرگ‌تر درباره انواع آدم‌ها با پيشينه‌ها، سنين و شخصيت‌هاي مختلف است. روي همين حساب حدس مي‌زنم مي‌شود بگوييد كه هر دو كتاب «مترو» و «پس از زمين‌لرزه» نقاط عطف كاري من بوده‌اند. در هر مورد، هروقت كه رمان تازه‌اي مي‌نويسم تصميم بر يك درون‌مايه مي‌گيرم و تلاش مي‌كنم كار جديد و متفاوتي ارايه دهم.

 به عنوان مرد جواني كه تحت تاثير موسيقي و نوشتاري است كه بيشتر از آنكه از فرهنگ ژاپني باشد از موسيقي و نوشتار امريكا نشات مي‌گيرد، اين تاثيرات چيست؟

فكر مي‌كنم مثل اين است كه از يك مرد انگليسي مثل اريك كلپتون بپرسي چرا تا اين حد در موسيقي بلوز غرق است. اگر از كلپتون همين سوال را بپرسيد، حس مي‌كنم شانه بالا مي‌اندازد و مي‌گويد مطمئن نيست چرا.

 در ژاپن بازخورد رمان «جنگل نوروژي» شما بسيار چشمگير بود، به طوري كه تصميم گرفتيد چندين سال كشورتان را ترك كنيد. چطور علاقه به يافتن مخاطب براي آثارتان را تنظيم مي‌كنيد، وقتي كه ذاتا آدم بي‌هاي و هويي هستيد كه از سر و صدا اجتناب   مي‌كند؟

براي اينكه مخاطب آثارم را پيدا كنم به سادگي تلاش مي‌كنم تا كتاب‌هايي بنويسم كه جالب و جذاب باشند. كتاب‌هايي كه خوانندگان را ترغيب كند كه بخواهند كتاب‌هاي بعدي را وقتي بيرون آمد بخوانند. تمام تلاشم را مي‌كنم كه نااميدشان نكنم. مدت 25 سال است كه داستان مي‌نويسم و هيچ كاري جز نوشتن نكرده‌ام كه بتوانم از آن صحبتي به ميان آورم. و خوشبختانه تعداد خوانندگانم مرتبا در حال افزايش است. من نيستم كه دنبال خوانندگان مي‌گردم، كمابيش خود كتاب‌ها هستند كه خوانندگان را پيدا مي‌كنند. اين طوري مي‌بينمش. حقيقتش را بگويم به‌خصوص دوست ندارم كه مقابل مردم ظاهر شوم. فقط مي‌خواهم كه يك زندگي عادي شبيه هركس ديگري داشته باشم. هر روز سوار مترو و اتوبوس شوم، خريد كنم و قدم بزنم. چيزي كه از بيشتر از هرچيزي از آن متنفرم اين است كه آزادي‌ام سلب  شود.

 اكثر كارهاي شما، به طور اخص آثار غير داستاني، هيچ‌وقت به انگليسي منتشر نشده‌اند. مشكوكم به اينكه شما از اينكه قادريد كتاب‌هايي را كه ما در غرب ازتان مي‌خوانيم را كنترل كنيد، لذت مي‌بريد. كدام نوع از موضوعات هستند كه با آثار غيرداستاني به آنها مي‌پردازيد و آيا هيچگاه فرصت اين را كه آنها را بخوانيم پيدا خواهيم كرد؟

تا به حال كتاب‌هاي اندكي از مقالات و سفرنامه در ژاپن منتشر كرده‌ام، اما برخلاف داستان‌هايم احساس نمي‌كنم نكته‌اي در انتشار ترجمه‌شان در خارج وجود داشته باشد. اكثر اين كتاب‌ها سرگرمي‌هاي سبكي هستند، «مترو» و درون‌مايه فراگيرش يك استثناست. اين كتاب‌ها با درونمايه‌هاي روزمره و بومي سر و كار دارند و اغلب داراي تعداد زيادي بازي واژگان هستند، به همين دليل شك دارم كه نقاط زيادي در آنهاست كه خوانندگان خارجي براي دنبال كردن‌شان مشكل خواهند داشت. چيزي كه مي‌توانم بگويم اين است: هرچيز كه درباره‌ام بهترين باشد به عنوان نويسنده در رمان‌هايم يافت  مي‌شود.

 كتابفروشي‌هاي واتر استونز به رمان «سرگذشت پرنده كوكي» شما به عنوان يكي از 20 كتاب بزرگ تاريخ راي داده‌اند. چقدر آن كتاب در دوره كاري شما مهم بود؟

تا آنجايي كه دوره كاري اهميت دارد، مطمئنا «سرگذشت پرنده كوكي» يكي از مهم‌ترين رمان‌هايم محسوب مي‌شود. مطمئنم كه اهميتم به عنوان يك رمان‌نويس اگر اين كتاب نمي‌بود خيلي زياد تحت تاثير قرار مي‌گرفت. كامل كردن آن رمان وقت و تلاش بسياري را گرفت و قويا حس مي‌كنم كه اين روند مرا به پله بالاتري به عنوان يك رمان‌نويس برد.

 برخي نخستين كتاب‌ها و داستان‌هاي‌تان در دهه 80 به صورت فيلم درآمدند. بعد از وقفه‌اي طولاني شما اجازه چند اقتباس ديگر - اجراي صحنه‌اي «فيل ناپديد مي‌شود» و فيلم توني تاكيتاني - را داديد. آيا از كارهايي كه اين كارگردان‌ها در ساخت كارهاي‌تان كردند خشنوديد و آيا مي‌شود انتظار داشت كه كتاب‌هاي بيشتري از موراكامي را روي پرده بزرگ به زودي  ببينيم؟

برايم يك قانون است كه فيلم و اجراي صحنه‌اي كارهايم را نمي‌بينم. اكنون خودم در حال ساخت يك فيلم يا اجرايي در ذهنم هستم و احساس نمي‌كنم كه فيلم جديد يا اجراي صحنه‌اي شخص ديگري را ببينم. ممكن است خيلي خوب درست شده باشند، براي مثال همه دوستانم بهم گفته‌اند كه اقتباس سيمون يك‌برني از «فيل ناپديد مي‌شود» براي صحنه بي‌نظير بود. اما ترجيح مي‌دهم كه به تصوير ذهني كه خودم خلق كرده‌ام بچسبم. مساله ساخت يك فيلم يا نمايش بر اساس كارهاي من بارها مطرح شده است و اكنون برخي از اين كارها در حال پيشرفتند و بقيه در مرحله مذاكره. هنوز فكر مي‌كنم ساخت فيلم يا تئاتر براساس كارهاي من وظيفه دشواري است و عملي شدن آن را ساده نمي‌بينم. صادقانه، من آنقدرها شيفته اين نيستم كه كارهايم را به صورت فيلم ببينم. البته اگر وودي آلن «پس از زمين‌لرزه» را كارگرداني مي‌كرد يا ديويد لينچ نسخه‌اي از «سرگذشت پرنده كوكي» را مي‌ساخت، شايد مي‌خواستم ببينم‌شان.

  كدام قسمت‌ها از فرهنگ معاصر شما را امروزه به هيجان مي‌آورد؟ به چه چيز گوش مي‌كنيد يا   مي‌خوانيد؟

فكر نمي‌كنم كه فرهنگ معاصر خيلي مرا در سال گذشته جذب كرده باشد. بيشتر به موسيقي قديمي بر صفحه‌هاي آنالوگ قديمي گوش مي‌دهم و كتاب‌هايي را كه در گذشته خواندم بازخواني مي‌كنم. سعي نمي‌كنم كه عمدا از چيزهاي تازه خودداري كنم، اين فقط به خاطر اين است كه احساس لزوم براي آوردن چيزهاي جديد به زندگي‌ام را هميشه ندارم. به همين دليل آخرش هميشه سراغ قديم مي‌روم. اگرچه بايد بگويم هميشه آخرين موسيقي‌هاي رِد هات چيليز، رايان آدامز و R. E. M را در ضبط ماشينم دارم و آخرين رمان‌هاي المور لئونارد را با خودم وقتي سفر مي‌كنم همراه مي‌برم.

 و در آخر، چه چيزي را خوانندگان انگليسي از قلم موراكامي در سال‌هاي آينده نزديك مي‌توانند انتظار داشته باشند؟

در سپتامبر 2004 رمان كوتاهي به نام «پس از تاريكي» را در ژاپن منتشر كردم. اين رمان از ابتدا تا انتها در سوم‌شخص و زمان حال نوشته شده است. و دختر 19 ساله‌اي در مركز توكيو را در يك شب دنبال مي‌كند. همسرم به من گفت كه اين رمان را به هرچيزي كه تا به حال نوشته‌ام ترجيح مي‌دهد اما نمي‌دانم كه بازخورد عمومي آن چقدر با همسرم همسان است. همچنين بهار آينده يك كتاب كودكان به نام «كتابخانه عجيب» را بيرون خواهم آورد. مرد گوسفندي در اين يكي ظاهر خواهد شد. داستان درباره پسري است كه براي قرض گرفتن كتابي به يك كتابخانه مي‌آيد و توسط پيرمرد ترسناكي كه در انبار كتابخانه زندگي مي‌كند اسير مي‌شود. اين كتابي تصويري است. در ايالات متحده و انگليس مجموعه داستان تازه‌اي از من منتشر خواهد شد كه دومين كار كوتاهم به انگليسي بعد از «فيل ناپديد مي‌شود» خواهد بود. «پس از تاريكي» هم بعد از آن ترجمه و چاپ خواهد شد.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون