• ۱۴۰۳ جمعه ۳۱ فروردين
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4109 -
  • ۱۳۹۷ چهارشنبه ۲۳ خرداد

شهر ايراني، اينجا و اكنون

محسن آزموده

تاريخ «گرانبار» و دور و دراز چنان كه نيچه مي‌گفت، هميشه هم يك نقطه قوت نيست و از قضا مي‌تواند در مواقعي جلوي ديد انسان را بگيرد؛ آنچنان كه در تامل و بازانديشي، به هر موضوع عيني و انضمامي، حضور سنگين خود را خاطرنشان كند و در نتيجه ذهن را به ورطه‌هاي دور و ناپيدا بكشاند و او را دلمشغول خيال‌هاي گذشته كند؛ تا جايي كه از توجه به آنچه پيش‌ رو و حاضر است، باز دارد و مانع از ديدن چيزي شود كه «اينجا و اكنون» است، چه برسد به آنكه اجازه دهد فكر به آينده معطوف شود. همچنين است، وقتي از «شهر ايراني» سخن مي‌گوييم. هر بار كه اين تعبير (شهر ايراني) را به كار مي‌بريم، ناخواسته انديشه، اگر نه به هزاره‌هاي دور و تيسفون و پاسارگاد و تخت‌جمشيد، دست‌كم به سده‌هاي پيشين بازمي‌گردد و خاطره اصفهان و شيراز و مشهد و كاشان را زنده مي‌كند و مي‌كوشد وضعيت كنوني شهر ايراني را در راستاي تداوم شهر در دوره اسلامي در نظر آورد و در نتيجه ويژگي‌هاي آنها را بازجويد. مهم‌ترين ويژگي‌هاي «شهر ايراني» در اين بازجويي و بازانديشي، قوام آن حول مركزي است كه از عناصري چون دارالحكومه، مسجد، بازار و احيانا مدرسه (كه عموما همان مسجد است) تشكيل شده و پيرامون آن را حصاري در برگرفته است. هنوز هم در مسافرت به هر يك از شهرهاي «تاريخي» يا «تاريخ‌دار» بازمانده‌هاي اين عناصر را مشاهده مي‌كنيم، كافي است به يزد يا اصفهان يا قزوين سفر كنيم. در عموم اين شهرها، هنوز بقاياي مسجد جامع و بازار را مي‌‌بينيم كه اگرچه در مركز شهر قديم و به عنوان بافت تاريخي در نظر گرفته مي‌شوند، اما كماكان مركزيت شهر جديد را نيز تشكيل مي‌دهند و گويي هويت‌بخش شهر و ساكنانش به حساب مي‌آيند. اين حضور زنده تاريخ (ولو تاريخ دوره ايراني _ اسلامي) در شهرهاي اصلي ايران، في‌نفسه امري پسنديده است، به خصوص كه در سال‌هاي جديد، در بسياري از شهرها، ولو با انگيزه اقتصادي و به هدف جذب گردشگر، كوشش‌هايي در جهت حفظ و مرمت و نگهداري از بافت تاريخي شهر صورت گرفته است. براي مثال در بسياري از شهرهايي كه پيشينه تاريخي دارند، اقداماتي چون سنگفرش كردن خيابان‌ها و گذرهاي قديمي، ترميم و مرمت بناها و ساختمان‌ها، تعمير يا نگهداري شكل بازار سرپوشيده و جلوگيري از عبور و مرور خودرو به بافت قديمي صورت گرفته است. البته در مورد نحوه اين بازآرايي‌ها اظهارنظرهاي مختلفي بيان شده است.

اما چنان كه در سرآغاز سخن گفته شد، آنچه در اين تاكيد بر تاريخ و گذشته مغفول واقع مي‌شود، اينجا و اكنون است. دوره‌هاي گذشته، همانطور كه از نامش بر مي‌آيد، گذشته است و حضورشان در لحظه حال نيز «تاريخي» است، يعني به صورت خاطره‌اي مادي يا ذهني كه از جنبه جسماني و عيني، در كنار بافت سنتي، در سازه‌هاي فيزيكي جديد نيز نمود مي‌يابند و از جنبه ذهني نيز هويت‌بخش ساكنان شهر هستند و خاطرات آنها را تشكيل مي‌دهند. اما اين بخش «تاريخي» با وجود اهميت و حضور انكارناپذيرش (به دو شكلي كه بيان شد)، هنوز شهر اينجا و اكنوني نيست كه شهروندان در آن زندگي روزمره خود را سامان مي‎دهند و از خلل آن لحظه حال را پر مي‌كنند و بدين‌سان گذشته را به آينده پيوند مي‌دهند. شهر به اين معناي روشن و دقيقش، جايي يا لحظه‌اي مربوط به گذشته نيست، بلكه اينجا و اكنون است؛ همين خيابان‌ها و كوچه‌ها و ميدان‌ها و پارك‌ها و پاساژها و ساختمان‌هايي كه «ما» ايراني‌هاي امروزي، در آنها زندگي مي‌كنيم، براي سكونت يا كسب‌وكار، ساختمان‌هايش را مي‌خريم يا اجاره مي‌كنيم، براي رفتن به سر كار يا دانشگاه يا مدرسه، از خيابان‌هايش با خودروهاي خودمان يا ديگران استفاده مي‌كنيم، در پياده‌روهايش قدم مي‌زنيم، براي خريد كردن يا رسيدن به خانه دوست و آشنايان يا...، براي عبادت به مساجدش كه لزوما سابقه‌اي هزار ساله يا چند صد ساله ندارند، مي‌رويم و براي تفريح و خوشگذراني با ديگران به رستوران‌ها و پارك‌ها و مراكز تفريحي‌اش مي‌رويم. اتفاقا وقتي شهر ايراني را به اين معناي انضمامي و گسسته از آن دلالت‌هاي «تاريخي» و فرهنگي در نظر مي‌گيريم، به نكات مهمي بر مي‌خوريم كه مهم‌ترين آنها به باور نگارنده، يكساني و يك‌شكلي (conformism) است؛ به عبارت ديگر، اگر به هر يك از شهرهاي ايران، از كلانشهرهايي چون تهران و تبريز و مشهد و اصفهان تا شهرهاي كوچكي چون شاهرود و نطنز و كاشان سفر كنيم و اين سفر نه به قصد گردشگري يا بازديد از مراكز تاريخي، بلكه براي يك كار روزمره اداري يا حتي ديدار با قوم و خويشان باشد، به نكته جالبي بر مي‌خوريم و آن اين است كه از خيابان‌ها و كوچه‌هايي عبور مي‌كنيم كه به لحاظ شكل و شمايل و ساختار، تفاوت محسوسي با هم ندارند و بازتابنده هويت‌هاي متفاوت يا حتي ويژگي‌هاي متفاوتي كه برآمده از ضرورت‌هاي اقليمي باشند، نيستند. فضاهاي بيروني و داخلي محله‌اي از يزد (اگر تعبير «محله» درباره بخش‌هاي شهري امروز صادق باشد) امروز به خصوص در بخش‌هاي «اعياني» و پولدارنشين، تفاوت چنداني با مكان‌هاي مشابه در ساير شهرها ندارد. بخشي از اين يك‌شكلي بدون ترديد ناشي از امواج تجدد و دسترس‌پذير شدن امكانات و منابع است. مداخله دولت‌هاي تمركزگرا كه سازوكار نوسازي (modernization) را (خواه ضرورتا و خواه با حذف ديگران) بر عهده داشته‌اند، نيز در اين امر بي‌تاثير نبوده است. اما بخش مهم ديگر آن ناشي از فراموش كردن تجربه تاريخي مذكور، با وجود افتخاركردن‌هاي مدام به «تاريخ باشكوه» است؛ به تعبير روشن‌تر، اگر بخواهيم به ابتداي سخن بازگرديم، تاريخي كه آنچنان بر ذهنيت ما سنگيني مي‌كند كه مانع از ديدن اينجا و اكنون شده و مدام هر اشاره‌اي به «شهر ايراني» را فراخواني به گذشته ترجمه مي‌كند، في‌الواقع در نگرش ما به زندگي شهري واقعي و انضمامي، حضور ندارد و اتفاقا ما زيست شهري خود را در فراموشي و نسيان كامل و شايد عمدي آن سامان مي‌دهيم، يعني تعمدا آن را روي طاقچه مي‎گذاريم و كاركردش را به نقشي موزه‌اي و يادماني تقليل مي‌دهيم، تا بتوانيم راحت‌تر به شيوه‌اي كه «همگان» زندگي مي‌كنند، زندگي كنيم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون