نگاهي به «هرمس عربي»
هرمس در مسير پر پيچ و خم تاريخ
علي وراميني / كتاب هرمس عربي از حكيم كافركيش تا پيامبر دانش نوشته كوين فان بلادل را به جرات ميتوان دقيقترين كتابي دانست كه تاكنون درباره گرايشهاي هرمسي در جهان اسلام به زبان فارسي نوشته يا ترجمه شده است. اين كتاب در اصل پاياننامه دكتراي نويسنده در رشته مطالعات خاورميانه در دانشگاه ييل است. وي اين پژوهش را به راهنمايي ديميتري گوتاس، تاريخنگار پرآوازه متخصص در زمينه مطالعات يونان-و-عربي به سرانجام رسانده است. خوانندگان فارسيزبان گوتاس را با كتاب تفكر يوناني، فرهنگ عربي ميشناسند كه با ترجمه محمد سعيد حنايي كاشاني، توسط مركز نشر دانشگاهي منتشر شده بود. كتاب هرمس عربي نيز، مانند تفكر عربي، فرهنگ يوناني، به انتقال جرياني فكري به درون تمدن اسلام ميپردازد. پرسشهاي اساسي اين پژوهش را ميتوان از اين قرار دانست: 1) آنچه هرمسيمسلكي (hermetism) خوانده ميشود به عنوان جرياني تاريخي دقيقا چه ويژگيهايي دارد، خاستگاه آن كجاست و چگونه به تمدن اسلامي وارد شده است؟ 2) آيا ميتوان در تمدن اسلامي جريان واحدي را با عنوان «هرمسيمسلكي» سراغ گرفت؟ جرياني كه مانند تصوف يا مانند مكاتب كلامي مختلف، سرمشقهاي فكري خاص و واحدي را در ميان افرادي مختلف در بازهاي معنيدار از زمان بهطور منظم پيگرفته باشد؟
كتاب دو بخش اصلي دارد: بخش نخست، درآمد، جايي است كه نويسنده سابقه گرايشهاي هرمسي تا پيش از برآمدن اسلام و شكلگيري تمدن اسلامي را بررسي ميكند. بخش دوم كتاب با عنوان «تاريخ هرمس عربي» جايي است كه نويسنده با دقتي شگفتانگيز سير ايده هرمس در عالم اسلام تا سده چهارم را واكاوي كرده است. وي كار را از نخستين نشانههاي گرايشهاي هرمسي در مصر رومي و در يونان آغاز ميكند اما به سرعت از اين بخش كار ميگذرد تا به فصلي برسد كه براي بسياري از خوانندگان حتما شگفتانگيز است: «هرمس در ايران ساساني». كمبود شواهد مكتوب بازمانده از ايران ساساني باعث ميشود دست كم در نظر نخست بررسي موضوعي چنين ريز از آغاز ناممكن دانسته شود. اما واكاوي دقيق فان بلادل اين مانع بسيار مهم را كنار زده است. تسلط وي بر زبانهاي عمده حوزه تمدن ايران و ميانرودان، از جمله فارسي ميانه، آرامي و سرياني، علاوه بر ريزبيني وي باعث شده است تا سرنخهاي ريز اما مهمي در اين حوزه بيايد. وي در اين فصل اسنادي از قبيل نوشتههاي روي جامها، متون فارسي ميانه، از جمله پارههايي در دينكرد و نيز چند زايچه فارسي ميانه را تحليل و اسناد گرايشهاي هرمسي در ايران ساساني را از آنها استخراج ميكند. گام بعدي وي تمركز بر دوران شاپور يكم ساساني به عنوان دوران ترجمه برخي آثار يوناني، از جمله برخي هرمسنامهها، به فارسي ميانه است. فراز بعدياي كه دقت نظر و حوصله نويسنده را در سطحي غبطهانگيز آشكار ميكند تحليل وي از متني سرياني است. وي اين متن را در كتابخانه كمبريج يافته و از لابهلاي آن، داستاني را بيرون كشيده است كه نويسنده اصلي ثبت كرده: يافته شدن متني هرمسي در مصر در دوران معاصر ساسانيان و كمك خواستن دانشمندان مصري از دانشمندان ايراني براي كشف محتواي آن متن. اين بررسي دقيق از متني نسبتا گنگ به شكلي تحسينبرانگيز شواهدي از وجود گرايشهاي هرمسي در ميان مغان ساساني به دست ميدهد. بخش بعدي از نخستين پاره كتاب، «هرمس و صابئيان حران»، گزارشي دقيق است از وضع و حال صابئيان در منطقه واسط. به باور نويسنده، «براي تاريخ هرمسنامهها، كافركيشان حراني اهميت ويژه داشتهاند. در كنار اختربينان ايراني كه در فصل پيش از آنها بحث شد، آنان تنها گروهياند كه از داشتن آثاري منتسب به هرمس و انتقال آنها به عربي اعتبار يافته بودند. تا سده نهم، حرانيان ادعا ميكردند كه هرمس همان پيامبر دين آنها بوده است. » از جمله مسائلي كه احتمال وجود مكتبي يوناني- هرمسي در آستانه ظهور اسلام را تقويت ميكند، وجود گرايشهاي افلاطوني در محافل فرهيختگان اين منطقه در آن زمان است. فان بلادل بهطور مفصل اين فضا را بررسي كرده و گرايشهاي افلاطوني در حران يا واسط اين دوران را با رجوع به منابع تاريخي ميسنجد. در ادامه، وي به ادغام صابئيان در جامعه اسلامي در سدههاي دوم و سوم نگاهي دقيق كرده و درباره احتمال انتقال ايدههاي هرمسي از اين طريق تاملاتي چشمگير انداخته است. اين فصل پيافزودي كوتاه نيز دارد كه به روابط حرانيان و هند و نقش احتمالي آن در انتقال ايدههاي هرمسي اختصاص يافته است. پاره دوم، «تاريخ هرمس عربي» با درنگي در شكلگيري ايده سه هرمس و نسبت آن با صفت «مثلث الحكمه» يا «مثلث العظمه» در آثار نويسندگان اسلامي آغاز ميشود. اين فصل دشوارخوان با نتيجهگيري مفصلي درباره مسير ورود ايده هرمس به منابع اسلامي پايان مييابد. بخش بعدي اين پاره، «هرمس پيامبر»، به نخستين روايتهاي اسلامي از هرمس اختصاص يافته است و بهطور خاص نسبت اين متون با متنهاي فارسي ميانه را نشان ميدهد. از عمدهترين نتايج اين فصل تاثير ترجمه از آثار فارسي ميانه به عربي در شكلگيري جريانهاي هرمسي در اسلام است. در آخرين پاره كتاب، نويسنده به شكلي منظم و مفيد، مروري بر روند ساخت «هرمسي عربي» ميكند. نكته قابل توجه درباره اين كتاب آن است كه محمد ميرزايي، مترجم و انتشارات نگاه معاصر، ناشر، كار ترجمه و نشر آن را با همكاري نويسنده و با مجوز ناشر اصلي، انتشارات دانشگاه آكسفورد انجام دادهاند.