• ۱۴۰۳ شنبه ۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4116 -
  • ۱۳۹۷ شنبه ۲ تير

نقد و بررسي كتاب «حبس سكوت»، اثر عبدالجبار كاكايي

به مخاطبين خود شليك نكنيد

بهروز آقاكندي

 

 

يكي از شاعراني كه در بيش از دو دهه فعاليت ادبي در حوزه ترانه و غزل، شعرش به ميان مردم راه پيدا كرد و به محبوبيت و مقبوليت درخور توجهي رسيد، عبدالجبار كاكايي است؛ شاعري كه در آخرين مجموعه خود، در حوزه زبان و مضمون‌سازي، بين شعر قدمايي و غزل نو، ميانه را گرفته است. كشف‌هاي اين كتاب بيشتر در حوزه جهان‌بيني است. با قافيه‌هايي كه معمولا به ابيات ارزش بيشتري مي‌بخشند؛ به طوري ‌كه در اين كتاب، تك‌بيت‌هايي به‌وفور به چشم مي‌آيد كه در همان مواجهه اول، به‌ مثابه نمونه‌هاي موفق در ذهن مخاطب نقش مي‌بندند. بخوانيد:

۱- «دست طفل باورم اگرچه باز

لاي پره‌هاي اعتماد ماند» (ص‌۴۷)

۲- «نماند قبر شهيدي كه نام او نبريد

نماند سنگ مزاري كه نردبان نكنيد» (ص‌۴۸)

فروريختن‌هايي كه اين‌بار در پس آن، ساختن‌هايي هم اتفاق مي‌افتد. بخوانيد:

۳- «يا تو مسلمان نيستي يا من مسلمان نيستم

مي‌ترسم از حرفي كه بايد گفت و پنهان مي‌كنم» (ص‌۱۶)

«پايان تو جز گريه‌هاي شرمساري نيست

اي حرف ناسنجيده از روي زبان برگرد» (ص‌۱۱)

نكته‌اي كه كتاب را ارزشمندتر مي‌كند، فقط كشف‌هايي در حوزه تصاوير نيست يا جذابيت‌هايي كه او از طريق بازي‌هاي زباني به اثر تزريق مي‌كند؛ مثل بيت سوم غزل «قيامت» كتاب. آنجا كه كاكايي مي‌نويسد:

«قانع به نگاهيم ز محرومي ديدار

از دولت تو بس كه زياد است كم ما» (ص‌۵۱)

بازي زباني بين كلمه «زياد» و «كم» كه خوب از آب درآمده، حاصل گونه‌اي خونسردي است كه در كارهاي اعتراضي كتاب وجود دارد؛ اين ويژگي نقش مهمي در جلوگيري از تبديل اثر هنري به بيانيه اعتراضي دارد. اين خونسردي باعث مي‌شود مخاطب در درجه اول با شعر مواجه شود؛ شعري كه بعد از عبور از استاندارد‌ها، يعني سلامت وزن و قافيه و مضمون‌سازي، در لايه‌هاي زيرين، زيرگفتار سياسي، ‌اجتماعي پيدا مي‌كند؛ آثاري كه از سوي ديگر، به وقت خود، مثلا شعري است در وصف مترسك. بخوانيد:

«حاجت به اشارات و زبان نيست، مترسك

پيداست كه در جسم تو جان نيست، مترسك

با باد به رقص آمده پيراهنت، اما

در عمق وجودت هيجان نيست، مترسك

شب پاي زميني و زمين سفره خالي است

اين بي‌هنري، نام‌ونشان نيست، مترسك

تا صبح در اين مزرعه تاراج ملخ بود

چشمان تو حتي نگران نيست، مترسك

پيش از تو و بعد از تو زمان سطر بلندي است

پايان تو پايان جهان نيست، مترسك

اين مزرعه آلوده كفتار و كلاغ است

بيدار شو از خواب، زمان نيست، مترسك» (ص‌۵۴)

بخشي از اين موفقيت در گرو نوعي خونسردي است كه كاكايي در هنگام سرايش از آن بهره‌مند بوده است؛ مساله‌اي كه توجه‌نكردن به آن، طي سال‌هاي اخير، در حوزه سينما و شعر و داستان باعث تنزل كيفيت آثار هنري درحد بيانيه‌اي اعتراضي شده است. بخش ديگر، روايتي است كه هم از الگوهاي موفق غزل قدمايي پيروي مي‌كند و هم از غزل مدرن؛ مساله‌اي كه باعث شده است در شعر، تك‌بيت‌هاي مستقل و موفقي اجازه حضور بيابند و شعر به حياتي در افق برسد. همچنين باعث شده است كه روايتي مانند نخ، بيت‌ها را در عمود به‌هم پيوند بزند و ابيات مانند دانه‌هاي تسبيح به‌هم متصل باشند و مخاطب را تا بيت آخر پيش ببرند. به ‌اين ترتيب، اثر در قسمت روايت، حيات دوگانه‌اي دارد؛ با زباني كه عموما سهل و يكدست است. هرچند در تك‌اتفاق‌هايي كاكايي به‌جاي «از» از حرف «ز» در كارش استفاده مي‌كند و شعر را تا حدودي از يكدستي در حوزه زبان خارج مي‌كند يا ارتباطات معنايي بين دو مصرع براي شكل‌گيري بيت از بين مي‌رود؛ مثل بيت سوم (ص‌۴۶) . بخوانيد:

«آرامش ما رنگ تعلق به كسي داشت

كابوس غم‌انگيز قفس، بال‌وپري بود» (ص۴۶)

در اين شعر، گويي هر مصراع از بيتي ديگر آمده است و به‌لحاظ معنايي، ابيات تكميل‌كننده يكديگر نيستند؛ اما مي‌توان درمقايسه‌با عموم اشعار موفق اين كتاب از آنها چشم‌پوشي كرد؛ به‌دليل معدود‌بودن اين دست اتفاقات كه شايد در كل كتاب به تعداد انگشتان يك دست هم نرسد. بخش ديگر اين موفقيت حاصل دقتي است كه شاعر در ساختن تصوير اوليه به خرج داده است؛ تصوير اوليه‌اي كه به‌سبب پرداخت عمقي آن، مي‌توان به معناهاي دوم و سومي دست پيدا كرد. يعني استفاده‌اي موثر از تمام اركاني كه مخاطب، مثلا از مترسك، به‌منزله نشانه‌هاي شناختني و جمعي در ذهن دارد؛ مثل «در جسم تو جان نيست» يا «در عمق وجودت هيجان نيست» يا «چشمان تو حتي نگران نيست» و... به‌همين دليل، اغلب شعرها در كتاب حبس سكوت، قدرت اين را دارند كه مانند جهاني باشند كه مخاطب در آنها سِير كند. تاس‌هايي كه در هنگام ريخته‌شدن يك بار شش مي‌آيند، يك بار بش و به ‌اين ‌ترتيب شعر را از تك‌وجهي‌ بودن نجات مي‌دهند كه به‌جرات مي‌توان گفت پاشنه‌آشيل شعر امروز است. مساله‌اي كه بي‌توجهي به آن، يعني نپرداختن اصولي و صحيح به تصوير اوليه با تمام جزييات كه به ايجاد ابهام و معما منجر مي‌شود. مي‌بينيد؟! همه‌چيز خيلي ساده است؛ كاكايي در حبس سكوت همان چيزي را نشانه گرفته است كه داستايوفسكي در ابله و همان آموزه‌هايي را دنبال مي‌كند كه اليور استون در جي‌اف‌كي. يعني: نشانه مي‌گيريد، به انگيزه‌هاي‌تان فكر مي‌كنيد، نفس عميق مي‌كشيد و بعد ماشه را مي‌كشيد و بوم! هدف مي‌افتد. كافي است وسط فكر ‌كردن و به ‌ياد آوردن دلايل انگيزه‌هاي‌تان بغض كنيد و چشمان‌تان كمي تار شود يا دست‌تان در اثر عصبانيت كمي بلرزد و تيرتان به خطا برود. آن‌وقت چه در جايگاه شاعر و چه فيلمساز و چه داستان‌نويس، همه‌چيز را باخته‌ايد؛ چون ممكن است مخاطبان خود را زده باشيد؛ مخاطباني كه شايد در ميان‌شان، اعضاي خانواده خودتان نشسته باشند. پس لطفا لبخند بزنيد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون