• ۱۴۰۳ شنبه ۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4126 -
  • ۱۳۹۷ چهارشنبه ۱۳ تير

تاملاتي در باب آموزش عالي

اندر حكايت دانشگاه

حسن محدثي

كلام دكتر قانعي‌راد همچنان در گوشم طنين‌انداز است كه در يكي از آخرين تماس‌هاي تلفني كه با هم داشتيم بسيار با حسرت و تاكيد به من گفت، از وقتت خوب استفاده كن. او بسيار با حسرت سخن مي‌گفت، زيرا آنقدر ايده و كار و انگيزه داشت كه مي‌خواست آنها را منتشر كند، اما وقت كافي نيافت و بيماري مهلك به او فرصت نداد كه كارهايش را دنبال و منتشر كند. واقعيت اين است كه وقت بسيار تنگ است و ما هيچ تضميني نداريم كه عمر طولاني داشته باشيم. اين نگراني سبب مي‌شود كه تصميم گرفته‌ام، بعضي كارهايي كه در 25 سال گذشته انجام داده‌ام و تاكنون منتشر نشده را به سرعت منتشر كنم، حتي اگر كيفيت عالي و مطلوبي نداشته باشد. نگاه كمال‌گرايانه نيز به اين موضوع ندارم. در سال گذشته 8-7 كتاب از من منتشر شد و اگر عمري باشد در يكي- دو سال آتي نيز همين روند را طي خواهم كرد. ما در نظام دانشگاهي ضعيف ايران دوران طولاني را تحصيل مي‌كنيم و با زحمات زياد بايد براي تربيت فكري و علمي خودمان كار كنيم. من 23 سال در مدرسه و دانشگاه شاگردي كردم و روزي كه از رساله دكتري دفاع كردم و مدرك گرفتم، به خودم گفتم تازه بايد دانشجويي بكنم، يعني كار علمي و مطالعات اصلي از آن زمان به معناي دقيق‌تر شروع شد؛ به عبارت ديگر، نظام دانشگاهي ما بسيار ضعيف است و براي اندوختن بيشتر بايد تلاش بيشتري كنيم و در نتيجه زمان براي ارايه بسيار محدود است.

مساله دانشگاه كه در كتاب حكايت دانشگاه به آن پرداخته‌ام، موضوع تخصصي كار پژوهشي من نيست. موضوع تخصصي كار من در وهله اول جامعه‌شناسي دين، در مرتبه دوم جامعه‌شناسي فساد و در مرتبه سوم جامعه‌شناسي خانواده است. اما به دليل تعهدات انساني، به عنوان يك انسان دانشگاهي، نمي‌توانم نسبت به محيطي كه در آن زندگي و كار مي‌كنم، يعني دانشگاه، بي‌اعتنا باشم و در نتيجه لازم ديدم راجع به مسائلي كه در آن مي‌بينم، بنويسم، نه به عنوان كار علمي بلكه به عنوان طرح ايده‌هايي كه مورد بحث و گفت‌وگو قرار بگيرد. بر اين اساس بخش عمده‌اي از اين كتاب نيز روايت تجربه‌هاي زيسته است، يعني آنچه در دانشگاه زندگي كردم و ديدم و كوشيدم آنها را به مفاهيمي بدل كنم. عنوان «حكايت دانشگاه» نيز اشاره به همين تجربه‌هاي زيسته دارد. بعضي ايده‌هايي كه در اين كتاب به آنها پرداخته شده، مثل تجاري شدن آموزش عالي، زمان بيشتري را به خود اختصاص داده است. همچنين در اين كتاب به برخي آسيب‌هايي كه در كار همكارانم ديده‌ام يا در زندگي دانشگاهي آنها را تجربه كرده‌ام، به صورت گستاخانه پرداخته‌ام، تا جايي كه گاه سبب دلخوري و ناراحتي استادان و همكارانم شده است؛ به گونه‌اي كه برخي از آنها با من قطع ارتباط كرده‌اند، مثل بحث شغل دانشگاهي، اختاپوس‌هاي دانشگاهي و... كه حاصل سال‌ها تجربه زيسته هم به عنوان دانشجو و هم به عنوان معلم در دانشگاه بوده است. قبول دارم كه گاهي زبان گزنده و برخورنده است و قطعا عده‌اي از همكاران و استادان را ناراحت مي‌كند.

عمده نگراني من در اين كتاب، مساله زيست دانشگاهي است، يعني زيست دانشگاهي دانشجويان و مهم‌تر و پررنگ‌تر از آن در زيست دانشگاهي استادان در ايران است. به نظر من پرداختن به اين زيست دانشگاهي استادان بسيار اهميت دارد. متاسفانه استادان دانشگاه در ايران تا حد كارمندان اداري دچار تنزل و روزمرّگي شديد شده‌اند و اين موضوع به طور جدي مورد نقد قرار گرفته است. برخي همكاران دانشگاهي نيز متاسفانه به تدريج در نقش شومن‌هاي دانشگاهي ظاهر مي‌شوند. اين هم موضوعي است كه من به‌شدت به آن نقد دارم.

مساله مهم ديگري كه بايد مستقلا به آن پرداخته شود، بحث اقتصاد آموزش عالي است. البته اين موضوع با تجربه زيسته من ارتباط مستقيمي نداشته است، اما به هر حال موضوع مهمي است. امروزه آموزش در ايران قلمرويي از فعاليت اقتصادي شده است و اين موضوع هم در آموزش و پرورش و هم در آموزش عالي مشهود است. قطعا تجاري شدن دانشگاه فرصت‌هايي را براي اين امر فراهم كرده است. ضعف نظارت دانشگاهي نيز سبب شده كه اين اقتصاد آموزش به شكل آسيب‌شناختي فربه شود. وقتي دانشگاه پولي مي‌شود، كساني مي‌توانند صندلي دانشگاه را بخرند كه پول دارند. اين امر سبب مي‌شود كساني كه پول‌دار مي‌شوند، ارتقاي منزلتي و موقعيت شغلي بهتري پيدا مي‌كنند و مراتبي در جامعه مي‌يابند كه محروميني كه فاقد امكان آموزش در نظام دانشگاهي تجاري هستند، به آنها دست نمي‌يابند. به اين ترتيب دانشگاه در جامعه نابرابري ايجاد مي‌كند، زيرا كساني كه پول دارتر هستند، قطعا راحت‌تر مي‌توانند مدارك دانشگاهي را ابتياع كنند. مساله ديگري كه در اين كتاب به آن نپرداختم اما اخيرا برايم مساله شده است، مساله فقدان سنت دانشگاهي و موضوع خاطره‌زدايي از دانشگاه است. يكي از جنبه‌هاي ديگري تجاري‌سازي اين است كه يك ساختمان، به يكباره به دانشگاه بدل مي‌شود و در واقع امري به نام سنت دانشگاهي وجود ندارد. ما وقتي در دانشگاه تهران درس مي‌خوانديم، جاي‌جاي دانشكده آكنده از خاطرات بود و يك سنت دانشگاهي شكل گرفته بود. اما الان تجاري‌سازي باعث مي‌شود كه امري به نام سنت دانشگاهي شكل نمي‌گيرد و انباشتي از خاطراتي كه به نسل‌هاي بعدي منتقل مي‌شود، با جابه‌جايي مداوم ساختمان‌هايي كه عناصر زندگي دانشگاهي در آنها وجود ندارد، پديد نمي‌آيد.

جامعه‌شناس

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون