ترجمه علم باشد يا هنر يا صناعت، بههرحال به آموزش نياز دارد و چه بهتر كه اين آموزش از رهگذر كتابي صورت گيرد كه به جنبههاي گوناگون اين امر خطير بپردازد و مولفش كسي باشد كه خود مترجم باشد و ويراستار و مدرس ترجمه و درگير حوزههاي مختلفي كه در ترجمه دخيلند. كتاب آموزش ترجمه ابتدا در سال 1394 چاپ شد و چاپ دوم آن در 1396 انتشار يافت. در اين گفتار به بررسي ويژگيهاي اين كتاب ميپردازيم.
ساختار كتاب
آموزش ترجمه از 15 درس تشكيل شده، مقدمهاي مفصل و دو نمايه دارد. در مقدمه از انگيزه تاليف كتاب، ساختار كتاب، مخاطبان كتاب، هدف، روش كار، بيست سوالي ويرايش و نقد و ارزيابي ترجمه و شيوه استفاده از كتاب صحبت شده است.
هريك از درسهاي پانزدهگانه دو بخش دارند: 1) يك متن انگليسي با شرح و تحليل كه ترجمه پيشنهادي در پايان آن آمده و 2) تمرينها، كه اساسا بر دو نوعاند. گونه اول، يك متن انگليسي است با شرح و تحليل و پرسشهايي چالشبرانگيز براي خوانندگان، بدون ترجمه پيشنهادي. گونه دوم، تمرين مقابله ترجمه با متن اصلي و ارزيابي آن در پرتو پرسشهايي درباره متن اصلي و ترجمه آن است. در اينجا از آثار مترجمان بزرگي مانند نجف دريابندري، صالح حسيني، كريم امامي، و ادوارد رِهاتسِك استفاده شده است. بعضي از درسها يكي از اين تمرينها را دارند و برخي هردو را. در پايان هر درس، موضوعات و مطالب عمدهاي كه در آن درس مورد بحث قرار گرفتهاند، آمده است.
آموزش ترجمه دو نمايه دارد: نمايه فارسي متشكل از مباحث كتاب و نمايه دشواريهاي واژگاني و ساختاري متشكل از برخي واژهها و ساختارها كه معمولا در ترجمه اشكالبرانگيزند و تعداد زيادي از مترجمان و ترجمهآموزان را دچار مشكل ميكنند مانند as well (as) , to be to, by + adverb of time, develop, development, emphatic do, experience, fore legs, hind legs, including
مطالب هر درس
مطالبي كه در هر درس بررسي شدهاند اساسا عبارتند از: تحليل متن براي كمك به ترجمه مسائل واژگاني و معنايي و دستوري و كاربردي در ترجمه و رفع مشكلات آنها، موارد مربوط به ويرايش و آمادهسازي متن، توليد عبارتها و جملههاي خوشساخت براي رسيدن به فارسي سليس و طبيعي و متين و شيوهها و فرآيندهاي ترجمه.
مخاطبان
مخاطبان كتاب آموزش ترجمه دانشجويان و كساني هستند كه ميخواهند ترجمه انگليسي به فارسي ياد بگيرند و نيز كساني مانند استاداني كه ميخواهند ترجمه آموزش دهند و شايد به همين دليل باشد كه ميناباد براي عنوان انگليسي آن عبارت Teaching and Learning Translation را برگزيده است. مخاطبان دانشجو يا دانشجويان رشته زبان انگليسي هستند يا دانشجويان رشتههاي ديگر كه چند واحد زبان تخصصي دارند و در آنها معمولا ترجمه متون تخصصي آن رشتهها تدريس ميشود.
هدف
هدف اصلي آموزش ترجمه كمك به ترجمهآموزان و دانشجويان ترجمه در يادگيري اين امر خطير است و نيز آشنايي آنها با فرآيندها و شيوههاي ترجمه، شناخت ساختار جمله، رفع لغزشگاهها و مشكلات واژگاني و نحوي و معنايي و كاربردي، تحليل متن انگليسي براي رسيدن به معنا و پيام، مهارت در توليد جملههاي خوشساخت و متن سليس و طبيعي فارسي و ويرايش ترجمه. تاكيد كتاب در بخش تمرين ترجمه بر اين است كه خوانندگان و ترجمهآموزان خودشان تفكر و تحليل كنند. هدف در بخش مقابله ترجمه با متن اصلي اين است كه با اطلاعاتي كه به خوانندگان داده ميشود آنها بتوانند خودشان به جستوجو بپردازند و به قضاوت درباره ترجمهها بنشينند. سوالهايي كه در اين دو قسمت مطرح ميشود مخاطبان را به تامل واميدارد و آنها را عملا درگير فرآيند شناخت ماهيت ترجمه و مسائل و مشكلات آن ميسازد.
روش كار
ميناباد متنهايي را كه در اين كتاب بررسي شدهاند ابتدا در كلاسهاي مختلف ترجمه تدريس كرده و همراه و همگام با دانشجويان و ترجمهآموزان به مسائل و مشكلات اين متنها پي برده است. اصولي كه پايه تحليلها و استدلالهاي كتاب بوده عبارتند از: تحليل خطاها، تفكر انتقادي، كنشپژوهي يا اقدامپژوهي، تاكيد بر بافت و كليت متن و موقعيت آن، رهيافت مجموعهاي و نظامنگر. متنهايي كه براي كتاب آموزش ترجمه انتخاب شدهاند، متنوع هستند و از رشتهها و شاخههاي مختلف مانند شعر و داستان، علم و فن، آشپزي، فوتبال و جز آن تا براي خوانندگاني با سليقههاي مختلف ملالآور نباشند و نيز مخاطبان كتاب در ترجمه انواع سبكها و سياقهاي انگليسي تمريني داشتهباشند. متنها عمومي و غيرتخصصياند تا همه ترجمهآموزان با هر زمينه تحصيلي و شغلي بتوانند از اين كتاب بهره ببرند.
بيستسوالي ويرايش و نقد و ارزيابي ترجمه
مولف علاوه بر مطالبي درباره ماهيت، روشها، فرآيندها، تكنيكها و تاكتيكها و فنون ترجمه كه در كتاب مطرح كرده، يك «بيستسوالي ويرايش و نقد و ارزيابي ترجمه» تدوين كرده تا راهنمايي كلي باشد در اين كار. برخي از ملاكهاي اين بيستسوالي عبارتند از: سبك، مخاطب، بافت و كليت متن، توجه به نشانههاي صوري مانند ايتاليكنويسي و كاپيتالنويسي، حفظ تاكيدهاي متن اصلي، طبيعيترين و مصطلحترين و نزديكترين معادل، شيوايي و رواني، نداشتن ابهام ناشي از ترجمه، يكدستي و انسجام و شناخت اصطلاحات زباني و نيز اصطلاحات فني و تخصصي.
توانش ترجمهاي و بازتاب آن در اين كتاب
در گذشته براي مترجمشدن سه شرط اصلي در نظر ميگرفتند: تسلط بر زبان مبدأ، تسلط بر زبان مقصد، و تسلط بر موضوع مورد ترجمه. امروزه در مطالعات ترجمه اين سه شرط را بسط دادهاند و با تكيه بر مفهوم توانش (competence) كه نوام چامسكي زبانشناس مطرح كردهبود مفهوم توانش ترجمهاي را پيشنهاد دادهاند. توانش ترجمهاي يعني نظام زيربنايي دانش لازم براي ترجمهكردن و شناخت روابطي كه بين متن مبدأ و مقصد برقرار است. اين دانش، انسان را قادر ميسازد تا يك متن، جمله يا واژه يا اصطلاحي را از زباني به زبان ديگر ترجمه كند. توانش ترجمهاي از زيرمجموعههايي تشكيل ميشود كه عبارتند از: توانش زباني، توانش فرهنگي، توانش متني، اشراف بر موضوع مورد ترجمه، توانشِ پژوهشي و توانش انتقال از زباني به زبان ديگر. گروه پكته (PACTE) از سال 1997 در بارسلون پژوهشهاي تجربي و آزمونگرايانهاي درباره توانش ترجمهاي و اكتساب آن انجام ميدهد. اين گروه پنج زيرتوانش (sub-competence) را در اين امر لازم ميداند.
1) زيرتوانش دوزبانه: توانايي برقراري ارتباط در دو زبان شامل دانش منظورشناختي، زباني-اجتماعي، متني، دستوري، نحوي و واژگاني.
2) زيرتوانش فرازباني: شامل اطلاعات عمومي و دايرهالمعارفي، دانش درباره موضوع مورد ترجمه، دانش بينافرهنگي
3) دانش درباره ماهيت ترجمه، شناخت ماهيت ترجمه و جنبههاي گوناگون اين حرفه: سازوكارهاي ترجمه چيست و چه كارهايي در فرآيند ترجمه صورت ميگيرد؟
4) زيرتوانش ابزاري: دانش و مهارت استفاده از منابع و اسناد و مدارك، تكنولوژيهاي ارتباطي و اطلاعرساني مربوط به ترجمه (انواع فرهنگهاي لغت، دايرهالمعارفها، كتابهاي دستور، شيوهنامهها، متون موازي، پيكرههاي الكترونيكي، موتورهاي جستوجو و...) .
5) زيرتوانش راهبردي: مهمترين بخش توانش است كه كيفيت و فايدهمندي و كارايي ترجمه را تضمين ميكند و مترجم با استفاده از آن، مشكلاتي را كه در ترجمه با آنها روبهرو ميشود حل ميكند. كنترل تمام فرآيندهاي ترجمه به كمك زيرتوانش راهبردي امكانپذير ميشود. مترجم در اينجا براي كارش برنامهريزي ميكند، اصلاحات لازم را در سياستها و خطمشيءها و روش كارش انجام ميدهد، فرآيند ترجمه را عملي ميسازد، ارزيابيهاي لازم را صورت ميدهد و مشكلات ترجمه را شناسايي ميكند و استراتژيها و روالهاي مناسب براي حل آنها را به كار ميگيرد. مطالبي كه در آموزش ترجمه آمده كه در بالا به برخي از آنها اشاره شد، به دستيافتن مهارتهاي مختلف ترجمهاي و كسب توانش ترجمهاي كمكهاي شاياني ميكند بهويژه در زيرتوانش راهبردي، ابزاري و دانش درباره ماهيت ترجمه. از سوي ديگر، شرح و تحليلهاي درسها كه بر مسائل متني، واژگاني، نحوي و زباني- اجتماعي پرتو ميافكند به اكتساب زيرتوانش دوزبانه ياري ميرساند. آموزش ترجمه به بسياري از مسائل اصلي ترجمه و كاربرد عملي توانشهاي فوق در فرآيند ترجمه پرداخته است كه نمونههايي از آنها را از نمايه موضوعي پايان كتاب نقل ميكنيم: آرايش صوري اجزاي متن، آهنگ جملهها، آهنگ شعر، زبان موزون، وزن دروني، رفع ابهام، پيوند مفهومي، اطلاعات پنهان/پوشيده/تلويحي، اعرابگذاري، اعلام (اسامي خاص)، افسون معناي اول، شكستهنويسي، انس با ادب فارسي، بازي زباني، برجستهسازي، برجستهنويسي، تاكيد، ترجمهافزايي، ترجمهكاهي، تغيير دستوري، تكيه تاكيدي، چندمعنايي، حرفنويسي، حُسن تعبير، حوزه معنايي، خوشآوايي، ... از آنجا كه ويرايش نقش بسزايي در ترجمه دارد، مولف تاكيد ويژهاي بر ويرايش داشته و به جنبههاي گوناگون ويرايش صوري، مقابلهاي و زباني پرداخته است. نقش برجستهاي كه ميناباد در اين كتاب براي ويرايش قائل شده از ضرورت گريزناپذير اين امر در فرآيند ترجمه ريشه ميگيرد و حاصل سالها تجربه مولف در مقام مدرس ترجمه و ويراستار است.
ميناباد علاوه بر نمايهها، از نظام ارجاع متقابل استفاده گستردهاي كرده و چنين توضيح داده است: «وقتي در درسي موضوعي مطرح ميشود كه پيش از آن بهنوعي درباره آن صحبت شده، مطلب تازه را به مطالب قبلي ارجاع دادهايم تا به عمق دانش خوانندگان افزوده شود و همچنين تمريني باشد در به يادآوردن اطلاعات پيشين» (ص14). به صفحهآرايي كتاب توجه ويژهاي بذل شده، كتاب از ويژگيهاي صوري مطلوبي برخوردار است و غلط چاپي كمي دارد.
برخي از نارساييهاي كتاب
آموزش ترجمه با وجود كاربردي و راهگشابودنش، نيازمند بذل توجه بيشتري بوده است تا از بروز نارساييها در آن جلوگيري شود. در مواردي برخي جملهها شايسته اندكي توجه بودهاند تا متن روشن (تري) بهدست آيد: «complex از نظر معنايي با serious [در عبارت paragraphs in complex and serious works ] همراه شده؛ پس هر دو مفهوم مشابهي دارند» (77) . بهتر است گفته شود: «هر دو ارزش واحدي دارند»، مفهومشان كه مشابه نيست.