ميدان فلسطين، ساعت پنج عصر
تجمع بدون مجوز منتقدان هسته اي
احسان بداغي / دقايق ابتدايي تجمع اجازه تهيه خبر و گزارش به برخي رسانهها نميدادند. تجمع بدون مجوزشان با گلايه از دولت شروع شد؛ گلايه از بستن دهان منتقدان. ميگفتند براي اين مجوز ندارند چون كه دولت دنبال تكصدايي است. جمعيتشان حدود 700 نفر بود. نيروي انتظامي نيمي از خيابان طالقاني را براي حضور بدون مجوز آنها بسته بود. ضلع شمالي ميدان فلسطين پر بود از ماشينهاي انتظامي كه براي محافظت از تجمع آنجا آمده بودند. اينبار گويا حرفهايشان را ميخواستند رك و راستتر بزنند؛ «مذاكرات تموم بشه بهتره». حرف آخرشان همين بود، شرط تمام شدن مذاكرات را هم تعيين كرده بودند؛ «غيرت اگه قرار از دست بره». ولي براي آنها «اگر»ي در كار نبود، در دستهايشان پر بود از پلاكاردهايي كه از قولشان از دست رفتن همين «غيرت» را فرياد ميزدند؛ «اگر انرژي هستهاي در ثريا هم باشد افرادي خائن از قوم پارس آن را پلمپ خواهند كرد». پلاكارد ديگري هم بود كه چيزي از صراحت كم نداشت؛ «اي خائن منافق، كد خدا را رها كن». پيرمردي كه پلاكارد را بالاي سرش گرفته بود نگفت منظورش از «خائن منافق» كيست. ميگفت هر كه هست خودش ميداند. پلاكاردها زياد بود و شعارها متفاوت، اما همه را يك جا تهيه كرده بودند. گويا قبل از اين خيلي هماهنگ نشده بودند، برخي رفقايشان فكر كرده بودند تجمع جلوي ساختمان مجلس و برخي ديگر به گماني اشتباه جلوي وزارت خارجه رفته بودند. تلاش ميكردند تا با تلفن دوستانشان را خبر كنند كه زودتر به آنها بپوندند تا جمعيت زيادتر شود. اول مراسم وقتي پلاكاردها را داخل جبهههاي بزرگ با يك ماشين آوردند مشخص شد همه اينها از يك جا ميآيند. بيشتر وقتشان از ساعت 5 تا 6 و نيم عصر به شعار دادن گذشت. فقط دو نفر سخنران بودند؛ يكي محمد علي رامين، معاون مطبوعاتي وزير ارشاد احمدينژاد كه پاي ثابت همه برنامههاي «دلواپسان» است. همراه خودش يك هنرمند «دلواپس» را هم آورده بود؛ فرجالله سلحشور. حال سلحشور اما براي سخنراني مساعد نبود. همان محمد علي رامين به تنهايي بار سخنراني براي جمع را بر دوش كشيد. براي سخنرانياش بلندگو نداشت، همين هم شد كه غير از چند نفري كس ديگري در هياهوي ديروز ميدان فلسطين نشنيد او چه ميگويد. سخنران ديگر يك روحاني بود، روحاني كه هيچكس حتي همان تجمعكنندگان هم او را نميشناختند. او اما براي سخنرانياش ميكروفون و بلندگو داشت. سيستم صوتي را 15 دقيقه مانده به ساعت 6 عصر آوردند. چند دقيقهاي بعد از آنكه فرمانده نيروهاي انتظامي حاضر در محل با بلندگوي ماشيناش از تجمعكنندگان «تشكر» كرد و گفت براي اينكه بعدا هم بتوانند با آنها در تجمعهاي مشابه «همكاري» كنند بهتر است مراسمشان را تمام كنند. نقطه پايان اما بسيار ديرتر از اينها بود. «دلواپسان» بدون مجوز تازه سيستم صوتي آورده بودند. تازه ميتوانستند بلندتر شعار بدهند. وزير شعارشان وقتي بعد از سخنان رامين روي بلندي رفت تا مراسم را اداره كند، سخنانش را با خطابي به دولت و تيم هستهاي آغاز كرد؛ «اگر فكر ميكنيد استقامت لازم را براي ايستادگي نداريد، اگر نميتوانيد از حقوق ملت و خطوط قرمز نظام دفاع كنيد، كنار برويد تا فرزندان ملت وارد عرصه شوند.» بعضي از پلاكاردها هم با جملاتي ديگر همين را ميگفتند؛ «مذاكرات اشتر ميخواهد نه ابوموسي اشعري». در حاشيههاي جمعيت چند نفري از اعضاي دفتر احمدينژاد هم حضور داشتند، كساني از پاستور تا نارمك با او رفتهاند. مسوولان سايت خبرياش هم آنجا بودند و مدام به آشنايان سفارش عكس ميدادند. عكسهاي خاص ميخواستند؛ عكسهايي كه جمعيت را زيادتر نشان دهد. شاهبيت شعارها و دستنوشتههاي ديروز بحث تحريمها بود. تحريمهايي كه يك بار شعار ميدادند كه «تاثيري ندارد» و يك دقيقه بعد ميگفتند يا دولت بايد آنها را لغو كند يا توافق بيمعني خواهد بود. يك تهديد جدي هم البته به شعارهايشان اضافه شده بود؛ «تحريم اگه لغو نشه، ايران قيامت ميشه». ساعت وقتي به 5 و 45 دقيقه عصر رسيد، نيروي انتظامي نخستين خواهش خود را مطرح كرد. فرمانده نيروهاي حاضر در محل پشت همان بلند گو گفت كه اين تجمع مجوز نداشته و فقط از آنها خواستهاند تا امنيت محل را تامين كنند. خواهش او با رايزني تجمعكنندگان براي گرفتن وقت همراه شد. نيروي انتظامي قبول نميكرد اما عملا 45 دقيقه ديگر طول كشيد تا خلوت شدن ميدان فلسطين شروع شود. در اين 45 دقيقه هر از چند گاهي نيروي انتظامي خواهشي ميكرد و خواهشها در صداي شعارها گم ميشد. «دلواپسان» تجمعكننده ميگفتند مجوز كتبي دارند و لغو مجوز به صورت تلفني به اطلاع آنها رسيده است. به همين استناد هم تجمعشان را مجوزدار ميدانستند. نيروي انتظامي از همان ساعت پنج عصر چند ماشين را اول خيابان طالقاني گذاشته بود تا خيابان را ببندند. ماشينها را 15 دقيقه بعد از ساعت شش برداشتند و ترافيك ميدان سنگينتر شد. از نيمساعتي قبل از آن سربازان نيروي انتظامي دست در دست هم، حلقه بزرگي دور تجمعكنندگان ايجاد كرده بودند تا بلكه ماشينهايي كه از طرف ديگر ميدان وارد ميشدند با مزاحمت كمتري رد شوند. 15 دقيقه آخر، باز هم موعد خواهش فرمانده انتظامي حاضر در محل از تجمعكنندگان بود. مدام گوشزد ميكرد كه تمام شعارهايتان را دادهايد و بهتر است خيابان را باز كنيد. «خواهش» و «تشكر» او ساعت شش و نيم عصر جواب داد. جايي كه تجمعكنندگان تومارشان را امضا كرده بودند و تمام شعارهايشان را داده بودند. حرف آخرشان هم اين بود كه تجمعهايشان ادامه دارد. ميگفتند تا سياست دولت همين باشد، واكنش آنها هم همين است. وقتي آنجا را ترك ميكردند، خيالشان راحت بود كه باز هم ميتوانند بدون مجوز، تجمع كنند آن هم درست وسط شهر.