• ۱۴۰۳ شنبه ۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3321 -
  • ۱۳۹۴ پنج شنبه ۲۹ مرداد

به تماشاي نخستين فيلم محسن تنابنده «گينس»

باقي ماندن در سطح

سيد محمد صدرالغروي/ گينس اولين فيلم سينمايي محسن تنابنده به عنوان كارگردان است. تنابنده براي اولين فيلمش سراغ رضا عطاران رفته و عنوان گينس بعد از نام‌هاي تنابنده و عطاران، عامل ترغيب كننده‌اي براي ديدن اين فيلم است. محسن تنابنده پيش از اين در سينما سابقه فيلمنامه‌‌نويسي داشته و دو فيلم «هفت دقيقه تا پاييز» و كمدي «چند مي‌گيري گريه كني» از آن جمله‌اند. در گينس سه برادر (رضا عطاران، محسن تنابنده و حسين اسكندري) كه در يك مزرعه پرورش شترمرغ كار مي‌كنند، تصميم مي‌گيرند همراه با يكي از شترمرغ‌ها ركوردي را در كتاب ركوردهاي گينس ثبت كنند كه در ادامه اتفاقات مختلفي را براي آنها به همراه دارد. در گينس اسم برادرها – بهروز و بيك و بهمن – طوري انتخاب شده است كه هركدام يادآور اسمي آشنا و خاطره‌انگيز از تاريخ سينماي ايران است. شخصيت بهروز با بازي حسين اسكندري كه مبتلا به سندروم داون است برخلاف كاراكتر بيك با بازي محسن تنابنده و بهمن با بازي رضا عطاران كار شده‌تر است. عطاران امسال به خاطر حضورهاي پي‌درپي بر پرده سينماها با انتقادهايي مواجه شده است، چرا كه لزوم انتخاب‌هاي متفاوت و جلوگيري از تكراري شدن چهره اين بازيگر بر آينده فعاليت حرفه‌اي او تاثيرگذار است. چنان كه حضور او در گينس با بازي مبتني بر سر و صدا، دل نشين نيست. بطور كلي عطاران حضورش در هر فيلمي تضمين فروش آن است و در سه، چهار سال گذشته هيچ فيلم شكست‌خورده‌اي در گيشه ندارد اما بايد به هوش باشد كه محبوبيت خود را خرج فيلم‌هاي بي مايه نكند. گينس با داستان ساده و بي جزيياتي آغاز مي‌شود و هرچه از زمان فيلم مي‌گذرد، ايرادات فيلمنامه بيش از پيش مشخص مي‌شود چنان كه اثر در فرم و محتوا در سطح باقي مانده است. اين فيلم پر فروش مثلا كمدي، ساده‌ترين مباني كمدي سازي را هم رعايت نمي‌كند. كمدي هنرمندانه بايد از تكرار كليشه‌هاي اشباع شده ب‍پرهيزد اما گينس به كمك شوخي‌هاي پيش‌پاافتاده مي‌كوشد تماشاگر را بخنداند. اين نوع شوخي‌ها در حال حاضر در جامعه ايران خواهان دارد چون با نگاه رسمي و اطوكشيده‌اي كه تبليغ مي‌شود در تضاد است و تنابنده هم در خلق اثر مطبوعش به دم‌دستي‌ترين و نازل‌ترين شوخي‌ها روي آورده است. گينس مكررا مجموعه‌اي از شوخي‌هاي مربوط به گاز معده و... را به كار مي‌بندد تا بلكه از اين طريق بتواند مخاطبش را بخنداند اما فراموش مي‌كند كمدي صرفا شوخي‌هاي سطحي نيست. گينس سرگرمي و خنداندن را به خوبي انجام نمي‌دهد و حتي براي شوخي‌هايش هم ايده‌اي ندارد و موقعيتي طراحي نكرده است. اين روزها برخي فيلمسازان تصور مي‌كنند ديالوگ‌هاي چيپِ بازيگر مساوي است با فيلم ژانر كمدي! چنان كه در يكي از صحنه‌هاي گينس، ديالوگي مي‌شنويم با اين مضمون كه: «مي‌خواستم بدونم توي كانكس شما سيما لخت نيست؟» كه در واقع اشاره به سيم دارد اما تماشاگر مي‌داند كه يك شخصيت زن در فيلم وجود دارد كه نامش سيما است. يا اصلاح بخشي از ريش به جاي زير بغل. همچنين مكررا صداي باد معده درآوردن يا با نحوه نمايش و چيدمان ميزانسن آب ريختن، به گونه‌اي كه تعمدا ميزانسن ادرار كردن جلوه كند. به علاوه پرتاب ساندويچ شترمرغ به صورت اين و آن در
زد و خورد سيرك‌وار پاياني. شكل‌گيري تمام اين موقعيت‌ها در يك هم‌پوشاني با كمدي اسلپ استيك بزن‌بكوبي در فيلمنامه ديده مي‌شود. نمايش اين فيلم ناظر يكسري حركات، رفتار و ديالوگ‌هايي است كه بدون هيچ گونه تامل و منطقي نوشته شده است و به خاطر همين داستان نه ابتدا دارد نه نقطه اوج و نه حتي پايان و انتهاي درستي. گينس خط مشخص داستاني ندارد، بلكه بر اثر يك حادثه آدم‌ها با يكديگر برخورد مي‌كنند و در ديالوگ‌نويسي قابل دفاع نيست. فيلمنامه گينس در عين حال كه ساختار سه پرده‌اي مرسوم را دارد در خرده داستان‌ها با ضعف جدي مواجه است. همه جريان‌ها بيشتر به صورت يك شلوغ‌كاري ساختگي و بي‌منطق به نظر مي‌رسد. وجود شوخي‌هاي ساده‌انگارانه مانند سيلي زدن آدم‌ها به يكديگر و رفتن چند باره به دستشويي در گينس بسيار استفاده شده است. سست يا سطحي بودن شخصيت‌ها و خرده قصه‌هاي فرعي از جمله ماجراي سيما و شيما و درگيري‌هاي جسمي و زد و خورد موجب شده است كه حضور بي‌دليل افراد در تمام صحنه‌ها، بيش از روند صحيح داستان به چشم آيد. پايان فيلم هم قانع كننده نيست و سرهم بندي شده است. در گينس روي جزييات فيلمنامه كار نشده و در به سرانجام رسيدن فيلم شتاب وجود دارد. در پايان فيلم بدون اينكه هيجان مورد انتظار برآورده شود، با دم دستي‌ترين ايده ممكن، در مراسم همه با هم بزن‌بزن مي‌كنند و سر و كله شترمرغي هم وسط جمعيت پيدا مي‌شود و همه‌چيز را به هم مي‌ريزد. امروزه اين نوع پايان بندي ناگهاني را حتي به عنوان پاياني براي اثري در ژانر كودك هم نمي‌توان پذيرفت. اما بهترين سكانس فيلم زماني است كه بهمن و سايرين براي استقبال از اعضاي گينس به فرودگاه مي‌روند و پيش از رسيدن، همگي روي پله‌هاي برقي ايستاده‌اند و با يكديگر بحث مي‌كنند. براي اولين بار در كل فيلم موقعيتي به وجود مي‌آيد كه حواس بيننده معطوف به صحنه مورد نظر است. يكي از نقاط مثبت فيلم هم، موسيقي آريا عظيمي‌نژاد است كه با توجه به فيلمبرداري قابل توجه مرتضي غفوري و محمدرضا سكوت، هماهنگي خوبي را ايجاد كرده و اين دو عامل در كنار هم اتحاد خوبي داشتند، گرچه سكانس‌هاي گينس با وجود طراحي خوب توسط فيلمبردار و نماهاي باز، جالب اما كند جلو مي‌رود. آنچه مشخص است مردم فيلم را به دليل اعتبار سازندگان اثر ديده‌اند. بايد به سليقه مردم و مخاطب احترام گذاشت. اعتماد تماشاگر چيزي نيست كه اگر از دست برود به سادگي قابل جبران باشد. اميد بستن به چند موقعيت مثلا بامزه و نوشتن تعدادي شوخي بر مبناي جوك‌ها اندك اعتماد باقي‌مانده تماشاگران را بر باد خواهد داد و ادامه اين وضعيت تماشاگران بيشتري را از سينما رفتن پشيمان خواهد كرد. در كل انتظارها از فيلم اول تنابنده بالاتر بود و گمان مي‌رفت براي فيلم اولش وقت بيشتري بگذارد و فيلمنامه قوي‌تري را انتخاب كند كه چنين نشده و شده است آنچه حالا «گينس» نام گرفته است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون