گروه دپيلماسي| امروز فصلي ديگر از تاريخ روابط تهران و لندن ورق ميخورد. حدود چهار سال قبل بود كه در پي اشغال باغ قلهك، سطح روابط ديپلماتيك دو كشور كاهش پيدا كرد و انگلستان با تعطيل كردن سفارتخانه خود، دستور داد كاركنان سفارت ايران در لندن خاك اين كشور را ترك كنند. با روي كار آمدن دولت يازدهم، بارقههاي اميد براي بهبود روابط دو كشور به بار نشست و دو كشور دست به تنشزدايي زدند و روابطشان را به سطح كاردار غيرمقيم (ترددي) ارتقا دادند و مذاكرات براي بازگشايي سفارتخانهها آغاز شد. با دستيابي به توافق هستهاي و سبقت گرفتن كشورهاي اروپايي براي حضور در ايران، انگلستان نيز روند بازگشايي سفارتخانهها را تسريع بخشيد و امروز پس از حدود چهار سال، سفارتخانههاي دو كشور كار خويش را به شكل رسمي آغاز ميكنند. در اين باره با مجيد تفرشي، كارشناس مسائل انگليس گفتوگويي داشتهايم كه در ادامه ميآيد:
امروز سفارتخانههاي ايران و انگلستان بازگشايي خواهند شد. روند بازگشايي سفارتخانهها در دو سال گذشته را چگونه ديديد؟
روابط ايران و بريتانيا، دستكم در دو سده اخير، در دوران سلطنت قاجار، پهلوي و پس از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران، سرشار از فراز و نشيبهاي بسياري بوده است. در اين مختصر فرصت چنداني براي واكاوي و حتي فهرست كردن فرازهاي حساس روابط دوجانبه نيست. در دوره حدودا 13 سال اخير كه فعاليتهاي هستهاي ايران به بهانه، چالش و مانعي جدي در مناسبات ايران و غرب و به خصوص تهران و لندن تبديل شد، دولت بريتانيا، چه دولت كارگري و چه دولت ائتلافي به رهبري محافظهكاران، نقش مهمي در ايجاد، گسترش، كارگرداني و هماهنگسازي ايرانهراسي و ايرانستيزي برعهده داشت. اين در حالي بود كه ايران در مراحل مختلف، از جمله سرنگوني حكومت بعثي صدام در عراق و حكومت طالبان در افغانستان و همچنين مبارزه با توليد، قاچاق و ترانزيت مواد مخدر از افغانستان به مسير غرب، با كشورهاي اروپايي و به خصوص بريتانيا همكاري و تعامل موثر و سازندهاي داشت تا جايي كه توني بلر، نخستوزير وقت بريتانيا كه متحد كامل دولت جنگطلب وقت در امريكا هم بود، در آخرين سالهاي صدارت خود اذعان كرد كه چه از ايران خوشمان بيايد يا نه، در بسياري از موارد، حل مناقشات و مشكلات منطقه خاورميانه، بدون ياري و مشاركت ايران ممكن و قابل وصول نيست.
با اين همه، در جريان پرونده هستهاي ايران، دولت كارگري و دولت ائتلافي محافظهكار، ضمن همراهي كامل با امريكا و ديگر كشورهاي اروپايي عليه ايران، در برخي موارد، فراتر از مصوبات شوراي امنيت و اتحاديه اروپا، به تنهايي مبتكر و پيشگام تلاش براي تضعيف، انزوا و ضربه زدن به ايران بود. مواردي چون تحريم بانك مركزي ايران و خودداري از ارايه سوخت به هواپيماهاي مسافربري و غيرنظامي ايراني، نمونههايي بودند كه لندن نخست يكجانبه و بدون داشتن مجوز و محمل قانوني آن را اعمال كرد و سپس با لابي در سطح اروپا و شوراي امنيت توانست تاييد ديگر كشورهاي غربي را براي تصويب و اجراي آنها عليه ايران را بگيرد.
در اين شرايط بود كه در آذر 1390، سفارت بريتانيا در تهران به اشغال عدهاي كه ظاهرا خود را بسيجي ميناميدند، درآمد. به گمان من اين اقدام را كه تبعات بسيار منفي و مخربي عليه منافع ملي ايران داشت ميتوان پاسخي نابخردانه به سياستي ظالمانه خطاب كرد. در واقع اين عده و نهايتا ايران، با چنين رفتاري، ضمن توقف مناسبات ايران و بريتانيا و محدود كردن آن با بيشتر كشورهاي اروپايي، در عمل، با صورت به مشت دشمن كوبيدند و دست و زبان جنگطلبان و ايرانستيزان در جهان را بازتر كرده و ادعا و موضع آنان در نشان دادن بياعتنايي ايران به مناسبات بينالمللي را تقويت كردند.
از زمان انتخابات رياستجمهوري خرداد 1392 و روي كار آمدن دولت حسن روحاني در ايران، هم لندن و هم تهران، مصمم شدند تا در مناسبات و نحوه تعامل با خود تجديدنظر كرده و راهكار جديدي را در مناسبات دوجانبه، منطقهاي و بينالمللي در پيش بگيرند. در همان آغاز كار يك هيات چهار نفره پارلماني، با ابتكار شخصي و آگاهي دولت كامرون براي تبريك پيروزي دولت تدبير و اميد به ايران آمدند. البته در چند مورد، از جمله سخنراني ضدايراني سال گذشته ديويد كامرون در مجمع عمومي سازمان ملل متحد و همچنين اختلاف نظر وزارت كشور و وزارت خارجه بريتانيا در چند و چون بازگشايي سفارتخانه آن كشور در تهران، وقفههايي در روند بهبود و عاديسازي روابط پيش آمد. در دو سال گذشته ايران عملا مشكلي براي بهبود و ارتقاي سطح مناسبات نداشته و تعلل لندن مانع اين امر شد. نهايتا با توافق تاريخي و تاريخساز ماه گذشته وين و اعتراض بازرگانان و انديشمندان و انديشكدههاي بريتانيايي، لندن به طور جدي بهبود روابط را در دستور كار خود قرار داد.
حضور شخص فيليپ هاموند، وزير امور خارجه انگلستان در تهران براي بازگشايي سفارت اين كشور در تهران، چه پيامي ميتواند داشته باشد؟
حضور وزير خارجه بريتانيا در تهران نشانگر جدي بودن لندن در ترميم روابط گذشته دو كشور است. واقعيت اين است كه در دوران وزارت امور خارجه بريتانيا و معاونت خاورميانه الستر برت، شاكله تصميمگيرندگان در آن وزارتخانه در مساله ايران، خاورميانه و جهان اسلام را سياستگران حامي اسراييل تشكيل ميدادند. اگرچه مناسبات لندن و تلآويو هنوز راهبردي و عميق است، ولي اكنون به نظر ميرسد كه حاميان اسراييل در وزارت امور خارجه بريتانيا مثل گذشته دست بالا را در تصميمگيري در مناسبات با ايران ندارند. دولت محافظهكار الزامي به اعزام وزير امور خارجه آن كشور براي بازگشايي سفارت خود در تهران نداشت، ولي چنين تصميمي نشانگر جدي بودن آنان در تغيير فضا و تلاش آنان براي ورود به دوراني جديد در مناسبات دو جانبه با ايران است.
سفر آقاي هاموند به چه ميزان تحت تاثير توافق هستهاي و همچنين سفر مقامات عالي كشورهاي اروپايي به تهران است؟
بريتانيا از يك سو توافقهاي هستهاي ژنو، لوزان و وين را نشانگر عزم دو طرف ماجرا براي تغيير فضا و بازنگري در سياستهاي گذشته خود ميداند. از سوي ديگر، در طول 13 سال اخير، به خصوص در چهار سال اخير تعطيلي مراكز ديپلماتيك دو كشور و به ويژه در دو سالي كه از تشكيل دولت جديد در ايران سپري شده، بريتانيا بهشدت احساس كرده كه در رقابت با شركاي اروپايي خود در تعامل اقتصادي، ديپلماتيك و سياسي با ايران عقب افتاده و در شرايطي كه به اذعان بسياري از كارشناسان، ايران يكي از راهكارهاي مهم براي حل معضلات اقتصادي و راهبردي منطقهاي و بينالمللي است، گزينه و بازار ايران را رها كرده و از آن غفلت كرده است. اكنون به نظر ميرسد كه بهبود روابط دوجانبه نشانگر آغاز رويكردي جديد براي لندن در موضوع ايران خواهد بود.
فكر ميكنيد دو كشور كدام مسائل را در اولويت دستور كاري خويش قرار خواهند داد؛ توسعه مناسبات سياسي يا افزايش روابط تجاري و اقتصادي؟
هر دو كشور در موضوعات تجاري و اقتصادي و همچنين سياسي و ديپلماتيك به يكديگر نياز دارند. ايران شريك مطمئن و بازاري مهم نه فقط 80 ميليوني، كه 400 ميليوني (با احتساب مناطق اطراف و تحتالشعاع ايران) براي سرمايهگذاران دولتي و خصوصي اروپايي است. در اين ميان بازار انرژي ايران و عليالخصوص انتقال گاز و نفت ايران يا نفت و گاز آسياي مركزي از مسير ايران، يكي از موضوعات مهم و راهبردي براي لندن و اروپا است.
از سوي ديگر، لندن به خوبي واقف است كه حل مشكلات افغانستان، بحرين، سوريه، عراق، لبنان و حتي يمن، بدون مشاركت و تعامل ايران ممكن نيست. تجربه تلاش براي انزوا، تضعيف، دور زدن و ناديده گرفتن ايران در سه دهه اخير جواب نداده و ناكارآمد و نافرجام مانده است. ايران نيز براي حل مشكلات بينالمللي، تعامل بهتر و بيشتر با لندن برايش مهم است. چنان كه از نظر تجاري و اقتصادي نيز لندن چهارراه تصميمگيريهاي سرمايهگذاران و سياستگذاران در اين عرصهها است و حضور پررنگ ايران در اين كشور ضروري و غيرقابل اغماض است.
علاوه بر اين موارد، در موضوعات راهبردي و امنيتي از قبيل مقابله با تروريسم و داعش و القاعده، ايران ميتواند به كليدي مهم براي باز كردن بنبستهاي كنوني غرب و بريتانيا تبديل شود. اين البته نيازمند نشان دادن حسن نيت و تغيير رويه در سياستهاي پيشين لندن است و آينده آن را نشان خواهد داد.
براي ايران لندن مركز و فضاي بسيار مناسبي براي پيشبرد جدي و واقعي برنامه غيردولتي ديپلماسي عمومي و ادامه و گسترش تلاش براي فتح قلوب و اذهان در چهار بعد سياستگران، نخبگان مستقل، رسانهها و افكار عمومي اروپايي و بينالمللي است. اين فرصتي است كه ايران تاكنون از آن به خوبي و درستي استفاده كرده، ولي هر چه زودتر بايد بيش از گذشته آن را جدي بگيرد.
آيا سفر وزير امور خارجه انگلستان به تهران، ميتواند زمينهساز سفر يكي از مقامات عاليرتبه ايراني به لندن شود؟
آقاي دانش يزدي، معاون وزير خارجه ايران براي حضور در مراسم رسمي بازگشايي سفارت ايران در لندن روز يكشنبه در لندن حضور خواهد داشت، ولي احتمال سفر مقامات بالاتر ايراني در لندن نيز در آينده نزديك محتمل است. طبعا دير يا زود آقاي ظريف سفر همتاي بريتانيايي خود را پاسخ خواهد گفت. ولي بايد توجه داشت كه گسترش و عميقتر كردن روابط تهران و لندن دشمناني در هر دو سو دارد و نبايد براي پيشبرد آن شتاب زيادي به خرج داد.