• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۳۰ فروردين
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3153 -
  • ۱۳۹۳ دوشنبه ۲۲ دي

خدا كند مجلس علي جنتي، وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي را استيضاح كند

ما سينماگران هم عصباني هستيم

فرشته طائرپور

     اعتماد- گروه ادب و هنر/ مناسبات مجلس شوراي اسلامي و سينماي ايران چند ماهي است كه به يكديگر پيچيده است و در رويكرد مجلس نسبت به سينماي ايران رفتاري ديده مي‌شود كه بيش از آنكه با ماهيت قانونگذار مجلس تطابق داشته باشد با ماهيت و كاركرد اجرايي قوه مجريه (دولت) تنه مي‌زند. در اين ميانه نمايندگان كميسيون فرهنگي مجلس، ايرادات مستقيمي را به مديريت فرهنگي دولت تدبير و اميد داشته‌اند و اگر معيار را نتايج چندماهه اكران‌هاي برخي فيلم‌هاي مناقشه‌برانگيز قرار دهيم، مجلسيان مخالف مشي فرهنگي دولت، به موفقيت‌هايي نيز دست يافته‌اند. در ميان اين نمايندگان مخالف، لاله افتخاري بيش از ديگر نمايندگان به مباحثه و مجادله با سينماگران پرداخت و ادعايش اين بود كه «ما مي‌خواهيم و وظيفه داريم از هنرمند خود دفاع كنيم. » در مقابل فرشته طائرپور سينماگر و تهيه‌كننده متعهد سينماي ايران كه همواره بر حقوق صنفي پاي فشرده و بخش عمده‌يي از كارنامه حرفه‌يي‌اش را به پيگيري حقوق صنفي و فعاليت در راستاي حقوق سينماگران اختصاص داده است، در تمامي مدتي كه سينماي ايران در مظان اتهام مخالفان قرار گرفت، سرسختانه در مقابل انتقادات ايستاد. اين سينماگر چندي پيش نيز با لاله افتخاري مناظره‌يي ناتمام داشت اما بحث‌ها در آن مناظره به سرانجام نرسيد، پس طائرپور دست به قلم برده است تا بار ديگر بابرشمردن حقوق حقه سينما و سينماگران  نسبتش را با نمايندگان منتقد مجلس روشن كند.

در زمانه‌يي كه معاني فرهنگ و ارشاد اسلامي بيش از هر مفهوم ديگري اسير لج فهمي و كج‌گويي است، استيضاح يك فرصت تاريخي براي علي جنتي در فاش ساختن رنج‌هاي صادق و كاذب هنر و فرهنگ اين جامعه بلاتكليف خواهد بود؛ فرصتي كه اگر حتي گره‌يي از كاري نگشايد، لااقل بر آبروي وي و آرامش اهالي اين جزيره سرگرداني، خواهد  افزود.
وقتي صحبت علي جنتي براي وزارت ارشاد مطرح شد، دو گروه شتابزده به پيشداوري برخاستند... گروه اول ما، كه آنروزها دلواپس بوديم... و گروه دوم دلواپسان واقعي و قراردادي امروز كه در آن مقطع نگران واگذاري بزنگاه‌هاي رسانه‌يي به دولت جديد بودند.
دلواپسي و دلخوشي هردو گروه، بيش از هرچيز به نام خانوادگي «جنتي» برمي‌گشت و پيشينه‌يي كه از غربت و قرابت آن نام با مقولاتي چون هنر و مدرنيته در اذهان وجود داشت... ما نگران بوديم كه فرداي سينما چه خواهد شد و آنها دل خوش كرده بودند كه ديروز سينما ادامه خواهد يافت؛ درواقع هر دو گروه با پيشداوري‌هاي خود به او نگاه مي‌كرديم.
ما دلواپسي‌مان را برداشتيم و پيش مسوولان و مشاوراني كه دست‌مان به دامان‌شان مي‌رسيد برديم و بي‌مقدمه و بي‌حاشيه گفتيم حالا كه دكتر روحاني خود در عرصه فرهنگ و به خصوص سينما، سوابق و مناسبات كمتري نسبت به ساير حوزه‌ها دارد، حالا كه به نظر مي‌رسد انتخاب ناخدايي كه كشتي توفان زده هنر را با درايت و قاطعيت از مسيري امن و ميانبر به ساحل برساند آسان نبوده و در ميان فهرست‌هاي قطعي و احتمالي رييس‌جمهور پيدا كردن نامي كه هنرمند و سياستمدار و افكار عمومي بر سر آن وفاق قابل قبولي داشته باشند آسان نيست، چرا جنتي؟؟؟؟... لااقل به جناب روحاني توصيه كنيد كسي مثل مسجد جامعي را وزير كند كه اهميت سينما را، اهالي سينما را، مشكلات سينما را، معاندان سينما را، آستانه تحمل سينما را و مطالبات همچنان معوقه سينما را مي‌شناسد.
به ما توصيه شد كه صبر كنيد، هم در قضاوت و هم در محقق شدن مطالبات‌تان؛ پرسيديم تا كي؟ گفتند لااقل تا وقتي كه ظريف، ملت و دولت را با ظرافت از گردنه تحريم‌ها رد كند و زنگنه سر و ساماني به معاملات نفتي بدهد و طيب‌نيا و سيف كمي اوضاع اقتصادي را به عقب برگردانند... و ما فهميديم كه همچنان و هنوز نوبت به فرهنگ و هنر و به خصوص سينما نرسيده و به اين زودي‌ها هم نخواهد رسيد؛ لذا ما كه اصولا به نرسيدن نوبت مان عادت كرده‌ايم و سال‌هاست در فاصله ميان ستون‌ها، به دنبال فرج مي‌گرديم، پشت‌مان را به همان ستوني كه پشت‌مان بود تكيه داديم و درحالي كه بي‌صبري تا حلق‌مان بالا آمده بود، نشستيم و لب فرو بستيم تا حواس ظريف و زنگنه و
طيب نيا  و سيف پرت نشود... و جنتي  وزير شد.
در كش و قوس بحث‌هاي داغ و ولرم و منجمد درباره سينما، با حمايت جنتي، در «خانه سينما» باز شد و ما يك ستون جابه‌جا شديم. تازه داشتيم با اين پيشروي كمي مزه گمشده ذوق و شوق را به ياد مي‌آورديم كه حمله‌ها به جنتي آغاز شد و همان يك بند انگشت توقعي هم كه از مصونيت و اقتدار وزارت ارشاد با وزير شدن جنتي بالا آمده بود، فروكش كرد.
هر جمله اميدوار‌كننده‌يي كه از دهان جنتي درباره سينما و تئاتر و موسيقي و انتشارات درمي‌آمد و مي‌رفت تا كمي حال اهالي فرهنگ را خوب كند، به بدحالي جماعتي ديگر منجر مي‌شد و درجا پاسخش را از سنگر مجلس يا برجك سايت‌هاي سر سپرده به دولت قبلي يا جريان‌هاي تهديدي و ارعابي مي‌گرفت.
تا به خودمان بجنبيم، ديديم شده‌ايم مدافع وزارت ارشاد در برابر مجلس و شده‌ايم نگران هجمه جريان‌هاي منتقد به روحاني و جنتي و ايوبي و... در اين اغتشاش چيدمان، باز دلسوزان سينه‌چاك !!! پشت پرده از يكسو به تحريك دلواپسان و معترضان منصف و بي‌انصاف مشغول شدند و از سوي ديگر در كميسيون‌هاي مجلس و كنج‌هاي تاريك محافل سياسي و حتي دفتر رييس‌جمهور، جا باز كردند تا نقشه راه ترسيم كنند.
تعصب‌هاي كور و بينا، ديگر حمله به سينماگران و «خانه سينما» برايشان كفايت نمي‌كرد و به اين نتيجه رسيده بودند كه بايد جنتي و ايوبي را به عنوان مسوولاني در حال تعامل مثبت با سينماگران زير ضربه گرفت تا طنين آن در گوش همه اجزاي زير مجموعه بپيچد و آنهايي كه ممكن است دوباره انگيزه‌يي براي همسويي و فعاليت بيابند، هنوز برنخاسته سر جاي خود بنشينند.
جريان منتقدي كه از سر اتصال با دولت قبلي و انفصال با دولت فعلي، بيش از همه سال‌هاي رفته، حساس و تكامل‌گرا و عيب‌جو شده بود، از هر تريبوني - بخصوص تريبون مجلس- براي تهديد و تحديد سينما و سينماگران استفاده كرد و نشان داد كه اصلا نمي‌پسندد نگراني و انفعال اهالي سينما، به مدد موضع‌گيري‌هاي احتمالا معتدل وزيري يا معاون وزيري به تدريج فروكش كند و فاصله خسارت بار ميان سينماگران كاهش يابد.
اين دلسوزان كه جز خود هيچ جريان ديگري را واجد شرايط حفظ ارزش‌ها نمي‌دانند، حتي به اندازه سينماگران متهم به عدم تعهد هم، حرمت نام و سوابق جنتي و تعلق او به حلقه خودي‌هاي مورد وثوق نظام را نگه نداشتند.
برخي از نماينگان مجلس (كه لابد به زودي براي كسب آراي مردم شعارهاي فرهنگي ناشتا سرخواهند داد)، با ادبياتي توهين آميز و اطلاعاتي مغشوش، چنان با بي‌انصافي از انحراف هنر و فرهنگ و چهره‌هاي آن فريادهاي رسا سر دادند و مديريت فرهنگي دولت تازه را تحت فشار گذاشتند كه گويي باني كهنه كار همه فسادهاي اخلاقي در جامعه را پس از سال‌ها جست‌وجو به دام انداخته‌اند... و چنين رفتارهاي هيجاني، بيش از هميشه ثابت كرد كه برقراري هرگونه ارتباط دلي يا حتي
مصلحت جويانه با آنها،  از محالات  است.
مجلسي كه ظرف شش ماه اول كار دولت فعلي، حدود 10 برابر شش ماه آخر دولت قبلي به رييس‌جمهوران وقت و كابينه‌هاي‌شان تذكر داده بود، ظاهرا نقطه تلافي و تلاقي و تخريب را پيدا كرده بود: « وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي».
وزارتخانه‌يي كه با بودجه‌يي حقير، بنيه‌يي تحليل‌رفته توسط ده‌ها ارگان موازي و با شموليتي قليل اما رسانه‌يي، بي‌شك مناسب‌ترين حوزه براي تاخت و تاز منتقدان دولت روحاني بود. حوزه‌يي كه براي مقابله با جفاها و حمله‌ها، روشي جز «دفاع مقدس» نياموخته و به كار نمي‌برد.
اين جريان‌ها به مدد سايت‌هاي خبري و سيستم‌هاي پيامكي فعال، علنا و تعمدا روش توليد مزاحمت براي دولت يازدهم را اتخاذ كرده و از طريق مواخذه‌هاي پي در پي، مطالبه‌هاي آرماني، طعنه‌هاي حرمت شكن، قياس‌هاي مع‌الفارق، توقع پاسخگويي دولت به پرسش‌هاي وارد و ناواردشان را، در اذهان ايجاد كردند.
هر وزيري كه بيشتر يا سريع‌تر در درك شرايط و احترام به زير مجموعه خود و جلب نظر موافق از افكار عمومي گام برداشت، از نظر اين جريان‌ها، خاطي‌تر و خطرناك‌تر و خائن‌تر به حساب آمد. موفقيت هيچ مسوولي از دولت يازدهم آنها را خوشحال نكرد. از درياي ظرفيتي كه براي اغماض نسبت به مواضع و عملكرد دولت دهم داشتند، چكه‌يي هم به دولت يازدهم نچكيد. دولت يازدهم كه سهل است براي ميليون‌ها هموطني هم كه ترجيح مي‌دهند با حفظ فاصله از دعواهاي سياسي، از عادي‌ترين امكانات يك زندگي بي‌تنش و ساده و سالم بهره ببرند، سهمي از حق و مدارا در نظر گرفته   نشد.
نخبگاني كه انواع حقوق‌شان طي سال‌هاي اخير مورد بي‌اعتنايي قرار گرفته بود، باز شدند بهانه و مخاطب خطيباني كه خطر فاجعه‌هاي تخيلي را از انواع تريبون‌ها و رسانه‌هاي همسو با استانداردهاي دوبل شان گوشزد مي‌كردند؛ اما كوچك‌ترين نگراني از تسلط فراگير فيلم‌ها و سريال‌هاي كشورهاي دور و همسايه بر ارزش‌هاي اعتقادي و اجتماعي ملت نداشتند.
شليك شعارها، به سوي وزارت ارشاد آغاز شد و سكوت و انعطاف مجموعه مديريت هنري و فرهنگي كشور به جاي كاستن از خشم آنان، بر جرات‌شان افزود. اطلاعات اشتباه، تفاسير اشتباه، قضاوت‌هاي اشتباه و تصميمات اشتباه، يكي پس از ديگري آتش تهيه نبردي شدند كه ظاهرا قرار نبود و نيست متوقف شود و آبي خوش از حلقوم به بغض بسته اهالي هنر پايين رود. معجون سردرگمي و نگراني و نااميدي، نسخه تلخ مزه و بي‌افاقه‌يي شد كه اين جريان‌ها براي سينما و تئاتر و موسيقي و ادبيات پيچيدند و براي‌شان مهم نبود كه اميد شفا، از درگاه نظام برداشته شود... جالب‌تر آنكه از مشاهده تاثير اين شيوه‌هاي درماني در آثار سينمايي نيز تعجب و حيرت   مي‌كنند.
جنتي و ايوبي ظاهرا اهل آن نيستند كه سينما را به دو پاره خودي و غيرخودي تقسيم كنند و چند نورچشمي كم استعداد را هم به مدد بودجه‌هاي فاخر براي ساخت فيلم‌هاي سفارشي به كار گيرند و الباقي سينماگران را نيز از پير و جوان، به وادي انزوا و دلزدگي تبعيد كنند و به‌جاي افكار عمومي، جريان‌هاي بهانه جو و اهل غوغا را راضي كنند... اما از وضوح اين ماجرا نيز چيزي كاسته نمي‌شود كه عملا دارند جنتي را به سمتي سوق مي‌دهند كه همه بزنگاه‌هاي تصميم‌گيري در مديريت‌هايش را برخلاف روح قانون تفكيك قوا، به جريان‌هايي خارج از وزارتخانه‌اش بسپارد تا به تبع اين واگذاري، وزيري مورد اعتماد شود.
اين جريان‌ها منتظر ايامي هستند كه در آن سينماگران كه هنوز خير و خيزش و خزانه قابل شمارشي هم از وزارت جنتي نديده‌اند و در هر تجربه‌يي با عدم استقلال و ثبات راي آن روبه‌رو هستند، به نقطه‌يي برسند كه بيش از اين به رفتار محترمانه ايوبي با اهالي سينما بها ندهند و مدارا با فشار را جايز ندانند؛ اين جريان‌ها هيچ باكي ندارند كه فيلمسازان ايراني به ساخت فيلم‌هاي بي‌مجوز براي بازار خارجي روي بياورند و مخاطبان ايراني نيز مشتري پروپا قرص فيلم‌ها و سريال‌هاي خارجي شوند؛ اين جريان‌ها ترجيح مي‌دهند كه هنرمندان، با قلم‌هاي تند و تيز مطالبي توهين آميز درباره جنتي و كارهاي كرده و نكرده‌اش بنويسند و آن همدلي نسبي پيش آمده ميان اهالي سينما و مديريت سينما دود شود به چشم طرفين همدلي فرو رود و جنتي هم به‌ناچار با انتخاب موضعي عافيت طلبانه براي خود و تنبيهانه براي سينما، به وزيري محبوب براي منتقدان تبديل شود... هر عقل سالمي مي‌داند كه اين روش، با وجود همه پشتيباني‌هاي مالي و مشورتي و سياسي‌اش، راه به جايي نمي‌برد و تكرار اشتباهي محض و مسلم است كه تاكنون بارها پاسخ خود را از كارشناسان فرهنگي و افكارعمومي در جامعه گرفته است.
حال سينماي ايران حق دارد كه بپرسد چرا چنين اشتباهاتي مدام در حال تكرار هستند؟!... اصلا كجاي كار اشتباه است كه قرارست با اين‌گونه تدابير نا كارآمد رفع شود؟... آيا جنتي يك اشتباه است؟... اگر هست اشتباه كيست؟ اشتباه ملت كه هيچ اطلاعي از اصل و فرع آن نداشته؟ اشتباه جامعه هنري كه هيچ دخالتي در تحقق آن نداشته؟ اشتباه روحاني كه وزيري با مختصات جنتي را برگزيده؟ اشتباه مجلس كه به جنتي راي اعتماد داده؟ يا اشتباه خود جنتي كه قصه مديريت فرهنگي و قهرمان‌هاي تاريخي‌اش را خوب نخوانده بوده است؟
اشتباه وقتي تكرار مي‌شود ديگر يك اشتباه نيست، انتخاب است. آخر تا كجا بايد شاهد آن باشيم كه اگر رييس‌جمهوري، وزير ارشادي، يا معاون و مديري منفور جامعه فرهنگي كشور نشد، حتما جايي از كار دارد مي‌لنگد؟
آيا چنين نتيجه‌گيري مخربي در شرايطي كه نيازهاي امنيت ملي و اصول سياست‌هاي كلي و خارجي ايران ايجاب كرده كه مسوولان كشور با هوشمندي، برخلاف جريان پرقدرت تحريفي و تخريبي و تحريمي در منطقه و جهان شنا كنند و تصوير و تصوري عقلاني، فرهنگي و متمدنانه از دولت‌مان ارايه كنند، به نفع نظام و ادعاهاي فرهنگي آن است؟
حالا كه انتخاب جنتي توسط دولت جمهوري اسلامي، مقبول برخي نمايندگان نيست و مدام شمشير استيضاح و تذكر را بالاي سر او پايين و بالا مي‌برند و در امور ريز و درشتش دخالت مي‌كنند، حالا كه وزارت جنتي عملا نه تاثير چنداني در افزايش امنيت رواني هنرمندان داشته و نه در خاطر جمعي نمايندگان مجلس، چه دليلي دارد كه جامعه سينمايي كشور چشم اميد به فردايي روشن‌تر با اين وزير ببندد و كاسه داغ‌تر از آش شود؟... چه دليلي دارد كه سينماگران براي ملاحظه شرايط وزير و مديران سينمايي‌اش، كه نه بودجه‌يي براي رفع مشكلات دارند و نه قدرتي براي دفع تعارض‌ها، مدام خود را در چارچوب توليدِ قانونمند محدود سازند اما از حداقل‌هاي يك نمايش قانونمند محروم    بمانند؟
اگر آبروي ما، حرفه ما، سرمايه ما و امنيت رواني و اجتماعي ما، زلفي گره خورده با زلف وزارتخانه متبوع‌مان ندارد، چرا بايد در جاده يك طرفه مراعات همچنان پيش برويم؟ اگر انواع محدوديت‌هاي نمايشي و تبليغاتي و اقتصادي را با تقيد به قوانيني تحمل مي‌كنيم كه ميان واضعان و مجريان آن همدلي و همسويي كافي وجود ندارد، چرا بايد براي رعايت حساسيت‌هاي روا و نارواي موجدان اين تضادها‌ همچنان از وجدان و صبوري خود هزينه كنيم؟
انقلاب اسلامي ايران، بر مدار تغيير حادث شد. كدام تغيير شاخص‌تر از تغيير باورها در آن سراغ داريد؟... و كدام رسانه را موفق‌تر از سينما در اين ميدان، بجا مي‌آوريد؟ تبلور تحول، آزادگي، هنر، ارزش و قدرت تاثير‌گذاري بر مخاطب داخلي و جهاني، شناسنامه اين سينماست كه طي سال‌هاي اخير جريان‌هايي مجدانه در انكار يا ابطال آن كوشيده‌اند و مي‌كوشند و خواهند كوشيد؛ ولو مذبوحانه.
اصلا اي كاش مجلس جنتي را استيضاح كند و اين فرصت تاريخي را به او بدهد تا همه ببينيم كه تا كجا از اين شناسنامه مي‌داند و مي‌گويد؛ تا كجا از تاثيرات منفي مخالفت‌هاي جنجالي با سينما تحليل دارد؛ دلواپسي‌هايش در حوزه سينما از كدام جنس است؛ از مصداق‌هاي تهاجم گسترده فرهنگي، كه مخاطبان ما را به غنيمت گرفته چه مي‌گويد؛ به عواقب قطعي سوء مفاهمه بين مسوولان و جامعه هنري كشور و تبعات توقيف و سانسور آثار هنري چه اشاراتي مي‌كند؛ ببينيم از تالي فاسد فاصله‌ها و فاصله‌گذاري‌ها و از بيگانگي برخي از نمايندگان مجلس با مقولاتي چون ادب و آدابِ رفتار با هنرمندان چه مثال‌هايي مي‌زند؛ همان نمايندگاني كه طفل هراسيده هنر را محكم در آغوش گرفته‌اند تا آزار نبيند، در حالي كه آزار بيش از هرجاي ديگر در همين آغوش  نامهربان  است.
كاش اين استيضاح محقق شود و جنتي بتواند به مجلس نهم بفهماند كه عصبانيت و اعتراض تنها حق نمايندگان مجلس نيست... سينماي ايران هم به عنوان نماينده‌يي شاخص از قشر نخبگان، عصباني است (حتي اگر فيلمسازان جوانش ادعاي عصباني نبودن داشته باشند)؛ سينماي ايران عصباني است چون حلقومش را در روايت «قصه‌ها»يي از «خانه پدري» بسته‌اند و مخاطبانش را به آغوش فيلمسازان خارجي سپرده‌اند. به آنها بگويد كه كم نيستند چهره‌هايي در ميان سينماگران كه در صورت نامزدي براي مجلس دهم، به‌مراتب آرايي بيش از بسياري از نمايندگان مجلس نهم كسب خواهند كرد و اين قابليت بالقوه، معناي اجتماعي قابل تاملي دارد.
ما شك نداريم كه صحن علني مجلس نهم ميداني مناسب براي اثبات صلاحيت جنتي خواهد بود و كاش جنتي بتواند به مجلس كمك كند تا هردو طرف، بدون سقوط به ورطه سياه نمايي چهره نظام، يكديگر را استيضاح كنند... قطعا سينما بيش از مجلس، تشنه برپايي اين ميدان مواخذه و عيارسنجي است چرا كه ديگر دارد حوصله‌اش سر مي‌رود؛ بايد تكليفش را با وزيرش و مخالفان وزيرش، روشن كند.
سينماي ايران تتمه سكوت و مدارايش را در سال‌هاي اخير خرج كرده و ديگر دليلي براي ادامه مماشات با وزارتخانه صد صاحبش ندارد.
شايد مذاكرات هسته‌يي بازهم تمديد شوند؛ شايد مشكلات اقتصادي گره زلف‌شان با وضعيت بودجه‌يي كه دولت دارد به اين زودي‌ها باز نشود؛ شايد هراس برخي مديران از فرافكني‌هاي جنجالي فرهنگي در سينما به‌جاي كاهش، افزايش يابد و زمان و زمانه باز برخلاف مصالح سينما حركت كنند... لذا ما هم مانند نمايندگان ناراضي راه ديگري جز استيضاح وزيرمان در صحن مجلس به ذهن‌مان نمي‌رسد. شايد از اين طريق وزير ما، به‌جاي ما، از نمايندگاني كه فكر مي‌كنند محتواي كتاب‌ها، فيلم‌ها و نمايش‌ها را بايد آنها براي هنرمندان تبيين و تعيين كنند و سينما صرفا بشود ماشيني براي توليد همان محتواها، بخواهد كه به خيابان‌هاي شمال و جنوب و شرق و غرب و مركز شهرشان سري بزنند و از مردم محله و مدرسه و مسجد بپرسند كه آيا «فاطماگل» و «كاپيتان علي» و «شاهزاده بايزيد» را مي‌شناسند؟ و سپس خود قياس كنند كه حاصل سختگيري‌هاي‌شان نه بر فيلمسازان، بلكه بر همان زنان و مردان جامعه كه مصلحت‌شان بهانه توقيف فيلم‌ها و كتاب‌ها شده، چه بوده است؟... به‌جاي ما از نمايندگان بپرسد حالا كه رسم شده مردم ايران از تماشاي يك فيلم اجتماعي ايراني در7 سالن 200نفره ممنوع مي‌شوند تا از گزندهاي فرهنگي مصون بمانند پس چرا 70 درصدشان از شهري و روستايي و ايلياتي، مي‌دانند كه «فاطما گل»‌ها كه هستند و ماجراهاي زندگي‌شان در چه مرحله‌يي   است.
هيچ مديريت فرهنگي، با محدود‌سازي هنرمندانش و توقيف آثارشان، به نتيجه‌يي مطلوب با افكار عمومي نمي‌رسد؛ با توبيخ و تهديد و ارعاب هم همين‌طور؛ با كارهاي سفارشي و شعاري هم همين‌طور؛ با نصيحت‌هاي نخ نما و تكراري هم همين‌طور؛ و با احساس خطر از محبوبيت اجتماعي هنرمند و تنوع آثار هنري هم همين‌طور.
احساس مسووليت نسبت به محتواي آثار سينمايي، دخالت در امور تخصصي‌ترين پديده مدرن جهان، تلاش براي جهت دادن به جريان سينماي كشور، تعيين تكليف براي مجموعه مديران دولتي و صنفي در حوزه سينما، سفارش موضوع به فيلمسازان و... به همين سادگي‌ها نيست و حكم دوستي با فيل‌بانان را دارد؛ به قول سعدي:
يا مكن با پيل بانان دوستي
يا بنا كن خانه‌اي در خورد فيل
توقع سينماي ايران از نمايندگان مجلس خود، چه مجلس نهم باشد و چه مجلس‌هاي بعدي، رعايت حرمت و شان سينماي ملي ايران و تدوين قوانين و مقرراتي است كه مسير همه فعاليت‌هاي فرهنگي را هموارتر و امن‌تر كند؛ توقع سينماي ايران از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي نيز، چه وزيرش جنتي باشد و چه هركس ديگر، عمل به قوانين مصرح، دفع مداخله‌هاي سليقه‌يي و تعامل سنجيده با جريان‌‌هايي است كه شرح وظايف‌شان مشخصا در چارچوب فعاليت‌هاي سينمايي   مي‌گنجد.
ما شك نداريم كه مجلس دهم در تعامل با سينماي ايران، گام‌هاي سنجيده‌تري نسبت به مجلس نهم برخواهد داشت؛ اين عده از نمايندگان مجلس نهم هم شك نداشته باشند كه روايت اتفاقات دوره آنها، توسط هنرمندان براي آيندگان صورت خواهد گرفت.
20/10/93

جمله‌هاي كليدي

   آيا جنتي يك اشتباه است؟... اگر هست اشتباه كيست؟ اشتباه ملت كه هيچ اطلاعي از اصل و فرع آن نداشته؟ اشتباه جامعه هنري كه هيچ دخالتي در تحقق آن نداشته؟ اشتباه روحاني كه وزيري با مختصات جنتي را برگزيده؟ اشتباه مجلس كه به جنتي راي اعتماد داده؟ يا اشتباه خود جنتي كه قصه مديريت فرهنگي و قهرمان‌هاي تاريخي‌اش را خوب نخوانده بوده است؟
 كاش اين استيضاح محقق شود و جنتي بتواند به مجلس نهم بفهماند كه عصبانيت و اعتراض تنها حق نمايندگان مجلس نيست. سينماي ايران هم به عنوان نماينده‌يي شاخص از قشر نخبگان، عصباني است  سينماي ايران عصباني است چون حلقومش را در روايت «قصه‌ها»يي از «خانه پدري» بسته‌اند و مخاطبانش را به آغوش فيلمسازان خارجي سپرده‌اند.
  هيچ مديريت فرهنگي، با محدود‌سازي هنرمندانش و توقيف آثارشان، به نتيجه‌يي مطلوب با افكار عمومي نمي‌رسد؛ با توبيخ و تهديد و ارعاب هم همين‌طور؛ با كارهاي سفارشي و شعاري هم همين‌طور؛ با نصيحت‌هاي نخ نما و تكراري هم همين‌طور؛ و با احساس خطر از محبوبيت اجتماعي هنرمند و تنوع آثار هنري هم همين‌طور.
   كاش جنتي بتواند به مجلس كمك كند تا هردو طرف، بدون سقوط به ورطه سياه نمايي چهره نظام، يكديگر را استيضاح كنند... قطعا سينما بيش از مجلس، تشنه برپايي اين ميدان مواخذه و عيارسنجي است چرا كه ديگر دارد حوصله‌اش سر مي‌رود؛ بايد تكليفش را با وزيرش و مخالفان وزيرش، روشن كند.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون