گفتوگو با اميتيس سلطاني به بهانه نمايشگاهش در گالري ايوان
زيستن در مرز واقعيت و خيال
مريم درويش
مجموعهاي از عكسها و فتوكلاژهاي اميتيس سلطاني (عباسيون) چندي پيش با عنوان «پرده پندار» در گالري ايوان به نمايش درآمد. سلطاني در نخستين نمايشگاه انفرادي خود 20 عكس سياه و سفيد را با موضوع زن به نمايش گذاشته بود. آثار او در اين نمايشگاه شامل بومهاي بزرگ و سپيدي بود كه در بعضي از آنها فيگور يك زن ديده ميشود و در تعدادي ديگر چيزي جز لكهها و سطوح خاكستري چيزي ديده نميشد. همين موضوع باعث شده بود تا در نگاه اول بخشي از اين آثار شبيه تابلوي نقاشي به نظر برسد و در آنها ردي از قلم و لكه جوهر هم به چشم بيايد، اما در حقيقت همه اين آثار عكسهايي بودند كه با ايجاد كنتراست بسيار بالا يا پايين روي بوم چاپ شده بود. همين موضوع باعث متفاوت شدن سوژه اين نمايشگاه شده بود. به گفته اين هنرمند اين مجموعه عكس برگرفته از يك دوره كاري ده ساله و توصيف و روايت خيالي از دغدغه او در طول اين سالهاست. سلطاني كه داراي ليسانس ارتباط تصويرى از دانشكده هنرهاى زيباى دانشگاه تهران و فوق ليسانس در رشته عكاسى مد از دانشگاه هنر لندن با رتبه ممتاز است، سابقه شركت در نمايشگاههاي گروهى در اليزابت هال لندن، آرت سنتر و گالرى پروژههاى آران را دارد. گفتوگو با او را به بهانه نمايشگاه اخيرش در ادامه بخوانيد.
در مورد نحوه انتخاب موضوع و روند شكلگيري آثار توضيح دهيد.
براي پاسخ دادن به اين سوال بايد به سالهاي دور برگردم. اتفاقهاي غير معمولي كه در دورهاي از زندگي من رخ داد بار عاطفي سنگيني را بر دوش من گذاشت كه باعث شكلگيري بخشي از ذهن من بود و در نهايت در به وجود آمدن اين آثار تاثير داشت. نوع زندگي كودكي و نوجواني من، نگاه ذهني و دغدغه احساسي مرا به سمت پديده «زن» سوق داد به طوري كه حتي پيش از ورود به دنياي آكادميك هنر، دستمايه نقاشيها و طراحيهاي من قرار گرفت. همزمان با آغاز تحصيلات دوره كارشناسي ارتباط تصويري در دانشگاه تهران، كلاسهاي نقاشي را نزد اساتيد اين حرفه آغاز كردم و الان هم كه به كارهاي آن دوره نگاه ميكنم حضور پديده زن را به وضوح ميبينم. كمكم نگاه من به موضوع زن از دنياي بيرون به درون خودم كشيده شد و متوجه شدم هيچ كس بهتر از خودم نميتواند بيان احساسي اين دغدغه فكري را ارايه كند بنابراين خودم به ميان صحنههايي كه آنها را آفريدم، كشيده شدم و به عنوان سوژه آنها عمل كردم.
چطور شد كه تصميم گرفتيد از عكاسي براي بيان ايدههاي خود استفاده كنيد؟
بعد از فارغالتحصيلي از دانشگاه هنرهاي زيبا كمكم به عكاسي علاقه بيشتري پيدا كردم و با توجه به اينكه همچنان موضوع زن دغدغه ذهني من بود، ديدن زناني كه به علت باورهاي غلط زيباييهاي خود را نميديدند مرا بهشدت آزردهخاطر ميكرد. بنابراين هر بار يكي از آنها را ميديدم، ميخواستم كه به رايگان از آنها عكاسي كنم تا شايد بتوانم زيباييها و كمالاتي را كه در پس پرده پندارهاي اشتباه آنها مخفي شده است به آنان نشان دهم و آنچه را فراموش كردهاند به آنها يادآوري كنم. به نظر من خيلي چيزها زن ايراني امروز را از خودش دور كرده است، در حالي كه اين زن بايد همان ملكه روايتهاي اسطورهاي شاهنامه، طناز اشعار فارسي و يك مادر باشد. اينچنين بود كه من عكاس شدم و عكاسي حرفه من شد و هنوز رسالت من به جاي خود باقي است.
عكسهاي اين مجموعه را به چه شيوهاي تهيه كرديد؟
اين مجموعه حاصل چند سال كار است. زن و پوشش او را زيبا و محترم ميشناسم، پوششي كه لفافهاي است از صفتها و لايههايي كه نميگذارند زن را واضح و بيراز ببينيد. بنابراين سالها خود را در لايههاي مختلف و زيبا پوشاندم و عكس گرفتم تا بتوانم زيبايي پوشش زن را به تصوير بكشم. خود را در پس يك پرده و چند لايه پوشش عكاسي كردم و تلاش كردم فضايي روحاني و معنوي به وجود آوردم. از سوي ديگر لنز دوربين براي من مانند قلممو و رنگ بود و هميشه خود را به دنياي نقاشي متعهد ميدانستم. به همين دليل تصميم گرفتم تصاوير را روي بوم چاپ كنم. بوم خاصيتي دارد كه به دليل ماهيت فيزيكي آن چشم را از يكنواختي كه در كاغذ وجود دارد ميرهاند. بافت بوم كمي به مدد دنياي بدون رنگ من در اين مجموعه آمد.
در تعدادي از تصاوير اين مجموعه به كار بردن كنتراست بالا باعث ايجاد فضايي آبستره شده است، به چه دليل از واقعگرايي دوري كرديد؟
موضوع زن به واسطه صفات و ويژگيهايي كه من آن را پاك و زلال ميدانم هالهاي از استعارههاي زيبا و تمثيلهاي خيالگرانه براي من ايجاد ميكرد و هميشه ميخواستم اين رويا و استعاره را به زباني كه فن بيانش را آموختهام ظاهر كنم. سفيديهاي بيانتها، هالهاي از ابر و صفحات غيرشفاف روشن را با امكانات دنياي نورپردازي و فيزيك نور و لنز دوربين ساختم. كنتراستهاي بالا شايد مرز بين حقيقت و خيال است و اينگونه بيننده را در مورد آنچه ميخواستم بداند به سوال وا ميدارد.
بعضي از عكسها بهشدت شبيه نقاشي بودند. آيا اين اتفاق ناخودآگاه شكل گرفت يا تحصيلات شما در رشته گرافيك تاثيري بر اين موضوع داشت؟
ابزارهاي شناخت رنگ، تركيببندي، مواد و مصالح، فرم و ساخت و ساز را مديون تحصيل گرافيك ميدانم، اما آشنايي و علاقهام به نقاشي با توجه به بستر خانوادگي و علاقهاي كه از كودكي در من وجود داشت مرا به سمتي سوق داد كه فكر و احساسم را با نقاشي بهتر بيان كنم. عكاسي پرتره را پيش از آغاز تحصيل عكاسي مد شروع كردم و از همان زمان ابزار جديدي به دستم آمد تا در نهايت و به مرور زمان بخشي از هر كدام از اين سه رشته هنري را انتخاب كنم و با تركيب آنها چيزي را بيافرينم كه نه عكس است، نه نقاشي، اما ويژگيهاي هر دو را دارد. اگر قرار بود اين آثار را با قلم مو و رنگ بكشم شايد سالها طول ميكشيد و در نهايت اين مفهوم و ويژگيهايي را كه برشمردم شامل نميشد.
آموختن عكاسي مد هم نقشي در شكلگيري اين مجموعه داشته است؟
جرقه اصلي اين كارها در دوره تحصيلي فوق ليسانس در لندن زده شد. وقتي براي يكي از پروژههاي خود موضوع «پوشش زن ايراني» را انتخاب كردم و با جستوجو در عكسهاي تاريخي و اسناد اجتماعي، با توجه به حضور در محيطي كه ابزار و روشهاي خوبي را در اختيار من گذاشت توانستم موضوع را به زيبايي به تصوير بكشم. عكاسي مد بعد از دوره گرافيك و نقاشي، ابزارها و تكنيكهاي جديدي را در تركيب با آنچه در گذشته آموخته بودم به من داد.
در تعدادي از آثار اين مجموعه حروف نستعليق بر روي پيكرهها ديده ميشد. به چه دليل از اين حروف در كارهايتان استفاده كرديد؟
من هم مثل هر نقاش، عكاس يا نويسنده و شاعر آبستره به دنبال دستمايهاي بودم كه فضاي كارها را در بخشي از آنها متفاوت كنم. تحصيلات ارتباط تصويري و سالها ديدن و مرور كردن آثار هنرمندان كه در جستوجوي پيشينهاي از گذشته باعث شده بود در كارهايشان هويت خاصي به وجود آيد، يكي از ريشههاي حضور خط نستعليق در كارهاي من است. اما وقتي عميقتر به خصوصيات خط نستعليق نگاه كنيم در آن غنايي وجود دارد كه به خودم اجازه دادم در كنار هسته اصلي كارهايم از آن استفاده كنم.
تمام المانهايي كه انتخاب شده تا جلوي سوژه اصلي آثار من قرار بگيرد نشانهاي از پندارهايي است كه آن زن را از نشان دادن زيباييهاي كمالگرايانهاش باز ميدارد. اما در كنار آنها خط نستعليق را قرار دادم و اين تنها لايهاي است كه روي اين زن زيبايي ايراني را تثبيت و تكميل ميكند. بدين معنا كه وقتي زيبايي ظاهري و ساختگي در تقابل با زيبايي حقيقي و محتوايي قرار ميگيرد، استفاده از خط نستعليق تاكيدي است بر آن غناي زيبايي محض زن.
در اين مجموعه روندي از فيگوراتيو تا انتزاعي وجود دارد. اين روند حساب شده بود؟
سوال خوبي است. وقتي كه زن موضوع كار من قرار گرفت ميخواستم از مرز حقيقت عبور كنم و دنيايي از زيبايي و پاكي و زلالي را چنان بازگو كنم كه در تركيب با حقيقت، خاصيت فيگوراتيو بودن عيان شود و در كنار آن تركيب پوششهاي سايهوار و خيالگونه حسي از خيال و رويا را در ذهن متبادر كند. آبستره براي هر هنرمندي راهي براي بيان شخصي اين دغدغهها است. حال در مسير پيدايش اين آثار عبور از دنياي فيگوراتيو به مرزهاي آبستره به نوعي بخشي از حركت فكري، ذهني و احساسي من بوده است.