گزارش خبرنگار اعزامي « اعتماد» از مجتمع غني سازي شهيد احمدي روشن و مجتمع آب سنگين اراك
نفس«نطنز» خنده «خنداب »
اينجا از ركود هسته اي خبري نيست
سارا معصومي
استان اصفهان، نطنز، مجتمع تاسيسات غنيسازي شهيد احمدي روشن. بافت بياباني با چاشني امنيتي بودن منطقه در هم ميآميزد. دو سال از حصول توافق هستهاي موسوم به برنامه جامع اقدام مشترك ميان ايران و 1+5 (برجام) گذشته است. خبرنگاران چندرسانه داخلي به دعوت سازمان انرژي اتمي به تاسيساتي آمدهاند كه در جريان دو سال مذاكرات نفسگير تيم ايران با 6 كشور مقابل آن، از چند و چون فعاليتهاي هستهاي كشورشان در آن بسيار شنيدهاند و بندهاي متعددي از توافق هستهاي را هم بارها و بارها براي نوشتن و گزارش دادن از ديروز، امروز و فرداي اين مجتمع براي مخاطبان بازگو كردهاند. در برجام با عنوان نطنز شناخته ميشود اما پيش از دروازه ورودي روي تابلوي بزرگي نوشته شده است: مجتمع تاسيسات غنيسازي. خبرنگاران پيش از ورود خلع سلاح ميشوند. موبايلهاي هوشمند، هرگونه وسيله ضبط صدا يا حفظ اطلاعات را به صندوق امانات ميسپارند و وارد محوطهاي ميشوند كه هم تحت تدابير شديد امنيتي داخلي قرار دارد و هم ميزبان دوربينهاي آبي رنگ آژانس بينالمللي انرژي اتمي براي نظارت بر برنامه هستهاي ايران براي حصول اطمينان از عدم انحراف در آن است.
قلبي كه جهان توقف تپش آن را ميطلبيد
تا چشم كار ميكند بيابان است و البته پدافند هوايي كه براي محافظت از تاسيسات مستقر شده است. اينجا همهچيز به اسم شهدا است. پيش از در ورودي روي تابلوي نقرهاي رنگ حك شده است: مجتمع غنيسازي شهيد احمدي روشن. همين نام كافي ست تا بداني براي هر آنچه در اين مجتمع به دست آمده بهاي سنگيني پرداخت شده است؛ بهايي كه پيشوند «شهيد» را به نامهايي داده كه بر روي ديوار كنار عكسهاي قديمي دانشمندان يا چهرههاي دستاندركار در حوزه هستهاي كشور جا خوش كردهاند. «سالن زنجيره» نخستين محلي است كه ميزبان خبرنگاران حوزه انرژي هستهاي و سياست خارجي ميشود. هر ديوار اين سالن مزين به تصويري از يكي از شهداي هستهاي كشور است. مجيد شهرياري (تاريخ شهادت 8 آذرماه 1389)، مسعود عليمحمدي (تاريخ شهادت 22 دي ماه 1388)، داريوش رضايينژاد (تاريخ شهادت سال 1387)، مصطفي احمدي روشن (تاريخ شهادت 21 دي ماه 1390)، رضا قشقاييفرد (تاريخ شهادت 21 دي ماه 1390). تاسيسات هستهاي از يك ماه پس از شهادت مصطفي احمدي روشن با ابتكار رييسجمهور وقت محمود احمدينژاد به نام مجتمع تاسيسات غنيسازي شهيد احمدي روشن تغيير نام داد. البته به غير از اين مجموعه 4 مركز و بخش هستهاي ديگر نيز به نام پنج تن از شهداي هستهاي تغيير نام دادند. نطنز به قلب غنيسازي ايران و همچنين به عنوان يكي از تاسيسات زيرزميني ايران شهرت پيدا كرده است. قلب فعاليتي كه جهان چشم ديدن برخورداري ايران از آن را نداشت و البته كشوري مانند امريكا نيز با برجام هم با اكراه آن را پذيرفته است. غنيسازي اورانيوم از حلقههاي مهم در چرخه سوخت هستهاي است. غنيسازي اورانيوم عملي است كه بهواسطه آن در يك توده اورانيوم طبيعي مقدار ايزوتوپ ۲۳۵ U بيشتر و مقدار ايزوتوپ ۲۳۸ U كمتر ميشود. ايزوتوپ ۲۳۵ U اورانيوم قابل شكافت و مناسب براي بمبها و نيروگاههاي هستهاي است. غنيسازي اورانيوم در نطنز يك بار در جولاي سال 2004 در جريان مذاكرات هستهاي ايران با تروييكاي اروپايي متوقف شد. دو سال پس از اين تاريخ در سال 2006 ميلادي بود كه با خلف وعده اروپاييها در مذاكرات كه نتيجه كارشكنيهاي امريكا بود، ايران غنيسازي در اين مركز را از سر گرفت. اصرار امريكا در آن بازه زماني براي به صفر رساندن غنيسازي اورانيوم عملا منتهي به افزايش تعداد سانتريفيوژهاي ايران شد. در سپتامبر سال 2007 بود كه دولت ايران اعلام كرد 3 هزار سانتريفيوژ را در نطنز مستقر كرده است. در سال 2010، مقامهاي ايران به آژانس بينالمللي انرژي اتمي اطلاع دادند كه از اين پس غنيسازيهاي ايران در نطنز انجام خواهد شد و در ماه مارس سال 2011 نيز جرقه آغاز اين كار را زدند. ژانويه 2013 بود كه كابوس غرب از زبان فريدون عباسي، رييس وقت سازمان انرژي اتمي شنيده شد: غنيسازي 5 درصدي اورانيوم در نطنز ادامه پيدا ميكند و البته ايران به دليل امتناع غرب از در اختيار قرار دادن اورانيوم 20درصد غني شده مورد نياز، خود اقدام به غنيسازي 20 درصدي در نطنز و فردو ميكند. در جريان توافقي كه در نوامبر 2013 ميان ايران و 1+5 به دست آمد، ايران به بازرسي و نظارت روزانه آژانس بر فعاليتهاي هستهاي در نطنز پاسخ مثبت داد.
حكايت نطنز در برجام
با توافق هستهاي نهايي نيز نطنز به عنوان يكي از دو مركزي كه ايران ميتواند فعاليتهاي هستهاي خود در آن را ادامه دهد، شناخته شد. براساس برجام در دوره 10 ساله مورد توافق ميان ايران و 1+5، ايران ظرفيت غنيسازي خود در نطنز را حداكثر تا ظرفيت غنيسازي اورانيوم تعداد 5060 سانتريفيوژ IR-1 نصب شده نگاه خواهد داشت. تعداد سانتريفيوژهاي نصب شده در نطنز قبل از برجام 9 هزار مورد بوده است. سانتريفيوژهاي اضافي به اضافه زيرساختهاي غنيسازي مربوطه در نطنز نيز تحت نظارت مستمر آژانس قرار دارند و انبار خواهند شد. هرچند كه تعداد سانتريفيوژهاي نصب شده ايران براساس برجام كاهش پيدا كرده است اما يكي از اصليترين دستاوردهاي توافق هستهاي در حوزه غنيسازي حفظ قدرت ايران براي انجام تحقيق و توسعه در حوزه غنيسازي اورانيوم است. در اين مدت 10 سال تعيين شده، ايران نبايد تحقيق و توسعه غنيسازي را بهگونهاي پيش ببرد كه به انباشت اورانيوم غني شده منتهي شود و ميتواند بر روي ماشينهاي IR-4، IR-5، IR-6، IR-8 كار كند. همچنين ايران ميتواند در سايه برجام به آزمايش دستگاههاي IR-6 و IR-8 ادامه دهد و در نيمه سال هشتم ميتواند آزمايش تا 30 دستگاه از اين دو نوع ماشين را آغاز كند. ماشينهاي سانتريفيوژ نسل يك كه ايران در سالهاي تحريم با اتكاي به خود اقدام به توليد انبوه آنها كرد و عملا هم در ميز مذاكرات به برگ برنده ايران براي معامله بدل شدند، براساس اطلاعي كه ايران به آژانس داده از رده خارج خواهند شد و برهمين اساس و با توجه به برنامه اعلامي ايران در برجام توافق شده است كه ايران اقدام به ساخت يا مونتاژ سانتريفيوژهاي اين نسل نكند و ماشينهاي از كار افتاده را نيز در بازه زماني تعيين شده با نوع مشابه جايگزين كند. با وجود آنكه دست ايران براي تحقيق و توسعه بر روي نسلهاي متعدد ماشينها بر اساس برجام باز است اما پس از پايان سال هشتم است كه ايران ميتواند آغاز به ساخت تعداد مورد توافقي از دستگاههاي IR-6 و IR-8 بدون روتور چرخاننده كند. در حالي كه فردو دومين سايت غنيسازي ايران است، براساس برجام تهران متعهد ميشود كه در برنامه بلندمدت خود براي 15 سال فعاليتهاي مرتبط با غنيسازي اورانيوم از جمله تحقيق و توسعه تحت نظارت پادماني را صرفا در تاسيسات غنيسازي نطنز انجام بدهد و سطح غنيسازي اورانيوم خود را نيز تا سقف 67/3 درصد نگاه دارد. براساس تعهدهاي داده شده در فردو از هر گونه غنيسازي اورانيوم و تحقيق و توسعه غنيسازي و از نگهداري مواد هستهاي خودداري خواهد شد. نطنز از نقطه نظر مساحت نيز برخلاف فردو به گونهاي ساخته شده كه ايران ميتواند پس از محدوديتهاي برجام و با نصب ماشينهايي از نسلهاي پيشرفتهتر اقدام به غنيسازي صنعتي در اين تاسيسات كند. ظرفيت نطنز 17 برابر مجموعه فردو است و ميتوان گفت كه فردو نميتواند محلي براي توليد صنعتي باشد و بيشتر جنبه پشتيباني از فعاليتهاي غنيسازي ايران در نطنز را دارد و جنبه استراتژيك آن همواره براي ايران بيش از جنبه اجرايي و عملي آن بوده است.
مرداني كه از تحريم پل ساختند
قدم به قدم گام برداشتن در نطنز تماشاي فعاليتهاي دانشمندان و تكنسينهاي هستهاي است كه از تحريم پل ساختند و پشت ديوار باقي نماندند. با ايستادنها و ننشستنهاي دانشمندان هستهاي بود كه ايران امروز به تكنولوژي بومي غنيسازي دست پيدا كرده و ماحصل اين تلاشها با اطمينان نظام به تيم مذاكرهكننده هستهاي ايران در دستان توانمند ديپلماتهاي كشورمان قرار گرفت كه نتيجه آن به رسميت شناخته شدن اين توانايي و تكنولوژي بومي بود. تاسيسات غنيسازي شهيد احمديروشن كه ايران براي ايمن ماندن آن از خرابكاريها و توطئهها زمين را حفر كرده عملا كشور را به يكي از معدود بازيگران در عرصه بينالمللي بدل كرده كه قادر به غنيسازي هستند. براساس گزارش آژانس انرژي اتمي، كشورهاي ايالات متحده امريكا، روسيه، چين، فرانسه، ايتاليا، بلژيك، اسپانيا، آلمان، هلند، انگلستان، ژاپن در قالب شش سازمان قادر به غنيسازي اورانيوم در حد تجاري هستند. هند و پاكستان با درصد غنيسازي پايينتر، آرژانتين بهصورت غيرفعال و همچنين برزيل قادر به غنيسازي اورانيوم هستند. در كنار اين زنجيره ايران قرار گرفته است و اين در حالي است كه برخي گمانهزنيها در مورد توانمندي اسراييل و كرهشمالي در اين حوزه نيز انجام ميگيرد.
مديريت زمانبندي توليد و استفاده از ماشينها
در نسلهاي بالاتر در سايه برجام
كاهش تعداد ماشينهاي ايران در نطنز از 9 هزار ماشين به 5060 مورد در ماههاي ابتدايي حصول توافق هستهاي به يكي از انتقادها از تيم مذاكرهكننده هستهاي ايران بدل شده بود. در جريان بازديد از اين تاسيسات نيز جاي خالي سيستمهايي كه پيچها و تجهيزات جانبي آن باقي مانده بودند اما بدنه سانتريفيوژ از جايگاهها خارج شده بود در تعدادي از سالنها به چشم ميآمد. در دو سال گذشته دو سوم ماشينهاي نطنز فعال بودهاند و اين در حالي است كه بسياري از منتقدان به جاي توجه به اين دو سوم، به نيمه خالي ليوان خيره شدهاند. نكته ديگري كه معمولا در نقدها مغفول باقي ميماند اين است كه ماشينهاي نسل اول كه امروز جاي تعداد قابل توجهي از آنها در سالنهاي تاسيسات غنيسازي شهيد احمديروشن خالي است متعلق به يك بازه زماني خاص و براي تامين اهدافي بودهاند كه نميتوان صرفا به آنها اتيكت هستهاي داد. ماشينهاي نسل اول كه تا پيش از برجام جايي به غير از انبارهاي نطنز را به خود اختصاص داده بودند در بهترين حالت ميتوانستند يك سوم نياز سالانه بوشهر را تامين كنند. بدينترتيب براي تامين نياز نيروگاهي مانند بوشهر با ماشينهاي نسل يك بايد سه مجموعه با وسعت، ابعاد و ويژگيهاي منحصربهفرد نطنز ساخته ميشد. بنابراين ميتوان گفت كه افزايش ماشينهاي نسل اول يا همان IR-1 هم نميتوانست جوابگوي نياز نيروگاهي مانند بوشهر باشد و تامين اين نياز به جهش در راندمان ماشينها وابسته بود. حتي پيش از حصول برجام نيز دانشمندان و چهرههاي فني سازمان انرژي اتمي ايران به اين نتيجه رسيده بودند كه بايد با سانتريفيوژهاي جديد ميزان توليد را بالا برد. از عمر اجراي برجام تاكنون دو سال گذشته است و تحقيق و توسعه ايران در زمينه نسلهاي برتر ماشينهاي سانتريفيوژ نيز ادامه دارد. برنامه درازمدت ايران اين است كه ماشينهاي نسل اول فعلي با پايان برجام با ماشينهاي IR-8 جايگزين شوند. جايگزيني كه ميتواند ظرفيت را تا 20 برابر افزايش دهد. با چنين الگوي كاري، ايران به جاي آنكه اقدام به عمل غيرمقرون بهصرفه ساخت مجتمعهاي غنيسازي مانند نطنز بكند مدل ماشينهاي سانتريفيوژ را تغيير ميدهد. اين تغيير مدل ميتواند به پوشش دادن چند نيروگاه مانند بوشهر و دو نيروگاه جديد كه كلنگزني آن انجام شده در آينده منتهي شود كه نتيجه آن افزايش كيفيت و اصلاح و روي كار آمدن ماشينهاي جديدتر خواهد بود. با چنين نگاه واقعبينانه و به دور از تعصبي ميتوان گفت كه برجام، مديريت زمانبندي توليد و استفاده از ماشينها در نسلهاي بالاتر و با كيفيتتر است. با توجه به آنكه مذاكره با 1+5 در مورد فعاليتهاي هستهاي ايران مانند عزم براي افزايش كمي فعاليتهاي هستهاي ايران در دورهاي از دولتهاي نهم و دهم تصميم نظام بود ميتوان گفت كه تنظيمات برنامه هستهاي ايران از سوي تيم فني به گونهاي برنامهريزي شده كه در مدت زمان اجراي برجام، راه اقتصادي مقرون به صرفه و با توجه به محدوديتهاي اين توافق براي رسيدن به چند پله بالاتر در صنعت هستهاي طي شود. لذا با توجه به اينكه ايران دست از تحقيق و توسعه ماشينهاي نسل اول برداشته است از چندسال پيش ماموريت اصلي و جديد، جايگزين كردن ماشينهاي نسل اول با ماشينهاي نسلهاي بالاتر بود كه اين مهم در حال انجام است.
بسترسازي براي ورود ايمن به عرصه صنعتي هستهاي
اگر بناي در قضاوتهاي سياسي پس از برجام را شهادت علمي دانشمنداني بدانيم كه شاهد شهادت همكاران خود در يك دهه اخير بودهاند بايد گفت كه در ميدان عمل و اجرا و نه شعارهاي پرطمطراق دور از واقعيت، برجام محدوديتهاي كمي در حوزه غنيسازي براي ايران ايجاد كرده است. ايران چه با برجام و چه بدون برجام هدف نهايي خود را ورود به بازار جهاني در حوزه فعاليتهاي هستهاي قرار داده بود و بايد به نحوي ورود تمامعيار به اين عرصه صنعتي را ايمن ميكرد. در حالي كه 5060 ماشين در حال حاضر در نطنز همچنان به فعاليت خود ادامه ميدهند، كادر علمي و فني اين مجتمع غنيسازي چند اولويت را براي خود تعيين كرده است: تاكيد بر توليد و استفاده از ماشينهاي نسل بالاتر و تمركز بر توسعه كيفي و تحقيقاتي اين نسلها. در سايه توجه به اين اولويتها، با برداشته شدن محدوديتهاي زماني براي نصب و تكثير ماشينهاي متعلق به نسلهاي بالاتر ميتوان از اين فاصله زماني فعلي و موجود براي ارتقاي كيفيت استفاده كرد. به زبان ديگر ميتوان از برجام براي كيفي كردن ابعاد متفاوت هستهاي ايران استفاده كرد. يكي از اصليترين ايرادهاي گرفته شده به ماشينهاي نسل اول اين است كه تكرارپذيري و كنترلپذيري كمتري دارند و حتي سازندگان آنها نيز به توليد يا استفاده صنعتي از آنها توصيه نميكنند. درحال حاضر به گفته كارشناسان فني سازمان انرژي اتمي، كار تحقيق و توسعه روي ماشينهاي IR-2 و IR-4 انجام شده، همين روند در مورد ماشينهاي IR-6 در حال تكميل است و ماشينهاي IR-8 نيز از مرحله تزريق گاز عبور كردهاند. با توجه به اينكه براساس استانداردهاي جهاني فاصله توليد نمونه اوليه تا توليد نمونه صنعتي 10 سال است ميتوان گفت كه ايران در موقعيت زماني مناسبي حتي با وجود محدوديتهاي توافق قرار دارد. فعاليتهاي هستهاي ايران هرچند كه هيچگاه رنگ و بوي نظامي به خود نگرفت اما در سالهاي منتهي به مذاكرات ميان ايران و 1+5 در دولت يازدهم چنان هزينهمند شده و با مشكلات اقتصادي ناشي از تحريم گره خورده بود كه عملا امكان توجه آنچناني به ابعاد فني وجود نداشت و ايران در دورهاي تمركز خود را بر ويژگيهاي كمي گذاشته بود. از سوي ديگر ايران براي ورود ايمن به عرصه صنعتي هستهاي بايد مطابق با استانداردهاي جهاني پيش برود. در استانداردهاي جهاني براي تكميل چرخه توليد تا تكثير به 10 سال زمان نياز است. برجام و زمان تعيين شده در آن براي محدوديتهاي فني ايران با اين استاندارد زماني بينالمللي نيز تطبيق دارد. زماني كه از نزديك با تلاشهاي دانشمندان و كادر فني سازمان انرژي اتمي ايران همراه ميشويد و نمونههاي ساخته شده از نسلهاي متفاوت سانتريفيوژ را لمس ميكنيد متوجه ميشويد كه فارغ از هر قضاوت سياسي و نگاه جناحي، محدوديتهاي زماني در برجام حكيمانه و منطبق با نياز ايران است. تكهتكههاي پازل فني فعاليتهاي هستهاي ايران بهگونهاي چيده شده كه توقف جدي در كار نيست و به تمام تواناييهاي تيم فني ايران و مدت زماني كه براي طي يك مسير نياز دارند توجه شده است. در بازديد اصحاب رسانه از تاسيسات غنيسازي شهيد احمدي روشن يكي از كارشناسان اين مركز در پاسخ به سوالي درباره تغيير در حجم فعاليتهاي ايران در اين تاسيسات پيش و پس از برجام ميگويد: بعضا اين سوال از ما پرسيده ميشود كه آيا با توافق هستهاي مجتمع شما تعطيل شده است ؟ پاسخ ما نيز همواره اين است كه كار در نطنز از قبل بيشتر شده است و ماموريتهاي جديد منطبق با تعهدات ايران در توافق هستهاي به نيروها در تمام سطوح داده شده است.
توانايي بومي، پشتوانه بازگشتپذيري سريع
عمر برخي از تعهدات ايران در برجام هشت و برخي ديگر ميان 10 تا 15 سال است. با توجه به اينكه ايران و 1+5 در فضاي بياعتمادي مطلق با هم مذاكره كردند و اين بياعتمادي در بند بند برجام نيز به چشم ميخورد. با روي كار آمدن دونالد ترامپ در امريكا يكي از اصليترين پرسشها اين است كه اگر برجام به هر دليل و از سوي هركدام از طرفين نقض و كان لم يكن شود، بازگشتپذيري براي ايران به چه بازه زماني محدود خواهد شد؟ به گواه علياكبر صالحي، رييس سازمان انرژي اتمي اين زمان ميتواند در حوزه غنيسازي 20درصد براي ايران كه در فردو انجام خواهد شد، 5 روز كاري باشد. اما در نطنز نيز كادر فني آمادگي كامل براي بازگشت به شرايط پيش از برجام را دارا است. با توجه به اينكه نطنز، نماينده بر حق بوميسازي علم هستهاي ايران است لذا برگشتپذيري در آن به شرايط پيش از توافق هستهاي نيز آسان است. يكي از كارشناسان اين مجتمع غنيسازي در اين رابطه ميگويد: فرق ايران با كشوري مانند ليبي در اين است كه علم هستهاي در ليبي وارداتي بود و در ايران اين علم بومي شده است.» براين اساس ميتوان گفت كه بازگشتپذيري ايران در نطنز به شرايط پيش از برجام كمتر از يك سال و نيم زمان خواهد برد.
رويارويي با واقعيت در مجتمع آب سنگين «خنداق»
75 كيلومتري شمال غرب اراك، 5 كيلومتري شهر خنداب. مجتمع آب سنگين خنداب. در اسناد آژانس بينالمللي انرژي اتمي از آن با عنوان IR-40 نام برده ميشد و در اذهان عمومي نيز بيشتر با عنوان رآكتور آب سنگين اراك شهره شده است. براي خبرنگاراني كه دو سال ماراتن اخير هستهاي ايران با 1+5 را پوشش دادهاند و در پيچ و خمهاي مذاكراتي جنگيدن تيم سياسي و فني ايران براي واژه به واژه كلمات مختص اين مجتمع را به چشم ديدهاند پا گذاشتن به اين مجموعه حس ديگري دارد. در مجتمع آب سنگين در اين منطقه بياباني چه ميگذرد كه جهان را به خود مشغول كرد؟ دليل اصرار تيم مذاكرهكننده ايران بر عبارت آب سنگين چه بود؟ هزينه و فايده احداث و اصرار بر حفظ اين مجتمع براي ايران چه بود؟ جملاتي كه پس از برجام با كليد واژه بتن توسط منتقدان ساخته شد تا به ظن خود تيم مذاكرهكننده را به شديدترين الفاظ نادرست بنوازند، چه مصداق عيني در پشت ديوارها و سيم خاردارهاي اين مجتمع دارد؟ تيمي از كارشناسان و صاحبان فن در اين بازديد با نمايندگان رسانههاي داخلي همراه شدند تا گام به گام از راهي بگويند كه در قريب به دو دهه گذشته در اين مجتمع آمدهاند و از مسيري پردهبرداري كنند كه قرار است در سالهاي آتي طي شود.
11سال صبوري و مقاومت
در حالي كه سابقه بهرهبرداري از نخستين رآكتور تحقيقات هستهاي در ايران به سال 1346 بازميگردد، نخستين تلاش براي تهيه آب سنگين در ايران در سال ۱۳۶۳ بهطور آزمايشگاهي و با استفاده از روش الكتروليز انجام شد، اما تلاشها در اين زمينه نتيجه ملموسي به دنبال نداشت. تصميم بر ساخت رآكتور تحقيقاتي در سال 1370 گرفته شد. رآكتور تحقيقاتي آب سبك اصفهان نيز در سال 1372 تاسيس شد. پس از فراغت سازمان انرژي اتمي از پروژههاي نيمه صنعتي افزايش غلظت و تبديل اورانيوم بين سالهاي ۱۳۷۰ تا ۱۳۷۷، پيشنهاد اجراي يك پروژه صنعتي آب سنگين به سازمان ارايه و پس از مدتي با ابلاغ شوراي معاونان سازمان انرژي اتمي اجراي اين طرح آغاز شد؛ اما با توجه به محدوديتها در كسب اطلاعات علمي و فني از كشورهاي خارجي و جذب نشدن نيروهاي حرفهاي اين پروژه تا سال ۱۳۷۷ به تعويق افتاد. در سال 1378 طراحي IR-40 انجام شد و 5 سال بعد در سال 1383 عمليات احداث رآكتور آب سنگين كليد خورد. در نهايت بهرهبرداري از اين نيروگاه در سال ۱۳۸۵ و توسط محمود احمدينژاد رييسجمهور وقت انجام شد.
تكليف برجامي
ايران براساس طراحي اوليه مورد توافق در برجام به بازطراحي و بازساخت يك رآكتور تحقيقاتي آب سنگين پيشرفته در اراك با استفاده از سوخت غني شده تا 67 / 3 درصد، در قالب يك همكاري بينالمللي كه طراحي نهايي آن را نيز تصديق خواهد كرد مبادرت ميكند. اين رآكتور تحقيقات هستهاي صلحآميز و توليد راديو ايزوتوپ براي مقاصد پزشكي و صنعتي را پشتيباني خواهد كرد. رآكتور بازطراحي شده و بازسازي شده اراك پلوتونيوم در سطح تسليحاتي توليد نخواهد كرد. همچنين همه سوخت مصرف شده در اراك براي دوره عمر رآكتور به خارج از ايران منتقل خواهد شد. اين مشاركت بينالمللي مشتمل بر كشورهاي مشاركتكننده گروه 1+5، ايران و ساير كشورهايي كه طرفين ممكن است مشتركا تعيين كنند، خواهد بود. ايران به عنوان مالك و مدير پروژه، نقش راهبري را ايفا خواهد كرد. همچنين براساس توافق انجام شده، رآكتور آب سنگين ديگر يا انباشت آب سنگين در ايران براي مدت 15 سال ممنوع نخواهد بود و تمام آب سنگين اضافي براي صادرات در بازارهاي بينالمللي عرضه خواهد شد.
فاصله تيترهاي دروغ با غيرت دانشمندان ايراني
تجربه دو سال گذشته از عمر توافق هستهاي دال بر اين است كه بيشترين انتقادها و فشارها بر تيم مذاكرهكننده به دليل برداشتهاي اشتباهي بود كه از جزييات اقدامهاي صورت گرفته در رآكتور آب سنگين اراك صورت ميگرفت. توافق ميان ايران و 1+5 براي خارج كردن كالندريا يا به زبان سادهتر قلب اوليه رآكتور به سوژهاي براي جنجالهاي رسانهاي بدل شد و اين در حالي بود كه در اين هياهوهاي رسانهاي و برداشتهاي جناحي از متن برجام، آنچه به چشم نيامد توافق ايران و طرف مقابل براي بازطراحي اين رآكتور بود. آنچه از تيررس نگاهها دور ماند تقلاي تيم مذاكرهكننده براي حفظ ماهيت رآكتور و حفظ فعاليتهاي جاري در مجتمع آب سنگين بود؛ مجتمعي كه مادر توليد بيش از 40 نوع محصول است و ورود ايران به بازار جهاني آب سنگين را رقم زده است. ايران در كنار كشورهاي كوبا، عراق، سودان، سوريه و كره شمالي در ليست كشورهايي قرار دارد كه واردات آب سنگين براي آنها ممنوع است لذا ورود ايران به اين صنعت به خصوص براي امريكا بسيار سنگين بود. اصرار بر استفاده از نام IR-40 به جاي رآكتور آب سنگين اراك نشان از عداوتي داشت كه كشورهاي حاضر در مذاكرات با ايران به خصوص امريكا با اين مجتمع در ايران و آينده آن داشتند. مجتمعي كه نام آن جزو اسامي حرام براي امريكا بود در دو سال گذشته از برجام در سايه توافق هستهاي كه هم محدوديتهايي را بر ايران اعمال كرده و هم بندهايي را از پاي اين كشور بازكرده است، محصول خود را به بازار سختگير اروپا وارد كرده است. امريكا كه كمر بر نابودي اين مجتمع بسته بود امروز قراردادي را با ايران سند زده كه در سايه آن 32 تن آب سنگين از ايران خريداري ميكند. كيفيت اين محصول در تطبيق با استانداردهاي بينالمللي به درجهاي رسيده است كه روسيه نيز 38 تن آن را از ايران خريداري كرده است. برخلاف تيترهاي خلاف واقع برخي رسانههاي ايراني، در 5 كيلومتري شهر خنداب دو مجموعه در كنار هم به فعاليتهاي خود ادامه ميدهند. كارخانه آب سنگين با تمام ظرفيت خود كار ميكند و به يكي از جوانترين كارخانههاي آب سنگين در جهان بدل شده و اين در حالي است كه جوانترين كارخانه بعدي پس از مجتمع آب سنگين خنداب، 40 سال سن دارد. در حالي كه برخي ادعاي خاك خوردن مجتمع خنداب در دو سال گذشته و البته پس از آن در سالهاي باقيمانده از برجام را دارند، در همين بازه زماني اين مجتمع راه خود به خارج و مسير صادرات را پيدا كرده و البته توليدات جانبي آن هم تنوع و تعدد بيشتري يافته است. درحالي كه گام به گام فعاليتهاي امروز ايران در مجتمع آب سنگين با عزم ايران براي شفافيت و نظارت مستمر آژانس بينالمللي انرژي اتمي پيش ميرود، تهران در حال تبديل كردن اين محدوديتها به فرصت است. طرف امريكايي بر حذف نام آب سنگين اصرار دارد اما همزمان كيفيت آب سنگين ايران از طرف مهمترين مراجع امريكايي مقبول در سطح بينالمللي تاييد ميشود تا با زبان بيزباني تبليغي براي اين محصول تازه راه يافته ايران به بازارهاي جهاني باشد. در حالي كه برخي از كشورها در حال تعطيل كردن كارخانههاي توليد آب سنگين خود هستند اما مصرف آب سنگين و نياز به آن در سطح بينالمللي در حال افزايش است. امريكا به تنهايي در يك سال به بيش از 100 تن آب سنگين نياز دارد و اين در حالي است كه با برجام و با به رسميت شناخته شدن برنامه هستهاي ايران، اين كشور ميتواند وارد عرصه بازارسازي براي آب سنگين توليدي خود شود. در حالي كه جهان به ذخيرهسازي آب سنگين روي آورده و مازاد آب سنگين ايران در عمان نگهداري ميشود، اتحاديه اروپا قوانين داخلي خود را براي خريد آب سنگين تغيير داده تا بتواند به مشتري براي ايران بدل شود.
150 هزار ساعت كار جانانه براي وطن
مدرنسازي رآكتور آب سنگين خنداب نيز طبق برنامهريزيهاي انجام گرفته در برجام تاكنون پيش رفته و ادامه دارد. در خردادماه 1395 زمانبندي 5 ساله براي بازطراحي اراك كليد خورد و خرداد ماه سال جاري بود كه تكميل روند بازطراحي صورت گرفت. در مدرنسازي رآكتور مهمترين نكاتي كه ايران و شركا بايد به آن توجه داشته باشند اين است كه توليد پلوتونيوم به حداقل برسد. كالندريا يا قلب اصلي خارج شده و با قلب جديد بازطراحي شده جايگزين شود. خنككننده و كندكننده آب سنگين باشند تا درخواست ايران براي حفظ ماهيت آب سنگين رآكتور حفظ شود. بخش اعظمي از طراحي مدرنسازي رآكتور اراك توسط دانشمندان هستهاي و تكنيسينهاي فني ايراني انجام شد. در حالي كه تصور طرف مقابل اين بود كه ميتواند با خريد زمان ايران را از دستيابي هرچه زودتر به رآكتور مدرنسازي شده جديد دور و دورتر كند اما قريب به 90 نفر از اعضاي سازمان انرژي اتمي در ردههاي متفاوت با 150 هزار ساعت كار مداوم روي اين پروژه توانستند طرف مقابل ايران كه چينيها در اين پروژه بودند را شوكه و غافلگير كنند. به گفته بهروز كمالوندي، سخنگوي سازمان انرژي اتمي، در مرداد ماه سال جاري اقدامهاي اوليه در مسير بازطراحي رآكتور آب سنگين خنداب تاييد شد و اين پروژه وارد مرحله تفصيلي بعدي شده است. براين اساس ميتوان گفت كه ايران اگر در پروژه بازطراحي براساس برآورد اوليه 5 سال جلو نباشد، از منظر زماني عقب هم نيست. در حالي كه كالندريا اوليه كه براساس برجام از رآكتور آب سنگين خارج شده است كار دست دانشمندان ايراني بوده است، سوال برخي از خبرنگاران از كارشناسان مجتمع آب سنگين خنداب اين بود كه ايران در مسير بازطراحي چه نيازي به همكاري چينيها داشت؟ پاسخ نيز در دو كلمه خلاصه ميشود: تاييد ايمني و بالارفتن سرعت كار دو مسالهاي است كه ايران در اين مسير هم به آن نياز و هم توجه داشت.
اينجا از بتون خبري نبود
بازديد از بخشهاي متفاوت مجتمع آب سنگين به حضور در سالني ختم ميشود كه در ميدان عمل رآكتور آب سنگين خنداب را در خود جا داده و البته در دو سال گذشته ماكت فتوشاپ شده آن نيز در شبكههاي مجازي دست به دست شده تا اينگونه القا شود كه رآكتور آب سنگين را لب به لب از بتون كردند. بازديد از رآكتور آب سنگين رويارويي با واقعيتي بود كه برخي نميخواهند مردم عادي آن را بدانند. اينجا از بتون خبري نبود. كالندريا قديمي برداشته شده و در حالي كه اصرار طرف مقابل بر دو نيمه شدن آن بود اما تنها مجمعهاي سوخت آن طبق توافق ميان ايران و 1+5 با سيمان پر شد تا براي ايران قابل استفاده نباشد. قلب قديمي نيز براساس توافقهاي ميان ايران و 1+5 در موزهاي قرار ميگيرد تا كاسبان تيترهاي جنجالي و كذابان به دنبال منافع جناحي، به چشم شاهد بازياي باشند كه با دانش بومي هموطنان خود كردند.
شهادتي كه دروغ نبود
«والله، والله، والله در مسائل هستهاي نه با كندي و نه با توقف روبه رو خواهيم شد و آب سنگين اراك، تحقيقات و غنيسازي ادامه خواهد يافت.» (بخشي از سخنراني علي اكبر صالحي، رييس سازمان انرژي اتمي ايران در مجلس شوراي اسلامي در مهرماه 1394)
پايان بازديد از مجتمع غنيسازي شهيد احمدي روشن و مجتمع آب سنگين خنداب خاطره اين فريادهاي علي اكبر صالحي را دوباره زنده ميكند. مهرماه 1394 تنها يك ماه و اندي پس از حصول توافق هستهاي ميان ايران و 1+5، علي اكبر صالحي را در صحن مجلس شوراي اسلامي تهديد كردند كه «سيمان ميريزيم روي شما و دفنتان ميكنيم.» در تصاوير فتوشاپ شده از رآكتوري كه ادعا ميكنند رآكتور آب سنگين خنداب است چند تن بتون استفاده شده تا افتخاري ملي را قرباني بازيهاي جناحي كنند. در ميدان واقعيت اما برخلاف روياي ايالات متحده براي حذف آب سنگين، غنيسازي صفر در ايران و محو شدن فردو از روي نقشه، جمهوري اسلامي ايران با هدايت مقام معظم رهبري، تبحر و توانايي تيم مذاكرهكننده ايران به نحوي مذاكرات را پيش برد كه هم عزت و هم اقتدار ايران حفظ شد و هم فناوري هستهاي پابرجا ماند. برجام از بعد فني در بدترين تفسير ممكن ميتواند توقفي داوطلبانه در برخي فعاليتهاي ايران باشد كه تيم مذاكرهكننده ايران جزييات اين توقف را نيز با توجه به نياز و توان علمي و عملي ايران چيده است. برداشتها از توافق هستهاي به فراخور منافع حزبي ميتواند در ميدان مثبت بينهايت تا منفي بينهايت قرار بگيرد اما زير سوال بردن فعاليتهايي كه امروز در تاسيسات غنيسازي و مجتمع آب سنگين خنداب صورت ميگيرد با هيچ تعبيري از منافع ملي سازگاري ندارد. شايد به گفته علي اكبر صالحي تاريخ بعدها ثابت كند كه جمهوري اسلامي ايران در مذاكرات دست بالاتر را داشت و آنچه در هيچ مقطعي از سوي هيچ كدام از جلوي چشمان مذاكرهكنندگان ايراني دور نشد خون احمديروشنها، شهرياريها و... بود.