قاسم افشار، مجري قديمي تلويزيون به رحمت خدا رفت
نبود، ولي عزيز بود
قاسم افشار 9 سال بعد از آخرين روزي كه به استوديو صدا و سيما رفت و براي مردم خبرهاي روز را خواند و در آخرين چهارشنبه ارديبهشت، از دنيا رفت. اما غيبت 9 سالهاش در صدا و سيما باعث نشد تا خبر درگذشتش به حاشيه برود و كسي خبردار نشود. صبح روز چهارشنبه خبرگزاريها يك به يك تيتر زدند: «قاسم افشار، گوينده سابق رسانه ملي درگذشت» و آرام آرام همه خبردار شدند. در توضيح خبر درگذشت او نوشته شد: «اين گوينده شصت و شش ساله به دليل سكته قلبي از ميان ما رفت» و در ادامه خبر توضيحاتي درباره كارنامه كاري او آمده بود و جدايياش از رسانه ملي در سال 88.
بعضي از خبرگزاريها سراغ خاطرات قديمي اين گوينده رفتند و از خوانش متن راهنمايي زايران براي حرم آستان قدس رضوي گفتند و برخي ديگر هم از روايت خاطراتي كه باعث شد تا افشار گويندگي را رها كند و ترجيح دهد خارج از جامجم و در دفتر كار، دور از دوربين و هياهوي خبرها كار خود را ادامه دهد.
در خبرها هيچ توضيحي درباره اينكه در اين 9 سال، گوينده محبوب اخبار چه ميكرده و چطور به زندگي ادامه داده، نبود. شرح مختصري از او در خبرگزاري ايسنا از يك ملاقات ساده يكي از مديران خبرگزاري صدا و سيما با افشار هم منتشر شد؛ شرحي كه در آن افشار روايت ميكند به دليل قند بالا و ضعف بينايي از مونيتوري 40 اينچي در دفتر كارش استفاده ميكند و به دليل آنكه سيگنالهاي رسانه ملي به ساختمان او نميرسد، تلويزيون نميبيند.
اما حتي انتشار اين شرححال هم باعث نشد تا افشار به خبرها بازگردد و اين ديدار و روايتش يا تحليلهاي بعدي را تاييد و تكذيب كند. آنچه مسلم است، گوينده كهنهكار يك روز در حوالي تابستان سال 88 تصميم گرفت ديگر به ساختمان جامجم پا نگذارد و نگذاشت. اين سالها را در غيبت و سرگرم زندگي خود گذراند، بدون آنكه بداند وقتي صبح ارديبهشتي بارانزده، خبر درگذشتش روي خروجي خبرگزاريها ميآيد، نه تنها همكاران و آشناياني كه در اين 9 سال همراه بودند كه اكثريت جامعه ايراني متاسف و عزادار ميشوند و در شبكههاي مجازي با ستايش از شرافت و صداقت قاسم افشار، ياد و خاطرهاش را زنده نگه ميدارند؛ انگار نه انگار كه 9 سال تمام با مردم رودررو نشد و خبر نخواند و معناي اين بيت از شعر حافظ شد: «اي غايب از نظر كه شدي همنشين دل... ميگويمت دعا و ثنا ميفرستمت».