فوتسال بانوان و ترسهاي تلويزيون
امير پوريا
همواره به اين واقعيت عيني و مبتني بر روانشناسي اجتماعي اشاره كردهام كه هر اتفاقي بايد روي دهد تا بعد، ظرفيت آن در فرد و جامعه شكل گيرد. از گرفتن پنجري چرخ يك ماشين تا ورود خانمها به استاديوم فوتبال، تا اتفاقي رخ نداده، نميتوان و نبايد حكم داد كه فرد يا جامعه «ظرفيتش را ندارد». بديهي است كه ديكته نانوشته، غلط ندارد و بعد از رخ دادن هركدام از اتفاقاتي كه در عرف و عادات اجتماعي، نامعمول تلقي ميشود، حتما احتمال گرايشهاي نارواي معدود وجود دارد. اما بزدلي و درجازدن است كه از بيم همين گرايشها، هيچ تغييري در خود پديد نياوريم. هر گرايش انحرافي درست با تداوم اتفاق و به دست آمدن مسير درست آن، ميتواند از بين رود و به پديدهاي بينجامد كه نام والايش ارتقاي سطح فرهنگ اجتماعي است؛ نه با پرهيز از ايجاد اتفاق.
اينها در شرايط امروز جامعه ما به اين دليل بايد مطرح شود كه طبق معمول و مطابق انتظار، سازمان صدا و سيما در مقابل ابراز تمايل عمومي به پخش بازيهاي فوتسال بانوان ايران، واكنشي توام با ترس و احتياط نشان داده است. وقتي به تاكيد بر «دوري از ضوابط جامعه» توجه ميكنيم و از آن سو به انبوه فيلمها و سريالهاي فرنگي كه از همين تلويزيون پخش ميشوند و لباس شخصيتهاي زن در آنها بازتر از لباس بانوان غيرايراني مسابقات فوتسال است نظر ميافكنيم، ميبينيم اين فقط ترس و محافظهكاري نيست كه دوستان را به اين ممانعت از اتفاق مهم پخش بازيها ميكشاند. بلكه نوعي اصرار به خوشخدمتي اضافه بر سازمان است. بناست اسباب نوعي تفاخر به مكتبي بودن و پايبند شعارها بودن را به دنبال داشته باشد تا «مدير متعهد» را به عنواني براي ايشان بدل سازد. وگرنه، چگونه ميتوان مردم و احساسات ايراني را از تماشاي بازيهاي تيمي كه دو بار در 2015 و 2018 قهرمان آسيا شده و اينبار در فينال ژاپن را 5-2 درهمكوبيده و در همين مرحله نهايي رقابتها، نتايج افسانهاي مانند 14- صفر در برابر تركمنستان داشته، محروم كرد؟
وقتي نشريهاي ورزشي بعد از اين قهرماني مقتدرانه بانوان كه حتي رويارويي با عبارات «خانم گل» براي سارا شيربيگي و «خانم مسابقات» براي فرشته كريمي در آن مهيج است، تيتر ميزند «آقايي ِ بانوان فوتسال در آسيا» و از تعبيري مردانه براي توصيف موفقيت بانوان استفاده ميكند، ميتوان احتمال داد كه دوستان صداوسيمايي هم در اصل با همين پيروزيهاي زنانه، مساله دارند و طرح معذوريت و محدوديت شرعي براي پخش مسابقات، پوششي ظاهري است كه در پس آن ميتوان لجاجت مردسالارانه را پنهان كرد.