• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۳۰ فروردين
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4133 -
  • ۱۳۹۷ شنبه ۲۳ تير

اسير كمند گذشته‌ها

كاوه رهنما

 

 

هيچ بعيد نيست پانزده-بيست سال بعد، نوجوانان دهه هشتادي امروز، در ميانه دهه چهارم زندگي‌شان، وقتي كه با دوست و رفيق‌هاي جوان‌تر يا در كنار سر و همسر روي كاناپه لميده‌اند و تخمه مي‌شكنند و فوتبال مي‌بينند، با افسوس سر تكان بدهند و بگويند: «جام‌جهاني هم جام‌جهاني‌هاي قديم، يك زماني فوتبال مسي و رونالدو و نيمار داشت، حالا چي؟ اينكه اسمش فوتبال نيست، يادش بخير، همه‌چي بچه‌بازي شده!» بعد هم با ژستي عاقل اندرسفيه به جوان‌ترهاي جمع نگاه كنند و بگويند: «حيف، نبوديد، چه حالي مي‌كرديم، اينكه فوتبال نيست !»جملات و تعبيراتي مشابه را اين روزها كم از زبان به اصطلاح «قديمي‌تر»ها نمي‌شنويم، كساني كه خاطراتي نه چندان دور از سال‌هاي آغازين نوجواني‌شان در ارتباط با فوتبال و جام‌جهاني دارند، يعني زماني كه تازه به اصطلاح سري در سرها در آورده بودند و سرشان مي‌شد (بهتر است بگوييم فكر مي‌كردند سرشان مي‌شود) كه فوتبال چيست و جام‌جهاني چه معنايي دارد و تيم ملي يعني چه و... طبيعي است كه در اين سنين، فرد، چندان از پيچيدگي‌هاي جهان سياست و اقتصاد و جامعه سر درنمي‌آورد و آنچه از فوتبال برايش جذابيت دارد و مسحورش مي‌كند، هنرنمايي فوتباليست‌ها در چارچوب مستطيل سبز است. ضمنا نوجوان شيفته فوتبال، خاطره‌اي جز شنيده‌ها از گذشته فوتبال ندارد و در نتيجه امكاني براي مقايسه ندارد. بگذريم كه همان وقتي كه او بازي را نگاه مي‌كند، باز هستند نوستالژي‌بازهايي كه مدام مضمون بالا را كوك مي‌كنند كه «اي بابا، اينكه فوتبال نيست و... الخ». اما بعيد است نوجوان قصه ما، كه برايش هيجان فوتبال اهميت بيشتري دارد، چندان به اين دريغ‌خواني‌ها وقعي بگذارد و آنچه برايش مهم است، برد و باخت اين تيم يا آن يكي است. اما همين نوجوان، در گذر زمان به تدريج خود به يكي از اين افسوس‌خورندگان به گذشته طلايي بدل مي‌شود و حتي از خاطرات بزرگ‌ترهايش براي تقويت اين ديدگاه مدد مي‌گيرد كه «بله، همه‌چيز از جمله فوتبال رو به انحطاط است، يادش بخير گذشته‌ها!»واقعيت اين است كه عموم اين قضاوت‌ها از دو علت عمده ناشي مي‌شود: اول ناآگاهي و دوم و مهم‌تر از آن احساس نوستالژي. به اولي اشاره شد، اينكه طرفدار فوتبال در اوان نوجواني به اصطلاح چندان در باغ نيست و شيفته‌وار آن را دنبال مي‌كند. اما علت اصلي همان نوستالژي زمان از دست رفته و حس التيام خاطري است كه فرد هراسان از مواجهه با اكنون و آينده، با برساختن عصري طلايي و سپري شده در گذشته، به آن پناه مي‌برد. مهم اين نيست كه اين گذشته، در واقع چقدر با تصور خيالي او مطابقت دارد يا خير، بلكه مساله اين است كه فرد با روتوش روزگار سپري‌شده و جعل تصويري آرماني از آن از اين ژست غمگين و اندوهناك لذت مي‌برد. او همه‌چيز را به گذشته احاله مي‌دهد، در فوتبال به پله، مارادونا، كرايف و... و با تكرار اين ترجيع‌بند كه گذشته قابل اعاده نيست، بار مسووليت اكنون و آينده را فرو مي‌گذارد. تا جايي كه به يك تماشاگر فوتبال ربط دارد، اين سازوكار به معناي جانشيني لذت رخوتناك و كرخت‌كننده غرق شدن در خاطرات فوتبالي به جاي دل دادن به هيجان و لذت پيش‌بيني‌ناپذيري است كه هر بازي فوتبال جديدي ممكن است براي او به همراه داشته باشد. اينچنين است كه جام‌جهاني ديگر مزه سابقش را از دست مي‌دهد، چرا كه سازوكار ذهنيت نوستالژيك خودآگاه (و بيشتر موارد ناخودآگاه) آن را اخته و فاقد شور و هيجان كرده است. در اين وضعيت مخاطب فوتبال گويي نمي‎خواهد بپذيرد كه اين جام‌جهاني نيست كه از مزه افتاده و ديگر مثل سابق حال نمي‌دهد، بلكه اين اوست كه پير شده يا پا به سن گذاشته و با يكي انگاشتن تاريخ جهاني با عمر خودش، همه‌چيز را در حال انحطاط مي‌انگارد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون