جا ماندن ايرانيها از تاكتيكهاي روز
فوتبال عمومي و پستهاي فوقتخصصي
علي كربلايي
روزگاري بود كه در فوتبال تعدادي از بازيكنان توانايي از پيش رو برداشتن حريف و گلزني داشتند و در پست مهاجم بازي ميكردند. برخي ديگر توانايي متوقف كردن آنها را داشتند و در پست مدافع بازي ميكردند. افرادي كه مجموعهاي از اين تواناييها را داشتند هم ميشدند بازيكنان مياني. رفتهرفته اين پستها در فوتبال تخصصيتر شدند. مهاجمها به چند دسته تقسيم شدند. وينگرها و شماره 9ها. بازيكناني كه توانايي حمله از كنارهها را داشتند و كساني كه در باكس محوطه جريمه عملكردي خوب داشتند. شماره 10ها به اين مجموعه اضافه شدند و در فاصله بين هافبكها و مهاجمان قرار ميگرفتند. تعدادي از هافبكها هم توانايي خاص در قطع توپ حريف داشتند و به عنوان هافبكهاي دفاعي شناخته شدند. توضيح واضحات است كه هر كدام از پستهاي دفاع راست و مياني به همين شكل به وجود آمدند. با گذشت زمان، پستها در فوتبال از اين هم تخصصيتر شدند. در خط حمله برخي تيمها هيچ مهاجم شماره 9 واقعي قرار نداشت و «فالس ناين» پديد آمد. حتي بعدتر «فالس تن» يا 10 كاذب هم به وجود آمد. در پست هافبك دفاعي انواعي از بازيكنان با ويژگيهاي فوقتخصصي قرار گرفتند كه به رجيستا (بازيساز عقبنشين) و هولدينگ ميدفلر (هافبك نگهدارنده) معروف هستند. حتي در بخش هولدينگ ميدفلر، ما نقشهايي مثل Destroyer و Carrier هم ميبينيم. هر كدام از بازيكنان كه در پستهاي تخصصي خود، به سطح فوقتخصصي برسند، ارزش بالاتري پيدا ميكنند. وضعيتي مثل سطحبندي پزشكان. بازيكناني كه در پست خاص خود به بهترين سطح برسند، فوقتخصص آن پست لقب ميگيرند.
در رئال مادريد بازيكني مانند كاسميرو وجود دارد كه يك فوق تخصص در پست هولدينگ ميدفلر است. بوسكتس و ويدال در بارسا دو نوع متفاوت از هافبك دفاعي هستند كه با توجه به برنامههاي مربي هر كدام ميتوانند به تيم كمك كنند. انگولو كانته هم يكي از بازيكنان فوقالعاده در اين پست است. تيمهايي بدون هافبك دفاعي فوقالعاده، كاري بسيار سخت براي قهرماني در تورنمنتهايي مثل ليگ قهرمانان دارند. زيتو در مصاحبه معروفي كه انجام داده به خوبي نقش خود را در خط مياني تيم ملي برزيل در اواخر دهه 50 و اوايل دهه 60 وصف ميكند: «در زمان من «Holding midfielders» وجود نداشت. هافبكها به معناي واقعي هافبك بودند. آنها اين آزادي را داشتند تا در مواقع لزوم حمله كنند و در مواقع لزوم نيز به خط دفاعي اضافه شوند. هر هافبك در خط مياني تمام وظايف تدافعي و هجومي را در كنار هم عهدهدار بود و همه كارها را بايد انجام ميداد.» در واقع او از دوراني صحبت ميكند كه فوتبال هنوز اينقدر تخصصي نشده بود.
اما عجيب اينكه در فوتبال ايران، بسياري از بازيكنان هنوز حتي يك پست تخصصي هم ندارند. حسين ماهيني در پرسپوليس واقعا پستش معلوم نيست. دفاع راست، دفاع چپ يا هافبك دفاعي. اين پستها هر كدام نياز به تخصصي خاص دارند و بازيكن بايد در شرايط متفاوتي تمرين كند. دفاع چپ راست پا، در فوتبال مدرن وجود خارجي ندارد. معمولا تيمها هر كدام دو بازيكن در هر پست تخصصي دارند و اگر اتفاق خاصي رخ بدهد از بازيكنان جايگزين استفاده ميكنند. مثلا زيدان گاهي مجبور ميشد از ناچو در دفاع چپ هم استفاده كند، اما تحت هيچ شرايطي او را به يك دنياي خيلي جديد، يعني هافبك دفاعي نبرد. در استقلال هم ميبينيم كه وريا غفوري در بعضي بازيها دفاع راست است و در برخي ديگر از بازيها وينگر راست. شايد مقايسه درستي نباشد، اما در رئال مادريد هرگز مارسلو در پست وينگر چپ قرار نخواهد گرفت، با وجود اينكه تواناييهاي زيادي براي آن پست را دارد. بازيكنها بايد در طول فصل و در جريان تمرينات، كار تخصصياي كه لازم است انجام دهند را انجام بدهند. پرسپوليس تا 2 سال پيش در كنار برانكو دستياراني ميديد كه بازيكنان را به دو يا سه دسته متفاوت تقسيم ميكردند و هركدام به صورت جداگانه زيرنظر يك مربي خاص تمرين ميكردند. اما حالا آن دستياران از كنار برانكو رفتهاند. در فوتبال مدرن علاوه بر دروازهبانها، هر كدام از پستها نياز به اين دارند كه يك مربي تخصصي داشته باشند. در ايران اما تنها دروازهبانها يك مربي جدا دارند و ساير بازيكنان زيرنظر سرمربي فعاليت ميكنند.
فوتبال ايران شرايطش مانند يك بيمارستان است كه همه دكتر عمومي و پرستار هستند. با وجود اينكه آنها توانايي هندل كردن كارهاي عادي را تا حدود زيادي دارند، اما در برخي مواقع و موارد خاص، كاري از دستشان برنميآيد. يك بيمارستان خوب نياز به اين دارد كه متخصصها و فوقتخصصهاي زيادي داشته باشد تا كيفيت كار بالا برود. فوتبال ايران حتي در رده پايه هم توانايي ساخت بازيكنان متخصص را ندارد، چرا كه مربيان و استادان كارآزموده و متبحري در مدارس فوتبال وجود ندارد. زماني كه مربيان كلاس جهاني را به فوتبال ايران ميآوريم، از اشتباهات بازيكنان تعجب ميكنند. نقل است كه وقتي جيلوئيد ساموئل فقيد به استقلال پيوست، بازيكنان توان استوپ كردن پاسهاي او را نداشتند. چرا كه او طبق عادت حضور در بالاترين سطح، مثل هميشه پاس ميداد و در ايران با بازيكناني روبهرو شده بود كه از استوپ كردن پاسهاي استاندارد هم عاجزند. فقدان بازيكنهاي فوقتخصصي به تيم ملي هم رسيده و شاهد اين هستيم كه يك هافبك دفاعي تبديل به مدافع مياني ميشود و يك هافبك بازيساز، در پست هافبك نگهدارنده به بازي گرفته ميشود. حتي بازيكني كه در باشگاهش هميشه مهاجم نوك است در تيم ملي به عنوان وينگر به كار گرفته ميشود. همه اين تغييرات در نهايت روي عملكرد بازيكن در زمين تاثير ميگذارد و باعث ميشود او نتواند تمام داشتههايش را به نمايش بگذارد.
به هر حال در فوتبال پايه و به خصوص از دوران زير 17سال، بازيكنان با پست تخصصي كه قرار است ادامه فوتبالشان را در آن پوزيشن پشت سر بگذارند آشنا ميشوند. دنيا در حال پيشرفت است و فوتبال ايران هنوز با اصول پايه اين ورزش آشنا نشده است. مدارس فوتبال بايد قويتر و بهتر مديريت شوند و مربيان ترجيحا در خارج از كشور با متدهاي روز آموزش فوتبال آشنا بشوند.