شكارچي را تربيت كنيم تا محيطبان نميرد
حميد ميرزاده
زماني كه در درگيري با متخلفان محيطبان و جنگلباني در درگيري با شكارچيان شهيد ميشود، خبر آن به سرعت در جامعه ميپيچد و توجهها را به سمت خود جلب ميكند. اما اين توجه بيفايده است، زيرا او ديگر در بين ما نيست و يك حافظ ديگر طبيعت جان خود را از دست داده است.
شهادت محيطبانها لايهرويي و تلختري از مجموعهاي از اتفاقات ريشهداري است كه در ايران، در حوزه حفاظت از محيط زيست و منابع طبيعي ميافتد و معمولا رسانهها به آن توجهي نميكنند. از اينروست كه ما بايد در كنار درخواست مجازات به اين نكته توجه كنيم، چه انگيزهاي شكارچي را به منطقه حفاظت شده كشانده و سبب درگيري و كشته شدن محيطبان شده است.
ما از مديريت نرمافزاري زيستگاههاي طبيعي غافل شده و تمام بار حفاظت را به گردن 3000 محيطبان و حدود 1400 نفر جنگلبان انداختهايم. ما هيچگاه فكر نكرديم از چه روشهايي استفاده كنيم تا فشار كار محيطبانان را كم كرده باشيم. اين روشها كم نيستند و بسياري از آنها خلاقانهاند.
از قديميترين روشهايي كه در دنيا در اين زمينه به كار گرفته و نتايج موفقي هم داشتهاند، تعريف منافع مالي براي جامعه محلي حاشيه زيستگاههاست. فروش محصولات زيستگاهي، اكوتوريسم و شكار از جمله اين موارد است كه شكارچيان بالقوه محلي را به حافظان طبيعت بدل ميكنند.
بر اساس پژوهشهاي صورت گرفته شكار غيرمجاز با سه انگيزه منافع مالي و اقتصادي، مسائل فرهنگي (شكار را جزو افتخارات خود ميدانند) و انگيزههاي تلافيجويي انجام ميشود. در ايران ما براي اين قضيه كم كار فرهنگي انجام ندادهايم، اما شهادت صد و بيست و دومين محيطبان نشان ميدهد، پرداختن تكعاملي موثر نبوده است. ما نفرت از شكارچي را به جامعه تزريق كردهايم، در حالي كه نياز اقتصادي جامعه محلي براي معاش را به كل
ناديده گرفتيم.
اگر ما به قشري از شكارچيان كه بر مبناي اقتصادي مبادرت به شكار ميكنند، توجه كرده بوديم تعداد آنها روز به روز افزايش پيدا نميكرد. در مقابل ما برخوردهاي سفت و سخت قضايي را با اين افراد انجام دادهايم كه همين برخوردها توانسته است، انگيزه تلافيجويانه را براي عدهاي از آنها به وجود بياورد.
از اينروست كه براي حل اين چالش نياز است، روي مجازاتهاي شكار غيرمجاز دقت كنيم، ميشود با مجازاتهاي جايگزين شكارچي را به رويكردي تشويق كنيم كه به نفع حيات وحش و محيط زيست باشد. ما بايد به انگيزههاي شكارچيان توجه كرده و آنها را با مجازاتهاي هدفمند، مديريت كنيم.
تا زماني كه به انگيزههاي شكار غيرمجاز و دستاندازي آگاه نباشيم، توان مديريت آنها را نداريم و باز هم تمام فشار حفاظت را روي دوش محيطبان مياندازيم. اتفاقات تلخ در آينده و كشته شدن محيطبانان و جنگلبانان گريزناپذير نخواهد بود اگر الگوي خود را در حفاظت از حيات وحش تغيير ندهيم و براي آن فكر اساسي نداشته باشيم.