ناكامي در مسابقات المپيك و اظهارنظرهاي پوپوليستي
محمود بابااوغلي
كارشناس ارشد جامعهشناسي
«محمدرضا پولادگر درخصوص شكست مهدي خدابخشي برابر ميلاد بيگي مليپوش ايراني تيم آذربايجان در بازيهاي المپيك به خبرنگاران گفت: «من متاسفم كه در رسانههاي ما از چند ماه قبل فضاي سنگيني براي اين رقابت به وجود آوردند و متاسفم براي كساني كه با پول مردم رشد كرده و مثل مزدور به كشورهاي ديگر ميروند و در رويداد بزرگ جلوي چشم مردمان ايران روبهروي يك هموطن ميايستند. پول چقدر ارزش دارد؟ ما حاضريم جان خود را بدهيم تا مردممان شاد شوند. آيا پول اينقدر ارزش داشت كه باعث ناراحتي مردم ايران شوند و كسي مزدوري كند؟ من اينها را هموطنان خودم نميدانم.»
اينها بخشي از اظهارات يك مسوول ورزشي در پاسخ به افكار عمومي در مقابل شكستهاي اخير تيم تكواندو در المپيك ريودوژانيرو است. پولادگر در واقع توپ را به زمين حريف انداخته و اصطلاحا با اتخاذ روش «فرار رو به جلو»، سعي دارد بر ضعفهاي مديريتي خويش سرپوش بگذارد. اين كه افرادي بخواهند با تغيير مليت خويش به عنوان شهروند يك كشور بيگانه قدم به مبارزات ورزشي در عرصه بينالمللي بگذارند يا با قبول مربيگري يك تيم ورزشي كشوري ديگر با احتمال رويارويي با تيم كشور خويش در ميادين رقابتهاي ورزشي حاضر شوند؛ چيز جديد و عجيبي نيست. موارد زيادي در تاريخ مسابقات ورزشي در سطح بينالمللي وجود دارد كه افرادي با پذيرش مربيگري يك تيم ورزشي كشوري بيگانه؛ در مقابل ورزشكاران كشور خويش قرار گرفته يا ورزشكاري با تغيير مليت خويش، براي دريافت مدال به نام كشوري به غير از زادگاه خود به ميدان رفته است. به عنوان نمونه: درجام جهاني فوتبال 2002، تيم سنگال به مربيگري برونو ميتسو فرانسوي در مرحله مقدماتي مقابل تيم ملي فرانسه قرار گرفت و آن را يك بر صفر شكست داد. به طوري كه يكي از دلايل حذف زودهنگام تيم ملي فرانسه از ادامه رقابتها، همين شكست مقابل سنگال بود. قهرمان دسته سنگينوزن تيم ملي وزنهبرداري قطر و حريف اصلي رضازاده در قاره آسيا؛ جابرسالم بلغاري الاصل بود و در مسابقات ليگ جهاني واليبال و انتخابي المپيك و نيز خود المپيك، تيم ملي واليبال ايران با مربيگري مربيان آرژانتيني (ولاسكو و لوزانو)، چندين بار در برابر تيم واليبال آرژانتين بازي كرده و چندين بار هم نتيجه به نفع تيم ملي واليبال ايران تمام شده است. درست است كه برگزاري مسابقات ورزشي با هدف افزايش همدلي و دوستي ميان ملتها برگزار ميشود؛ لكن ورزشكاران حاضر در اين رقابت ها؛ با پشتوانه ورزش حرفهاي و برخوردار از مهارتهاي فني و علمي گام بر ميدان اين رقابتها ميگذارند. همين حرفهايگري در ورزش و اهميت پول و نقش مديريت در آن؛ تا حد زيادي توانسته است ماهيت صددرصد ملي ورزشكاران شركتكننده در مسابقات و مربيان آنها را تغيير دهد. اين وضعيت به لحاظ اخلاقي چه خوب باشد چه بد؛ در دنياي امروز؛ جديت ورزشكاران و مربيان آنها براي پيروزي حتي در مقابل ورزشكاران كشور زادگاه خود؛ در قالب ورزش حرفهاي قابل توجيه است و كساني كه در سرزنش لژيونرهاي ورزشي با استفاده از ادبيات احساسي و مليگرايانه سخن ميرانند؛ اگرمتعلق به توده عوام باشند، ازشناخت ويژگيهاي ورزش حرفهاي بهرهاي نبردهاند و اگر از جمله مسوولان باشند، با تحريف افكار عمومي با استفاده از تحريك احساسات ملي سعي در شانه خالي كردن از بار مسوليت مديريتي خويش دارند.
چنانچه قرار گرفتن يك ورزشكار در مقابل هموطن خويش خيانت به كشور تلقي شود؛ مسببان حضور آنها در زير پرچم يك كشور بيگانه؛ به طريق اولي خائن ترند. وظيفه يك مدير ورزشي به كارگيري تمامي امكانات موجود در راستاي شناسايي و تربيت نيروهاي مستعد و فراهم كردن زمينههاي رشد و شكوفايي آنان و بالا نگاه داشتن انگيزههاي موفقيت و قهرماني در آنهاست. اگر ورزشكاران ما به جاي مسابقه به نام ايران، با پرچم كشور ديگري پاي بر ميدان رقابتها ميگذارند؛ قبل از نكوهش و سرزنش آنان، دلايل اين كار بايد مورد بررسي قرار گرفته و چارهاي براي آن انديشيده شود. اگر قرار بر اين باشد كه قرار گرفتن يك ورزشكار مقابل هموطن خويش در آوردگاههاي جهاني، مزدوري براي بيگانگان تلقي شود؛ اين مزدوري شرف دارد به خدمات كساني كه زمينه فعاليت امثال خاوريها، زنجانيها، رحيميها، مرتضويها و... را در سيستم مديريت اقتصادي كشور فراهم كرده و ميلياردها دلار ثروت اين كشور را به باد فنا دادهاند و نتيجه اين شده است كه با نهادينه شدن سوء مديريت در كشور و خالي شدن خزانه، زمينه مهاجرت نه تنها ورزشكاران؛ بلكه بسياري از نخبگان فكري از كشور مهيا شود! در طي دهههاي گذشته؛ ميليونها ايراني كشور را به قصد اقامت در كشورهاي مختلف ترك كردهاند. تعداد زيادي از آنها به عنوان نخبگان فكري و صاحبان تخصصهاي فني و علمي؛ فكر و انديشه خويش را در خدمت رشد و شكوفايي فكري و اقتصادي كشورهاي ميزبان قرار دادهاند. اگر از چرايي رفتن آنان تابهحال آسيبشناسي درستي صورت ميگرفت؛ چه بسا كار به چگونگي حضور ورزشكاران ايراني در آذربايجان نميرسيد. دستاندركاران ورزش كشور اگر به دنبال قهرماني ورزشكاران در المپيك هستند؛ بايد صرفا بر تواناييها و مهارتهاي فردي و تيمي آنها تكيه كرده و از بهانه تراشيهاي غير حرفهاي دوري گزينند. كسي كه قدم به ميدان رقابت ميگذارد، به جز آناليز كردن تواناييهاي فني حريف، نبايد به دنبال چرايي حضور و چگونگي مليت رقيب باشد. رييس فدراسيون تكواندوي كشور در كنار پاسخگو بودن در خصوص عملكرد ضعيف خويش در برابر مراجع قانوني و افكار عمومي؛ بايد گوشه چشمي هم به عملكرد افتخارآميز همتاي آذربايجاني خود داشته باشد كه سعي كرده است با شناسايي نخبگان ورزشي در ايران و جذب آنها، زمينه كسب افتخارات بينالمللي براي كشور خويش را فراهم كند. و نهايت اينكه آقاي پولادگر چطور به اين نتيجه رسيدهاند كه مردم با جان دادن كسي خوشحال ميشوند؛ بر نگارنده مكشوف نيست!
فكر ميكنم ايشان به جاي سر دادن چنين شعارهاي احساس برانگيز و عوامانه؛ عوض گذشتن از جان شيرين خويش به قصد خوشحال كردن مردم؛ از خير پست رياست فدراسيون تكواندو به همراه يك معذرت خواهي بگذرند؛ مردم را بيشتر خوشخال خواهند كرد.