فرق فوتبال و كنسرت
روزنامه اعتماد
شوراي نويسندگان
برخي مواقع جملاتي در صداوسيما گفته ميشود كه ارزش نمادين دارد. شايد اين جملات هيچ اهميت خاصي نداشته باشند ولي به اين دليل كه در صداوسيما بيان ميشوند اهميت پيدا ميكنند. علت نيز روشن است. آنقدر محدوديتهاي بياني وجود دارد كه اگر يك جمله هم از آنجا منتشر شود كه مطابق اين محدوديتها تلقي نشود، داراي بار معنايي عجيبي خواهد بود. ظاهرا مجري و گزارشگر ورزشي و مشهور صداوسيما در تعريضي ضمني نسبت به ممانعت از برگزاري كنسرتها در مشهد گفته است كه: «خدا را شكر كه فوتبالها در مشهد برگزار ميشود.» و اين جمله چنان اهميت يافته كه در شبكههاي مجازي دست به دست ميگردد. اين توجه عجيب و زياد به اين جمله نشاندهنده فضاي نه چندان مناسب صداوسيما در بيان چنين مطالبي است و چنين به نظر ميرسد كه هيچ امكان و انتظاري وجود ندارد كه درباره اينگونه مسائل بحث و گفتوگوهاي آزاد صورت گيرد، يا اگر همچنين مباحثي هست بههيچوجه در حد و اندازههاي مورد انتظار جامعه نيست چرا كه در غير اين صورت هيچ توجهي به اين جمله بسيار عادي صورت نميگرفت.
نكته فوق يك برداشت جنبي بود، ولي پرسش اصلي اين است كه اين جمله را چگونه بايد تفسير و برداشت كرد؟ اگر گوينده گفته بود كه خدا را شكر كه دانشگاه در مشهد وجود دارد، به احتمال زياد چنين جملهاي مورد اعتراض واقع ميشد، زيرا ميان برقرار بودن دانشگاه و برقرار بودن يا نبودن كنسرت ربطي ديده نميشود. البته شايد در يك نگرش عميقتر بتوان ميان اين دو پديده نيز ربطي ايجاد كرد ولي اجمالا براي مقايسه بهتر ميتوان از اجراي فوتبال و كنسرت زمينههاي مشتركي يافت. مهمترين وجه مشترك آنها نقش تامينكنندگي اوقات فراغت آن دو است. اگر به لحاظ شرعي و فقهي هم به موضوع نگاه كنيم، چندان فرقي ميان آنها نيست. اينكه در يك زمين بزرگ كه ميتواند براي ساخت خانه مردم مستمند يا يك كارخانه مورد استفاده قرار گيرد، 22 نفر بيفتند دنبال يك توپ تا آن را داخل يك دروازه كنند و هزاران نفر نيز وقت خود را بهجاي مطالعه و عبادت و خدمت به خلق صرف تماشاي اين كار بيهوده كنند و از همه مهمتر اينكه پول مفت و زيادي را به اين افراد ميدهند. در حالي كه ميتوانستند زمين و هزينه ساخت آن استاديوم را صرف احداث چند كارخانه كوچك و بزرگ كنند و آن پولي را كه به اين فوتباليستها ميدهند براي اين كار سرمايهگذاري كنند. فراموش نكنيم كه در مسابقات فوتبال تماشاگران نيز در حين يا بعد يا حتي پيش از مسابقه انواع و اقسام ناهنجاريها را از خود نشان ميدهند و از كلمات ركيك و خلاف فرهنگ و شرع استفاده ميكنند كه بعضا بايد حد قذف بر آنها جاري كرد. بازيكنان نيز اگرچه زمينههاي گوناگوني دارند، ولي اگر آزاد باشند، بيشترشان از موهايي استفاده ميكنند كه پل پوگباي فرانسوي جلوي آنها لنگ بيندازد. و حتي جاي خالي از تتو روي بدنشان پيدا نكنيد. از همه جالبتر اينكه اين فوتبال دولتي است و بودجه ملت را مثل چاه ويل ميخورد و پر نميشود و براي اينكه خود را در اين كار عبث و بيهوده تقويت كند، پول كلاني را به بازيكنان غيرمسلمان خارجي ميدهد كه بيايند اينجا، تا چه كنند، مثلا پايشان به توپ بخورد و به يك تيم گل بزند! در اين مجموعههاي فوتبالي كمتر افراد با سطح بالاي شخصيتي ديده ميشود، هرچند تك و توكي هستند، ولي خوب چنين افرادي در فوتبال در مقايسه با ساير حوزههاي اوقات فراغت كم هستند. به علاوه كلي كارهاي خلاف شرع ديگر هم انجام ميشود از جمله شرطبندي روي مسابقات و از آن بدتر اينكه ممكن است فساد در خريدن و به اصطلاح گاوبندي با بازيكنان تيمها صورت دهد، ضمن آنكه فساد در عرصه فوتبال امر پنهاني نيست و گزارش سال گذشته مجلس در اين زمينه نمونه روشني از ابعاد اين فساد است. از نظر ظاهر افراد نيز مردان با شورت داخل زمين اين سو و آن سو ميدوند و بعضا به يكديگر لگد هم ميزنند و از الفاظ زشت عليه هم استفاده ميكنند. و در مواردي خطرهاي جاني هم دارد، هم براي بازيكنان و هم تماشاگران. بدآموزيهاي آنان در دعوا و انواع حوالجات دادن بر كسي پوشيده نيست. جالب اينكه اخيرا ديده شده كه داعش اطلاعيهاي صادر كرده و خريد و فروش و نيز پوشيدن لباسهاي باشگاههاي خارجي از جمله رئالمادريد و بارسلونا را ممنون و مستوجب شلاق دانسته است و اتفاقا استدلالش هم كاملا شرعي است و گفته اينها استفاده از نشانههاي كفار است و در اين استدلال نميتوان خدشه جدي وارد كرد.
در مقابل، كنسرت هيچكدام از اين مناهي و مضرات را ندارد، نه دستاندركارانش افراد بيفرهنگي هستند، و نه استفادهكنندگان آن چنين هستند. به لحاظ شرعي و فقهي نيز كنسرتها جايگاه بدتري از فوتبال ندارند. چه بسا مشابه اين كنسرتها در صداوسيما پخش ميشود كه به صورت روشن به معناي مجاز بودن استفاده از آنها حداقل از منظر شرعي است. اگر از منظر شرعي درباره فوتبال هم سوال شود با احتياط تمام ممكن است به شرط نداشتن مفسده مجاز دانسته شود كه فوتبال بدون مفسدههاي پيشگفته، خداوند نيافريده است. مگر يك بازي آرام خانوادگي!
با توجه به اين مقدمات اين پرسش پيش ميآيد كه پس چگونه است كه در مشهد فوتبال هر روز رايجتر از ديروز ميشود و براي بازتر شدن اين راه كافي است كه نام تيمها را عوض كرد و با يك نام دهان پركن ديگران را راضي كرد ولي كنسرت با مانع سنگين مواجه ميشود؟ پاسخ را در پيوستگيهاي فوتبال با باندهاي ثروت و قدرت بايد جستوجو كرد. سابقه و پيشينه تيمهاي ابومسلم، يا سياهجامگان امروز، و نيز تيم پديده شانديز به خوبي نشان ميدهد كه كنسرتها نه به دلايل شرعي و فقهي و قانوني و... و حتي حرمت امام رضا (ع)، كه به دلايل و شواهد دنيوي دچار اين مشكل شدهاند. پس جمله «باز هم خدا را شكر كه فوتبالها در مشهد برگزار ميشود»! را بايد به گونه ديگري تعبير و تفسير كرد.