وظيفهمداري گمشده
امانالله قراييمقدم
جامعهشناس
همانگونه كه در حوزههاي علمي مانند رياضي و فيزيك نظريه و تئوري وجود دارد، در علوم تربيتي هم نظرياتي در خصوص آموزش وجود دارد. به عنوان مثال جان ديويي ميگويد كه فرد را بايد براي زندگي تربيت كنيم. نبايد ميان مصلحت فرد و جمع تفاوت قايل شد، متفكران و جامعهشناسان و متخصصان آموزش عملگرا مانند چارلز هورتن كولي و ماريا مونتسوري معتقد هستند كه فرد بايد براي زندگي در جامعه تربيت شود، من هم پيرو همين ديدگاه هستم. ما نميتوانيم طبق ديدگاه افلاطوني آدمها را آموزش بدهيم تا تنها به فكر كمال و جمال زيبا باشند. يكي از بزرگترين رنجهايي كه جامعه ما متحمل ميشود همين است كه ما نسلهاي جديد را براي زندگي در جامعه تربيت نميكنيم. چرا حوادث گوناگون در كشور ما اتفاق ميافتد؟ چون وظيفهمداري را به فرزندانمان آموزش نميدهيم، هيچ كدام از ما هم اين خصوصيت را نياموختهايم. اصطلاح وظيفهمداري را من بر مبناي آموزههاي ايران باستان تعريف كردهام، نمونه بارز آن امروزه در كشور ژاپن اجرايي ميشود. در اين كشور به كودكان ميآموزند كه از دوران مدرسه وظايفي بر عهده دارند مثلا نظافت تمامي قسمتهاي مدرسه ميان آنها تقسيم ميشود. اين مسووليتپذيري و وظيفهمداري را كودكان ما به خصوص در شهرهايي مانند تهران آموزش نميبينند. تنها نمونههاي اين نوع تربيت را هنوز ميتوان در روستاها پيدا كرد، جايي كه كودكان با مفهوم كار و مسووليت آشنا هستند و يكسري تكاليف از آنها خواسته ميشود. وقتي اينگونه تربيت را در پيش نگيريم و آدمها با مفهوم وظيفه مداري و مسووليت ناآشنا باشند ديگر نميتوان گفت كه وقتي به دليل كمكاري و ناديده گرفتن اخلاق حرفهاي، اتفاقي رخ ميدهد فرد مقصر است، اين سيستم است كه بايد اصلاح شود، يك سيستم بيمار كه بايد براي بهبود آن از سطح خانواده شروع كرد. كودك را از همان سني كه آغاز به درك ميكند با در نظر داشتن اصل وظيفهمداري بايد تربيت كرد. خانوادهها بايد بدانند اگر پولي دست اين كودك ميدهند بايد در مورد حساب و كتاب مخارجش از او بپرسند، اين شيوه مسووليت ندادن به كودك و نوجوان و مسووليت خواستن از آنها با وظيفهمداري مطابقت ندارد. وقتي از همان كودكي اين موضوع نهادينه نشود نتيجه اين ميشود كه كارمند اداره هم وظيفه خودش نميداند بيشتر از نيم ساعت در روز كار كند و ديگران هم از استاد دانشگاه گرفته تا وزير و نماينده مجلس و... به مسووليت خود عمل نميكنند. با اين سيستم است كه كوتاهي در مديريت سيستم حمل و نقل و يك قطار چنين فاجعهاي به بار ميآورد، با اين سيستم است كه ما يكي از بالاترين ميزان مرگومير در تصادفات جادهاي را داريم چون هيچكس به وظيفه خودش عمل نميكند.