• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۳۰ فروردين
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3748 -
  • ۱۳۹۵ پنج شنبه ۲۸ بهمن

نامه‌ها- 18

او كيست كه داستان‌هاي من را مي‌فهمد

بهار سرلك

«دوست دارم بدانم او كيست كه داستان‌هاي من را مي‌فهمد.» با اين كلمات، فلانري اوكانر دوستي را آغاز كرد كه بر ديدگاه او تاثير گذاشت و مسير هنري او را در باقي عمرش تغيير داد. جولاي 1955 بود و نويسنده جوان به تازگي مجموعه داستان كوتاه «مرد خوب سخت پيدا مي‌شود» را منتشر كرده بود. اليزابت «بتي» هستر، خواننده او در آتلانتا، نامه‌اي را كه يك طرفدار مي‌نويسد براي اوكانر فرستاد. بتي در نامه‌اش نوشته بود خدا موضوع اصلي اين مجموعه داستان كوتاه است و اينچنين شد كه فلانري روح يك دوست را در اين نامه لمس كرد.
بتي زن جوان ساده و بي‌تكلفي بود كه در آتلانتا به دفترداري مشغول بود. هر روز با اتوبوس به محل كارش مي‌رفت و بازمي‌گشت. باقي وقتش را در آپارتمان كوچكش در مركز شهر به خواندن و نوشتن مي‌گذراند. او داستان كوتاه، شعر، خاطره و مقاله‌هاي فلسفي مي‌نوشت، آثاري كه هرگز پاي‌شان به چاپخانه باز نشد. آپارتمان بتي اتاق خوابي نداشت و او هر شب روي كاناپه‌اي كه صدها كتاب آن را احاطه كرده بودند، خوابش مي‌برد.
فلانري تحت تاثير ادراك بتي درباره نقش خدا در نوشته‌هايش قرار گرفت و سعي كرد موضع خود را توضيح دهد: «من بدين شكل مي‌نويسم چون (نه به اين خاطر كه) كاتوليك هستم... من كاتوليكي داراي آگاهي‌هاي مدرن هستم، همان چيزي كه يونگ آن را غيرتاريخي، منفرد و گناهكار توصيف مي‌كند. براي داشتن چنين ويژگي‌اي در كليسا، بايد باري را متحمل شد... »
و همين جا نامه‌نگاري‌هايي آغاز شد كه تا مرگ نابهنگام فلانري در سال 1964 ادامه داشت. در اين 9 سال، اين دو زن بحث‌هاي خاصي را از ادبيات، فلسفه و ايمان گرفته تا جزييات دنيوي زندگي روزمره پيش مي‌كشيدند.
گرچه بتي هستر بعدها بارها فلانري اوكانر را ملاقات كرد اما پيش از آنكه چهره يكديگر را ببينند از طريق نامه‌نگاري رابطه‌اي مستحكم بنا كردند. ظاهرا بتي چهره نويسنده را حدس زده بود چرا كه فلانري در جواب او نوشته بود: «در خيالات تو از بد به بدتر رسيده‌ام؛ ابتدا فاشيست بودم و حالا خداي عشق. مي‌توانم در مورد اولي از خودم دفاع كنم اما در مورد دوم فقط خدا مي‌داند چه موضعي در قبال آن خواهم گرفت. »
اوكانر خودنگاره‌اي كه نقاشي كرده بود را ضميمه نامه كرد. فلانري اغلب درباره مذهب و ايمان كاتوليكي با دوستش صحبت مي‌كرد و ايماني بي‌ريا و اميدوارانه را به نمايش مي‌گذاشت. در نخستين نامه‌اش به بتي، اوكانر سعي مي‌كند براي او توضيح دهد كه چطور كليسا روي نگاه او به جهان و نوشته‌هايش تاثير گذاشته است: «فكر مي‌كنم كليسا تنها جايي است كه قرار است دنياي هولناكي را كه به آن قدم گذاشته‌ايم، قابل تحمل كند؛ تنها چيزي كه كليسا را قابل تحمل مي‌كند اين است كه به نوعي پيكر مسيح به شمار مي‌رود و از همين طريق ما تغذيه مي‌شويم. گويي حقيقتي است كه بايد همانقدر كه كليسا آزرده مي‌شود بايد براي آن آزرده شوي اما اگر به مسيح اعتقاد داشته باشي، بايد دنيا را قدر بداني و در عين حال براي تحمل آن به تقلا بيفتي. شايد بدين شكل بتوان فقدان تلخي را در داستان‌ها
توضيح داد. »
گويي دشواري‌هاي ملازم ايمان اغلب به روان اوكانر نزديك هستند. در نامه‌اي كه سپتامبر 1955 نوشت، اعتراف مي‌كند كه: «... مدت‌هاي مديدي در زندگي همه ما، و قديسه‌ها، هست كه وقتي ايمان حقيقتي را برملا مي‌كند آن حقيقت شنيع، آزاردهنده و زننده است. گواه شب تار روح قديسه‌ها باش. حالا گويي تمام دنيا مي‌خواهد از شب تار روح عبور كنند.»
فلانري در ايمان خود ثابت‌قدم بود و زماني كه بتي تصميم گرفت به فرقه كاتوليك بگرايد، تنش به لرزه افتاد. وقتي فلانري نخستين‌بار درباره قصد و نيات بتي نوشت، به او خرده نگرفت و گفت: «... خواهي فهميد بودن تو در جايي كه هستي من را رشد مي‌دهد...» گرچه در نامه‌اي كه بعدها نوشت شوخي‌اي درباره اينكه بتي از او خواسته بود پشتيبانش باشد، كرد: «يعني چه؟ فرض بر اين است كه سالي يك بار يا بيشتر بيايم و از تو سوال‌هايي درباره روح‌القدس بپرسم؟ در هر حال، خيلي خوشحال مي‌شوم اين سوال‌ها را از من بپرسند...»
يكي از تكان‌دهنده‌ترين تغييرات نامه‌نگاري‌ها، پنج سال بعد و در سال 1961 روي‌ مي‌دهد، زماني كه بتي تصميم سختگيرانه‌اي مبني بر ترك كليسا را مي‌گيرد. اوكانر خود را در دردسري مي‌بيند اما متوجه شرايط است و براي دوستش مي‌نويسد: «هيچ چيزي بيشتر از اين خبر من را محزون نكرده است. مي‌دانم كاري كه مي‌كني به اين خاطر است كه فكر مي‌كني صحيح است و فكر نمي‌كنم خارج از كليسا كمتر از آنچه باشي كه درون آن هستي، اما موضوع دردناك فهميدن معني آن است كه يعني زندگي را محدود كرده‌اي و احساس به زندگي را كمتر.»
بتي هستر اين نامه‌ها را در سال 1987 با اين شرط كه نامه‌ها به مدت 20 سال رونمايي نشوند، به دانشگاه امروي اهدا كرد. دوازدهم مه ‌2007، كتابخانه اين دانشگاه اين مجموعه نامه‌ را براي بازديد عموم به نمايش گذاشت.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون