• ۱۴۰۳ جمعه ۳۱ فروردين
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3772 -
  • ۱۳۹۵ شنبه ۲۸ اسفند

زير پوست صفحات روزنامه چه خبر است؟

يزدان مرادي

شايد همه دوست داشته باشند بدانند در تحريريه روزنامه مورد علاقه شان چه مي‌گذرد. خبرنگارها چه خلق و خويي دارند، چگونه كار مي‌كنند و اتفاقاتي كه در تحريريه رخ مي‌دهد از چه جنسي است. تحريريه «اعتماد» از دو سالن مجزا تشكيل شده و نزديك به 50 خبرنگار دارد كه در حوزه‌هاي مختلف قلم مي‌زنند. هر يك از آنها عاشق حرفه شان هستند و اگر غير اين بود، با وجود گره‌هاي مختلف، در رسانه ماندگار نمي‌شدند. آنها سعي مي‌كنند، چشم و زبان مردم باشند. وقتي روزنامه شان را در دست مخاطبان مي‌بينند، قند در دل‌شان آب مي‌شود و اگر بتوانند، يواشكي هم كه شده، از اين لحظه عكس مي‌گيرند و بعد به يكديگر نشان مي‌دهند. مهم‌ترين هدف خبرنگارها، درج واقعيت براي مخاطبان است؛ كاري كه خبرنگارهاي اعتماد مي‌كوشند هر روز آن را عملي كنند.

سردبير /جواد دليري
بچه‌هاي تحريريه سردبيرشان را سه جور صدا مي‌زنند؛ جواد، آقاجواد و آقاي دليري. البته قطعا از اين سه مورد بيشتر هم نمي‌توانست باشد. مثلا مگر مي‌شود اين‌طوري گفت: «آقاي جواد دليري سلام؟!» پس كلا اين دو خط اطلاعات چنداني به شما نداد. اين در حالي است كه در ادامه مي‌دهد. روزهاي آخر اسفند امسال با شيريني براي
آقا جواد گذشت. پس از يك ماه كار فشرده براي انتشار سالنامه، بچه‌ها او را غافلگير كردند و جشن تولدي زودهنگام برايش گرفتند. آقا جواد معمولا عصباني نمي‌شود اما اگر شد، يكهو اوج مي‌گيرد و يكهو هم فروكش مي‌كند. هميشه مي‌گويد در اتاقم هميشه به روي همه باز است. دوست دارد هرمشكلي با او هست، اول به خودش گفته شود.

معاونان سردبير/ نسرين تخيري
ساسان آقايي
ساسان از آن دست استقلالي‌هاست كه علاقه بسياري به برانكو دارد. اصلا جانش براي او
در مي‌رود. چند بار در گوشم گفته كه يزدان، من برانكو رو خيلي دوست دارم، به جان خودم (... من؟ تكذيب مي‌كنم...) صداي ساسان بود. حالا كار نداريم. او يكي از دو معاون سردبير است. بعضي اخلاق‌هاي او هرگز تغيير نمي‌كند. مثلا وقتي وارد تحريريه مي‌شود، عمرا سلام نمي‌كند. صاف در چشم شما خيره مي‌شود و بعد، سرش را كج و بعد خودش را كج مي‌كند و بعد كلا كج‌كجي مي‌رود در اتاقش. لحظاتي بعد بيرون مي‌آيد و چرخي در تحريريه مي‌زند و با بچه‌ها خوش و بش مي‌كند. او يك ليوان دارد كه سه چهار برابر ليوان‌هاي معمولي است. در‌ آن چاي مي‌ريزد. آنقدر سنگين مي‌شود كه انگار پارچ باشد. هرازگاهي هم يك فعل و انفعالات دروني در خودش احساس مي‌كند كه يكهو مي‌زند زير آواز. نكن برادر من، نكن، به هر حال بعضي استعدادها در آدمي وجود ندارد. هركسي هم كه گفته دروغ گفته.
نسرين تخيري شاهد نزديك اين ماجراست. درست روبه‌روي ساسان مي‌نشيند. بزرگ همه ما است. مويي در رسانه سپيد كرده. وارد تحريريه كه مي‌شود، لبخند به لب دارد. سلام همه را جواب مي‌دهد. روزانه هزاران كلمه گزارش‌هاي اجتماعي و هنري را مي‌خواند. خستگي ناپذير است. با خود ميوه مي‌آورد و در يك ظرف مي‌ريزد. بچه‌ها هر وقت از اتاقش بيرون مي‌آيند، دهان‌شان مي‌جنبد. اگر نسرين نبود، بعضي اتفاق‌هاى روزنامه به بحران تبديل مي‌شد.

رابط تحريريه و فني/ فرشاد حاجي قاسمي
فرشاد علاقه زيادي به ديد و بازديد و متعلقات آن دارد. كار او طاقت فرساست و از تايپ نخستين كلمه توسط خبرنگارها شروع مي‌شود و تا تاييد كل صفحات ادامه مي‌يابد. روال كار اين است كه هر صفحه‌اي پس از آماده شدن، ابتدا به اتاق سردبير فرستاده مي‌شود تا مورد تاييد قرار گيرد. پس از آن فردي بايد اين صفحات را به اتاق مديريت در طبقه پنجم ببرد تا پس از تاييد، دوباره به سردبير ارجاع و از آنجا به طبقه سوم (فني) برده شود و مورد اصلاح نهايي قرار گيرد.
مطالب اين صفحات نيز قبل از آماده شدن بايد توسط همين فرد كد بخورند و به طبقه سوم (حروفچيني) منتقل شوند. اين يعني، حامل اين مطالب و صفحات بايد دست‌كم روزانه ١٧٠ بار پله‌هاي طبقات سوم، چهارم و پنجم را طي كند تا صفحات و مطالب بين بخش‌هاي فني، سردبيري و مديريت جابه‌جا شود. كارهاي اداري
ريز و درشت ديگري هم وجود دارد كه انجام دادنش صبر خاصي مي‌طلبد. فرشاد دو سال است كه همه اين كارها را در «اعتماد» انجام مي‌دهد. او خيلي دوست دارد همه با هم دوست باشند و به يكديگر عشق بورزند. به شكلات هم علاقه خاصي دارد.  

صفحه آخر/ نازنين متين‌نيا (دبير)
امير كلهر
از آخرين باري كه امير كلهر (خبرنگار) تصميم گرفت به باشگاه بدنسازي برود، يك سالي مي‌گذرد. آن روز، در حالي كه به مانيتور خيره شده بود، گفت: «ديگه تصميم خودم رو گرفتم، مي‌خوام گلدوني شم!» اين عبارت «گلدوني شدن» براي من تازگي داشت. پرسيدم: «يعني چي كه گلدوني شي امير؟» بادي در غبغب انداخت و انگار كه افق‌هاي پيش رو برايش رنگ و بوي ميله هارتل گرفته باشد، گفت: «يعني هفت (7) شم، همينجوري كه راه مي‌رم، همه مجذوب من شن، من بشم آرنولد، بقيه بشن عاشق» فاصله مان نزديك بود. مي‌خواستم دستم را روي پيشاني‌اش بگذارم تا ببينم تب دارد يا نه اما منصرف شدم. گفتم: «حالا تو خودتو ناراحت نكن، بعد از عيد با هم مي‌ريم» اما امير خودش را ناراحت كرد و ديگر حرفي از باشگاه نزد. مي‌دانم كه چندباري از جلوي آينه باشگاه رد شده و نگاه به قامت خود انداخته، شايد همين واقعيت رك و تلخ او را از گلدوني شدن منصرف كرده و به پرورش گل در گلدان ترغيب كرده. امير، خبرنگار صفحه آخر است. بيشتر ساعات روز، سكوت را در گلدان مي‌كارد و خبر پرورش مي‌دهد. نازنين متين نيا (دبير) خوشحال است كه او در صفحه آخر قلم مي‌زند. نازنين قبلا‌ وقتي وارد تحريريه مي‌شد، يك ‌هاي كشدار (hi) به زبان مي‌آورد و بعد سرجايش مي‌نشست اما حالا كمتر اين كار را انجام مي‌دهد. او هر پستي كه در اينستاگرام خود مي‌گذارد را اين‌طور تمام مي‌كند: «... با تم آهنگ فلان از خواننده فلان» ما هم الان مي‌گوييم، اين شما و اين صفحه آخر «اعتماد»، با تم هر آهنگي كه دوست داريد.
اقتصادي/ خاطره وطن‌خواه (دبير)
نرگس رسولي، اميرعباس آذرم‌وند
فرزانه تهراني، عرفانه تاجيكي
چند وقت پيش كه تلگرام تحريريه «اعتماد» را چك مي‌كردم، ناگهان با آگهي فروش اقساطي خودروهاي 300-200 ميليون توماني روبه‌رو شدم. دست در جيبم فرو بردم، يك دو هزار توماني كه تازه گوشه هم نداشت، پيدا كردم. همين طور كه به زيبايي آن خيره شده بودم، نگاهم به اقساط خودرو افتاد. صفرهايش تمامي نداشت. البته كه زندگي همين است و عشق است كه خبرنگارها را در اين حرفه نگه مي‌دارد. اين آگهي‌ها را نرگس در گروه مي‌گذارد. هر وقت شماره كارشناسي از او بخواهيد، نه نمي‌گويد. كارش را رها مي‌كند و دست ياري شما را مي‌فشارد. سال‌هاست در «اعتماد» قلم مي‌زند. در كنارش اميرعباس آذرمند مي‌نشيند. يك استقلالي دو آتيشه كه داربي آخر، همان كه استقلال در آن با ضرب و زور داوري برنده شد (الكي) كلي بالا و پايين پريد و شادماني كرد. فرزانه تهراني و عرفانه تاجيكي ديگر خبرنگاران سرويس اقتصادي هستند كه بيشتر در سكوت مشغول نوشتن گزارشند. خاطره وطن خواه (دبير) نيز در تلاش است تا بهترين مطالب اقتصادي را در صفحه خود داشته باشد.

احزاب/ مجتبي حسيني (دبير)
 محمدحسين مهرزاد، مريم وحيديان
ديده‌ايد بعضي وقت‌ها آدميزاد روي صندلي مي‌نشيند، از پنجره به آن‌سوي ابرها خيره مي‌شود، خورشيد را مي‌جويد و نور آفتاب را طلب مي‌كند؟ هرازگاهي كه خورشيد از پشت ابرها كنار مي‌رود و نورش در چشم‌ها مي‌نشيند، پلك‌ها كمي بسته مي‌شوند و گرماي خاصي در جان آدم مي‌نشيند؟ اين روزها حال و هواي مجتبي اين‌گونه است. از وقتي همسر مورد علاقه‌اش را يافته و يك كافه هم افتتاح كرده، خيلي خواستني‌تر شده است. در كنارش، محمدحسين هم منتظر يكي از شيرين‌ترين اتفاقات زندگي‌اش است. او لحظه‌شماري مي‌كند كه پسرش علي، كمي بزرگ‌تر شود و كلمه بابا را هر روز بر زبان بياورد و يك تحول ديگر در سرويس احزاب. من شاهد بوده‌ام كه مريم از پارسال تاكنون، جهش بزرگي در حرف زدن در تحريريه داشته و حداقل 10 كلمه بيشتر از پارسال به زبان آورده. با يك حساب سرانگشتي مي‌شود 027/0. (27 هزارم) كلمه در روز. پيشرفت بسيار خوبي است. بادا كه مستدام باشد.

جامعه و حادثه/ ولي خليلي (دبير)
غزل حضرتي، بنفشه سام گيس
حميدرضا خالدي، زهرا چوپانكاره
 فرزانه قبادي، هديه كيميايي
تحولي كه در طول يك سال اخير در اين سرويس رخ داده، قطعا يكي از تحولات تاريخ رسانه ايران است. البته به غير از جدا شدن من (يزدان مرادي) از «اعتماد» كه هيچ‌وقت جبران نخواهد شد. تحول اخير مربوط به بنفشه سام گيس است. او پس از سال‌ها مقاومت، سرانجام به مغازه موبايل‌فروشي رفت و يك عدد گوشي همراه ابتياع كرد. بنفشه يكي از معدود خبرنگارهايي بود كه گوشي نداشت. الان وقتي گوشي‌اش زنگ مي‌خورد، آدم اول باورش نمي‌شود كه آيا اين رويداد واقعي است؟ يا وهم و خيالي بيش نيست؟ تحول بعدي از آن غزل حضرتي است. او امسال به خانه بخت رفت. وقتي تصوير روز عروسي‌اش را در اينستاگرامش گذاشت، سيل پيام‌هاي تبريك روانه‌اش شد. حرف زدن با او كلي از كارها را جلو مي‌اندازد. آدم دلش مي‌خواهد مدام براي او خاطره تعريف كند. فرزانه قبادي ديگر خبرنگار جامعه است. دلسوزي‌اش براي دوستان، حد ندارد. مي‌توان ساعت‌ها با او حرف زد و خسته نشد. در كنارش زهرا چوپانكاره مي‌نشيند. او اخيرا سفري به هند داشته. كلي خاطره از سينماي هند دارد. ويژگي بارز او اين است كه هيچ‌وقت در نوشتن خبر استرس نمي‌گيرد. آسمان و زمين را به هم بريزيد، او كارش را مي‌كند. حميدرضا مشهور به خالدي هم خبرنگار ديگر جامعه است. او علاقه زيادي به شوراي شهر دارد. يادم هست چند ماه پيش برف شديدي در تهران آمده بود، ماشين‌ها در ترافيك مانده بودند. شهر قفل شده بود. خالدي سري تكان داد و گفت: «... » بي‌خيال اصلا. تنها خبرنگار سرويس حادثه هم هديه است. او قابليت اين را دارد كه براي تهيه خبر، تا  دل ماجرا نيز رخنه كند. مدتي است كه درگير عكس پروفايل تلگرامش شده و هر از چندگاهي آن را تغيير مي‌دهد.

سياسي/ مهشيد ستوده (دبير)
رضوانه رضايي‌پور، ناهيد مولوي، زينب صفري
پارسال نوشتم كه يك كاج در اين سرويس بود و مهشيد ستوده مدام به آن آب مي‌داد. نوشتم كه زبان بسته اعتراض هم نمي‌كند. حالا آن كاج سوخته. آنقدر كه ستوده آن را بست به آب. علاقه وافر او به آبپاشي گل و گياهان را بايد يك طوري كنترل كرد. در كنار او رضوانه رضايي‌پور مي‌نشيند. همان خبرنگاري كه پارسال درباره ردصلاحيت‌ها از رييس‌جمهور پرسيد. بعضي خنده‌هاي او، آنقدر ريسه‌وار است كه خنده ديگران را هم بلند مي‌كند. پاي كمك به ديگري در ميان باشد، قطعا نام رضوانه به ميان خواهد آمد. ناهيد مولوي نيز همچنان تا هندزفري در گوش نگذارد كار گزارش‌نويسي را شروع نمي‌كند. جديدترين عضو اين سرويس، زينب صفري است. خبرنگار پارلماني «اعتماد» كه خوش مشربي صفت بارز اوست. آرام و بي‌صدا  اما مهربان.

ديپلماسي/ سارا معصومي (دبير)
ابراهيم ترقي‌نژاد، ميثم سليماني
سنگ صبور به معناي واقعي و دقيق در كار حرفه‌اي، سارا معصومي دبيري جدي است. حساسيتي كه او در درج درست مطالب دارد زبانزد خاص و عام است. او به كلمه كلمه‌اي كه به تحرير در مي‌آورد ارزش مي‌دهد. درست همان‌طور كه وقتي به درددل‌هاي دوستانش گوش مي‌دهد، يك كلمه را جا نمي‌اندازد. دعاي خيلي‌ها پشت سر اوست. دو خبرنگار دارد. ابراهيم ترقي نژاد و ميثم سليماني. ابراهيم كه يد طولايي در قرباني زورگيري شدن دارد، الان يك‌سال است كه طعمه هيچ سارقي نشده و از اين بابت شديدا به خود مي‌بالد. او صبح‌ها مي‌رود ايلنا، ظهر‌ها مي‌آيد اعتماد و شب‌ها مي‌رود خانه. بعضي وقت‌ها فكر مي‌كند ديگران به او اصرار كرده‌اند، براي همين خودش را به خانه آنها دعوت مي‌كند. به هر حال هركسي نگاه خودش را به ماجرا دارد. ميثم هم كه تعريف ندارد. خبرنگاري كه دوستي با او شيرين است. آرام و متين. از وقتي ترامپ سر از رياست‌جمهوري درآورده، كمي دنيايش پرتلاطم شده.

سياستنامه/ عظيم محمودآبادي (دبير) محسن آزموده، عاطفه شمس
نمي‌دانم چه اصراري است. تصور كنيد جشن تولد يكي از خبرنگارهاست. همه جمع شده‌اند دور فرد مورد نظر، او مي‌خواهد شمع‌ها را فوت كند، همه دست مي‌زنند، بعضي‌ها سوت مي‌كشند، بازار سلفي گرفتن هم داغ داغ است. در اين بلبشو اما يك نفر هست كه مي‌تواند بي‌اعتنا به همه‌چيز، سرش را در كتاب بيندازد و تئوري ماكس وبر را بخواند! اين فرد كسي نيست جز عظيم محمودآبادي. به هر حال هركسي اعتقادات خود را دارد. محسن آزموده يكي از خبرنگارهاي اين سرويس است. او يكي از نخستين افرادي است كه صبح‌ها پاي در تحريريه مي‌گذارد. بسيار اهل مطالعه است و كتاب هديه مي‌دهد. عاطفه شمس هم در كنار آنهاست. هنوز مثل پارسال، بيشتر از بقيه در گروه اعتماد فعال است تا در جمع‌هاي تحريريه؛ خانمي مهربان كه هميشه با خوشرويي جواب آدم را مي‌دهد.
ورزش/ علي عالي (دبير)، وحيد جعفري
خيلي با فاميلي خودش حال مي‌كند؛ علي عالي را مي‌گويم. مثلا شده كه بگويد: شب عالي متعالي، يا مثلا صبح عالي متعالي تر! به هر حال هركسي دنبال سرگرمي خاص خودش است. يك روز كه نباشد، يكي از ركن‌هاي اصلي شادماني تحريريه مي‌لنگد. سر به‌سر گذاشتن بچه‌ها كار هميشگي اوست. يك روز يواشكي فيلم مي‌گيرد مي‌گذارد استوري اينستاگرام، يك روز دست مي‌برد در تلگرام شما و خلاصه علي عالي «اعتماد» هميشه متعالي است. سرويس آنها در سال جديد كوچك شده. با رفتن حسين قهار (خبرنگار) اين وحيد جعفري است كه كار نوشتن خبرها و گزارش‌ها را بر عهده دارد. او قبلا كشتي گير بوده، هر وقت كنارش مي‌نشيني معمولا با دست راستش، گوشت را به سبك كشتي‌گيرها نوازش مي‌كند و آخر وقت‌ها، يك هندزفري در گوشش مي‌گذارد و شروع مي‌كند به ديدن فيلم‌هاي خارجي.

عكس و طرح/ دانيال شايگان (دبير)
صبا طاهريان، مهري جمشيدي
عرفان خوشخو،  فاطمه جعفري
در ساعات پاياني كار صداي موسيقي از اتاق عكس و طرح بلند مي‌شود و گوش‌ها را مي‌نوازد. هرچند بعضي وقت‌ها موسيقي‌اش باب دل نيست و بدجوري روي مخ مي‌رود. بچه‌هاي عكس، هم پاي همه شوخي‌هاي تحريريه هستند. البته دانيال شايگان بيشتر ريز مي‌آيد اما صبا هنوز هم حركات خاص خودش را دارد. بعضي وقت‌ها علت اينكه چرا اينقدر خوشحال است را نمي‌فهمم. البته ايشالا كه هميشه شاد باشد. مهري جمشيدي يك دوچرخه‌سوار حرفه‌اي است. مسيري كه او ركاب مي‌زند سربالايي ناجوري دارد. عرفان خوشخو كه حالا سرباز شده نيز سنگ‌نورد است. به دلم ماند، يك روز بروم اتاق‌شان ببينم مثلا به جاي مسابقات سنگ نوردي، دارد فيلم ديگري تماشا مي‌كند. فاطمه جعفري نيز پس از خداحافظي جمال جان رحمتي به سرويس طرح اضافه شده. سر و كارش بيشتر با بچه‌هاي حادثه است.

ادب و هنر/ زينب كاظم خواه (دبير)
علي مطلب زاده، ندا آل طيب، الهام نداف
بابك احمدي، بهار سرلك
بچه‌هاي سرويس هنري «اعتماد» بيشتر وقت‌ها در سكوت مشغول نوشتن گزارش و خبر هستند. آنها هر از چندگاهي سرشان را بالا مي‌آورند و در بحث‌ها شركت مي‌كنند. يكي از آنها الهام نداف است. نمي‌خواستم بگويم اما خب بدون هيچ انگيزه‌اي، مي‌گويم. آقا ما يك عدد، فقط يك عدد بليت جشنواره فيلم فجر از او خواستيم، مدعي است هرچه به اين در و آن در زد، نتوانست جور كند. حالا ما قبول مي‌كنيم. زينب دبير سرويس است. سعي او و همكارانش ارايه مطالب مفيد در حوزه هنري است.
 اعتماد آنلاين/ رعنا زوره، مريم جمشيديان
هويت مجازي اعتمادند. وقتي وارد اتاق‌شان مي‌شويد، احساس مي‌كنيد سرعت‌تان بالا رفته و عنقريب است كه تفكرات‌تان در فضاي مجازي آپلود شود. رعنا زوره دبير سرويس است. مي‌كوشد تا اعتماد آنلاين به جايگاهي كه مي‌توان براي آن متصور بود، دست پيدا كند. در اين كار مريم جمشيديان نيز او را ياري مي‌كند.

فضاي مجازي/ اميرحسين حسيني
معلوم نيست چند وقت است وارد مطبوعات شده. اصلا شكل ورودش هم سوال‌برانگيز است. يك روز از خواب بيدار شديم، آمديم تحريريه، ديديم او هم همان موقع از خواب بيدار شده و آمده تحريريه! اميرحسين از رشت آمده. چند وقتي است كه ريشش را بلند كرده، احساس مي‌كند به او مي‌آيد. خيلي‌ها اين قبيل احساس‌ها را دارند كه متاسفانه با حرف درست نمي‌شود. آدم بايد خودش به آن سطح برسد. او با دستور سردبير، مسوول كانال تلگرامي و توييتر «اعتماد» شده. كارش اين است كه به رصد فضاي مجازي بپردازد و مهم‌ترين اخبار را بازنشر دهد. اخيرا دستي هم بر نرم‌افزارهاي مولتي‌مديا كشيده طوري كه مي‌توان اميدوار بود كه در آينده نزديك، شاهد تحولاتي در اين خصوص هم در «اعتماد»  باشيم. صفحات ابتدايي سالنامه «اعتماد» هم كه اينفوي رويدادهاي مهم سال است، حاصل تلاش‌هاي اوست.

صفحه‌آرايي/ هادي طهماسبي (مدير)
رويا حسيني، الناز حجارزاده، مهرزاد رضايي بهزاد حاتمي، راحله خاني، عليرضا غلامي
صفحه‌آرايي يكي از مهم‌ترين بخش‌هاي روزنامه است. مطالبي كه به نگارش درآمده و مورد تاييد قرار گرفته بايد حالا در قالب صفحات جاي بگيرند. اين كار را بچه‌هاي صفحه آرايي انجام مي‌دهند. مديرشان هادي طهماسبي است.
هر از گاهي كه صداي بچه‌هاي خبرنگار و
صفحه آرا در هم‌مي‌آميزد و مي‌شود بازار شام، وارد عمل مي‌شود و با هيس گفتن‌هاي پي‌درپي غائله را ختم مي‌كند. البته زياد فايده ندارد. بچه‌هاي صفحه‌آرايي خوشرو هستند و معمولا كارشان تا ديروقت طول مي‌كشد.

حروفچيني/ حميدرضا خدابخش (مدير) حسام آرام، سارا پيرهادي، فرانك قنبرپور
استخواني در اين راه خرد كرده. كار كه گير مي‌كند، آقاي خدابخش است كه مي‌تواند ماجرا را حل و فصل كند. البته بعضي وقت‌ها كه سرش شلوغ است نبايد دم پرش رفت. حسام آرام يكي از همكاران اوست. تازگي‌ها بابا شده و چقدر اين اتفاق به او مي‌آيد. يك پرسپوليسي تمام عيار و دو آتيشه. سارا پيرهادي و فرانك قنبرپور نيز دو همكار ديگر حروفچين هستند كه نقش مهمي در تلطيف فضا در شرايط خطير تحريريه و فني دارند.

ويراستاري/  ايرج رستمي (مدير)
علي‌حيدر دارايي‌نيا، راضيه عالي
 زهره خيرانديش، نريمان آريايي‌مطلق
 سيد مرتضي فخري، علي علمي
همه مطالب قبل از قرار گرفتن در صفحات، از سوي ويراستارها مطالعه مي‌شود تا اگر مشكلي داشت، رفع شود. حجم كار بالاست. ويراستارها روزانه بايد حدود ٥٠ هزار كلمه بخوانند. ايرج رستمي (مدير) اين كار را با همياري و همراهي همكاران خود انجام مي‌دهد. بزرگ‌ترين آرزوي‌شان اين است كه براي يك روز هم كه شده، شب نشده كارشان تمام شود اما حيف كه تاييد ديروقت مطالب در مديريت، اين آرزو را براي آنها دست‌نيافتني ساخته.

انفورماتيك/ حميد اكبري
روزنامه پر از دستگاه‌هاي الكترونيكي، سيستم‌هاي سخت‌افزاري و نرم‌افزاري، رايانه‌ها، پرينترها و وسايل صوتي و تصويري ديگر است كه نياز به نظارت و پشتيباني هميشگي دارد. اين كار را بخش انفورماتيك و فني «اعتماد» انجام مي‌دهد. از رفتن برق ساختمان تا خرابي نرم‌افزارهاي سيستم‌ها، همگي موجب مي‌شود تا نام آنها را به زبان‌ها بياورد.
 
 اداري، مالي/ كاظم عليمحمدي
پروانه طهماسبي، ‌زهرا محموديان اميرنظرزاده، محمد احمدي
هميشه به روزهاي پاياني ماه كه نزديك مي‌شويم، كاظم عليمحمدي (مدير بخش مالي)، براي تحريريه بيشتر از هركسي جذاب مي‌شود. بعضي وقت‌ها شبيه يكي از فيلم‌هاي چارلي چاپلين مي‌شويم و او را شبيه دسته‌هاي تراول مي‌بينيم كه بايد نقدش كنيم و دست طلبكارها و صاحبخانه بدهيم. آقاي عليمحمدي زياد حرف نمي‌زند، يعني كلا خيلي مرد آرامي است. همراه او پروانه طهماسبي، ‌زهرا محموديان، اميرنظرزاده، محمد احمدي نيز در بخش اداري هستند.

 خدمات/ مهدي صيادپور، فرهاد صيادپور وحيد سيراني، محمد جغتايي
ساعت شش صبح مي‌آيند روزنامه، سر و ساماني به اوضاع مي‌دهند، ريخت و پاش‌هاي فراوان روز پيش را جمع و جور مي‌كنند، سماور را روشن مي‌كنند و مي‌نشينند به انتظار. بخار از آن‌كه بلند شد چايي را دم مي‌كنند، در ليوان‌ها مي‌ريزند و همكاران خود را با آن سيراب مي‌سازند. كارشان البته كه بيشتر از اين حرف‌هاست.‌اي كاش مرز وظايف آنها مشخص شود.

 نگهباني/ محمد گلدوست، رضا پوشه
يعني دل‌شان مي‌خواهد كله آن خبرنگاري كه وقتي كار تمام شده، بي‌دليل در روزنامه مانده را بكنند. به خصوص شب‌ها كه اينجوري خواب از چشم‌شان بريده مي‌شود. در روز رفت و آمد صدها نفر را ثبت مي‌كنند و البته شده كه بعضا يك نفر از صبح تا شب آمده روزنامه و آنها فكر كردند كلا نيامده! البته اشتباه پيش مي‌آيد ديگر. در روزهاي عيد هم نگهباني مي‌دهند، خدا قوت، خسته نباشيد.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون