تقويت حضور زنان در عرصه سياست
حضور زنان در سطوح مختلف مديريتي از جمله در شهرداريها و وزارتخانهها در دستور كار قرار گرفته است كه ميتواند گامي به پيش در جهت تقويت حضور زنان در عرصه سياست باشد. اين حضور در حوزههاي مختلف مديريت فرهنگي، سياسي و اقتصادي بايد مورد توجه قرار بگيرد. آنچه اهميت دارد اين است كه زنان بتوانند تصميمگير اصلي در عرصه مديريتي باشند. به عبارت ديگر زمينه و فرصت براي بروز تواناييهاي خود با ملاك قانون در كشور را بيابند. قرار گرفتن در صدر يا راس يك مجموعه ميتواند به اعتماد جامعه به زنان، بروز تواناييهاي آنها و باور عمومي جامعه به قدرت مديريتيشان كمك كند. جامعه بايد باور كند كه تصميمات كلان در كشور ميتواند به دست زنان توانا گرفته شود. رويكرد زنان در حوزه مديريتي بايد مبتني بر اين باشد كه بتوانند فضاي اطراف خود را به گونهاي مورد رضايت دربياورند. رفتارها و مناسبات و تعامل زنان بايد در جامعه مورد پذيرش قرار بگيرد و زنان به جهت رويكرد زيبايي شناختياي كه دارند ميتوانند در محيط اطراف خود تاثير گذاشته و نمونهاي از مديريت كارآمد را به نمايش بگذارند. مديريت زنان در سطوح پاييندستي از جمله شهرداريها اهميتي بسيار دارد و ميتواند اثرات مثبتي به همراه داشته باشد. در برخي از شهرستانها شاهد هستيم كه زنان در عرصه مديريت شهري وارد ميشوند. يك زن براي شهرداري منطقه 2 زنجان انتخاب شده است. در سيستان و بلوچستان شهردار زن داريم و در استانهاي مختلف شاهد هستيم كه زنان كمكم به عنوان شهردار به عرصه آمدهاند. اين مساله به تغيير نگاه جامعه به مديريت زنان كمك ميكند.
همچنين حضور زنان به عنوان معاون رييسجمهور گام مهمي است كه توسط دولت دوازدهم برداشته شده است. دايره نفوذ زنان در جايگاه معاونت رييسجمهور بر جامعه زياد است. شعاع بيشتري از مردم از مديريت زنان برخوردار ميشوند. معاون رييسجمهور از يك شعاع وسيعي براي اعمال مديريتش ميتواند برخوردار باشد و اين مساله در تغيير نگرش افرادي كه با نگاه طردي به حضور زنان در عرصه مديريت نگاه ميكردند، ميتواند اهميت داشته باشد. خوشبختانه در اين مدت تجربيات زيادي در اين راه براي تقويت حضور زنان كسب شده است.
توفيقاتي كه شايد در رسانهها به خوبي نتوانستهايم به اطلاع جامعه برسانيم. با اين حال زنان توانستهاند كارنامه خوبي از خود به جاي بگذارند. در واقع كادرسازي در حوزه زنان در احزاب كشور بسيار مهم است. متاسفانه كادرسازي در بين احزاب مهجور مانده است. اين مساله اشكال اصلي همه عرصههاي مديريت جامعه ما است. كادرسازي ميتواند پشتوانه محكمي براي مديريت آينده كشور ايفا كند اما امروز احزاب و مديران كشور اين مساله را چندان مورد توجه قرار نميدهند. ما از اين فرصت بهره نبردهايم. به طوري كه وقتي ميگوييم زني را در مسووليتي بگذاريم پاسخ اين است كه اين فرد تجربه كاري ندارد. اين مساله نشان ميدهد كه ما اقداماتي براي كادرسازي زنان انجام ندادهايم. اين مساله بايد همت همه مديران جامعه باشد. براي نسل آينده و جوانان بايد فرصت بروز و ظهور تواناييهايشان را فراهم كرد. خلاقيت و انديشه جوانان ميتواند با تجربه مديران قديميتر بياميزد و يك مديريت مقتدرانه را عرضه كند.