چقدر ميشه؟
محمد زينالي اُناري
پژوهشگر فرهنگ عامه
طي سفري كه به يكي از شهرهاي مرزي داشتم، قرار بود فرمهاي تحقيقي را براي موسسهاي كه كار ميكردم، تكميل كنم. تجربه سفرهاي متفاوت، تجربههاي انسانشناختي و آگاهي است. آدم ميتواند با ديدن فرهنگهاي متفاوت، كدها و رمزهاي زندگي را دريابد. فرقي نميكند كه به شهري مرزي با مردمي كه در به در به دنبال منفذهاي قاچاق هستند، برويد يا به كلانشهري عظيم الجثه با مردمي كه در به در به دنبال خلاقيت و كسب بيشترين سود در بازارهاي تجاري هستند، برويد. امكان دارد در اين ميان كدهاي مشتركي دريافت كنيد كه به شما خبر از فرهنگها يا رفتارهاي مشترك ميدهد.
يكي از اين رفتارها، شيوههاي پرداخت كردن هزينه بود. يكي از بوميها در شهر مرزي ميگفت كه وقتي در فصل درو و كسب سود محصولها قرار داريم، زمان ميوه چيني يا ثروت اندوزي مغازهها هم فرارسيده است. مردم اين منطقه كه به حسابگري و عقلانيت زياد خو ندارند، بيشتر دوست دارند در ازاي خريدهايشان بگويند «به اين چي بدم؟» و در نتيجه، هيچوقت حساب نميكنند كه ريزهزينه چقدر است. تازه حتي اگر كسي بخواهد براي آنها از ريزهزينهها بگويد، ناراحت ميشوند و دوست دارند به سبك آدمهاي بزرگ هزينهها را پرداخت كنند. از اين رو فروشگاههايي كه اين جا باز شدهاند، حتي اگر مهاجرهايي كه از شهرهاي بزرگ آمدهاند، هيچوقت دوست ندارند برگردند، چون شيوه كسب و درآمد در اينجا به خاطر روحيه بخشايشگري خريداران بسيار به صرفه است.
اين فروشندهها، آدمهاي طبقه متوسط شهرها را كه بسيار ريزهزينه را در نظر دارند، دوست نداشته و نميخواهند اصلا با آنها معامله كنند، چون مدام ميپرسند كه «اين چقدر ميشه» و «اون چقدر ميشه» و هزاران سوال فراوان كه «چرا فاكتور نميديد؟» و «فيش خريد چي شد؟» در حالي كه مشتريهاي «آقا نفس» اصلا قرار نيست از اين سوالها بپرسند و آنها ميآيند و با هيات و منش بزرگانه خريد ميكنند و پول ميدهند. نظير همين رفتار، در ميان طبقات بالاتر كلانشهرها هم ديده ميشود. اقتصاد زمين و تمركز ثروت، موجب ميشود نقاطي از شهر، مختص آدمهايي باشد كه به شيوه بزرگمنشانه خريد ميكنند و از ريز و بم قيمت سوال نميكنند. همين جا هم اين عادت رواج دارد كه همه ميگويند «چقدر بايد بدم؟»
شهرهاي امروزي ما پرند از سرزمينهايي كه محاسبهگري و دقت اقتصادي در آنها نيست و اغلب رفتارهاي اقتصادي بزرگمنشانه است. از شهرهاي مرزي كه كشاورزي آنها در پاييز دهقانان تازه به دوران رسيده را به مقلدهاي اربابان تبديل كرده تا بزرگمنشي را در دادن پولهاي بيحساب و كتاب بدانند، تا شهرنشينان بالا دستي كه در مكانهاي گرانقيمت حاضر شده و براي يك چايي كيسهاي ارزان قيمت، هزينهاي چندين برابر ميپردازند. اين مكانها بهشتهاي رويايي است كه در آنجا آدمها احساس بزرگي و مالكيت ميكنند و اگرچه همين احساس نيز وجود خارجي دارد، اما عنصر مهم در حس مالكيت و بزرگي، در پرداختهاي پولي است كه فروشندگان را به دريافت قيمتهاي غيرعادي عادت ميدهد.
روزي از همين روزها از يك قنادي در مركز خريدي قيمت شيريني خامهاي را پرسيدم و اول قصد ناپلئوني كرده و سپس شيريني رولتي سادهاي را انتخاب كردم تا حدود يك كيلو در قوطي بريزند. اما در حين پرداخت تفاوت قيمتي سي درصدي مشاهده كردم كه در پاسخ به نوعي مجابم كردند، اما قيمتي كه شفاهي هم گفته بودند، در روي ميز نوشته شده بود: «شيريني تر و خامهاي فلان تومن». به ناچار به چهرههاي عادت كرده فروشندهها تماشا كردم. آنها عادت كرده بودند كه از ايشان قيمت پرسيده نشود و مطابق شأن خريداران با آنها حساب كنند. در اين مكانهايي كه براي فروشندهها سرزمينهاي بهشتي محسوب ميشود، خريدار، بازتوليدي از ارباب است، هر كه ميخواهد باشد و فروشنده، رعيتي است كه از صدقه سر ارباب قرار است «حال حسابي به زندگي خودش بدهد.»
رفتارهاي اقتصادي، نتيجه بازسازي فرهنگهاي آرماني و خلق مكانهاي آرماني از يك قاعده مفهومي ديرين است. ارباب منشي، بزرگ منشي و... سرزمينهاي بهشتي براي فروشندگان و براي خريداران ايجاد ميكند كه در آنجا فارغ از حسابگريهاي زندگي شهري به پرداختن پولهايي بپردازند كه از كشاورزي يا نقل و انتقالهاي زمين و مالكيت شهري براي آنها بر جاي مانده است. اما ماحصل اين نوع ارباب منشيها، توليد بازارهايي است كه با آدمهاي طبقه متوسطي ساز و كاري ندارند و بيشتر به دنبال مشتريها و ساخت و ساز فضاهايي هستند كه به ارباب منشي و... فرصت بدهد.
به نظر ميرسد، فضاهاي شهري ما روزبه روز به اربابمنشي دست بلند ميكند و از حسابگريهاي طبقه متوسطي دوري ميگزيند. حال آنكه همين حسابگري است كه موتور محركه زندگي شهري و عقلانيت اقتصادي است. هر قدر خيزش سرزمينهاي بهشتي براي متصديان خدمات شهري بيشتر شود، شهر از وجوه عقلانيت و حسابگري دوري ميگزيند و برعكس هر قدر سرزمينهاي جهنمي عقلانيت افزوده شوند تا متصديان خدمات خود را به انواع و اقسام نرمافزارها و برچسبهاي قيمت و... مجهز كنند، احتمال اينكه شهرها رو به سوي رشد و برساختن زندگي عادلانه و سالم بياورند، بيشتر است.