انرژي جنبشي دلار
هر گونه تخريب در اين ديوار ممكن است اين نخ را پاره كند.چرا دولت يازدهم در ميانه راه جلوي واقعي كردن قيمت ارز را گرفت و هنوز هم به مقاومت نه چندان منطقي خود در اين بازار ادامه ميدهد؟
واقعيت اين است كه مداخله در بازار ارز، انرژي و كالا و خدمات و دور شدن از بهبود فضاي كسب و كار، فضا را به سمتي برده كه اقتصاد ايران دلاريزه شده و بيش از گذشته اين روزها خود را در دام وابستگي به اين ارز خارجي ميداند.
اگر هشدار كارشناسان جدي گرفته ميشد و دولت به جاي پمپاژ دلار به بازار و مديريت غير اقتصادي و مداخله جويانه خود اجازه ميداد تا قيمت دلار به صورت طبيعي و در بستر بازار آزاد بالا برود، امروز به نقطه تعادل خود رسيده بود و بازار دچار نوسانهاي روزمره نميشد و شاهد صفهاي چند متري براي خريد دلار نبوديم.
حال تصور كنيد به عنوان يك اقتصاددان، ميشنويد كه معاون محترم اقتصادي رييسجمهور در چنين فضايي به جاي تحليل وضعيت موجود اقتصاد و بازگشت به تئوريهاي اصيل علم اقتصاد بگويند كه نوسانهاي اخير قيمت ارز ريشه غيراقتصادي دارد و افكار عمومي را به دنبال مقصريابي هدايت كند.
طبيعتا در مواجهه با چنين اظهاراتي اندك اميدي كه به اصلاح ساختار اقتصادي كشور داريد را از دست خواهيد داد چون متوجه ميشود كه سياستگذار و تصميم ساز هنوز هيچ تقصيري براي خود قائل نيست و باور نميكند كه در نتيجه سياستگذاريهاي او بوده كه بازار دلار به چنين سمت و سويي رفته و از مسالهاي اقتصادي به موضوعي سياسي و اجتماعي تبديل شده است.
دلار به مانند گلولهاي ميماند كه بالاي جرثقيلي نصب شده و داري انرژي پتانسيل بالايي است. ماداميكه طناب اين جرثقيل تاب تحمل اين گلوله را داشته باشد، انرژي پتانسيل در آن براي كساني كه زير جرثقيل ايستادهاند، بدون خطر خواهد بود اما اگر روزي اين طناب پاره شود، انرژي پتانسيل به انرژي جنبشي تبديل شده و با قدرت تخريب بالايي به سمت زمين فرود خواهد آمد.
به نظر ميرسد طناب دلار در شرايط كنوني اقتصاد ايران در حال باريك شدن است و بيم آن ميرود كه انرژي پتانسيل نهفته در آن به انرژي جنبشي تبديل شود.
توصيه ميشود تا دولت به جاي حرفدرماني، وعده به تثبيت قيمتها و مقصريابي و توپ را به ميدان ديگران انداختن سعي كند با تجديدنظر در سياستهاي اقتصادي خود جلوي پاره شدن اين طناب را بگيرد.