درباره سينماي انيميشن در ايران
انيميشن فقط كارتون نيست!
سيد رضا صائمي
صنعت سينما با مولفههايش از هنر نمايش گرفته تا تصوير و ابعاد آن، گستره متنوع و عظيمي است كه انواع قالبهاي هنري در آن شكل ميگيرد اما همه آنها به يك اندازه شناخته نميشود يا به يك اندازه وزن ندارد. اين لزوما به معناي ارزش و اعتبار ذاتي آنها نيست بلكه در خوانش مخاطب و شناخت و درك او نسبت به انواع قالبهاي هنري دچار اعتبار يا بياعتباري ميشود. گاهي عدم شناخت يا درك و تصوير غلط درباره هنرهاي تصويري موجب ميشود برخي از نمونههاي آن مهجور مانده و از قابليتهاي آن بهدرستي استفاده نشود. شايد در اين ميان دو نمونه فيلم مستند و انيميشن يا پويانمايي براي توضيح اين قصه، مثالهاي خوبي باشد. اگرچه امروزه درك بهتر و دقيقتري از اين دو شكل هنري در جامعه ما شكلگرفته اما هنوز هم تصوير و تعريفهاي كليشهاي و يكسويه درباره آنها وجود دارد؛ مثلا تا سالهاي سال خيليها فيلم مستند را همان راز بقا ميدانستند و يك ژانر از اين سينما كه مستند طبيعت يا جانوري بود به عنوان فيلم مستند شناخته ميشد و هنوز هم خيليها فيلم مستند را همان راز بقا ميدانند.
اين نگرش در صنعت انيميشنسازي هم مصداق داشته و چهبسا پررنگتر هم باشد. به اين معنا كه هنوز خيليها پويانمايي را همان كارتون يا نقاشي متحرك ميدانند كه مخاطب اصلي آن كودكان و نوجوانان هستند و قابليتهاي متنوع و متعدد اين صنعت همچنان ناشناخته مانده است. واقعيت اين است كه انيميشن را بايد تجلي و تجسم عيني تخيلات و فانتزيهاي ذهني دانست كه بهواسطه تكنولوژي و زبان هنر در يك امتزاج خلاقانه، ظرفيت و ظرافت اثربخشي براي بازنمايي احساسات و عواطف و عقايد انسان فراهم ميكند تا از طريق نقاشي متحرك به تحريك ذهن مخاطب پرداخته و آن را با سوژه و مضمون اثر در يك ديالكتيك پويا و گره گشا قرار دهد. ازاينرو ميتوان انيميشن را فرصت و امكان تفكر دانست، زماني كه نمايش رئاليستي دچار امتنان تفكر و خلاقيت در بيان و روايت ميشود. واقعيت اين است كه ما هنوز قابليتها و ظرفيتهاي انيميشنها را بهدرستي نشناختهايم يا چنانكه بايد، از آن بهره نبردهايم. صنعت انيميشن امروزه نهفقط بهمثابه ابزار توليد سرگرمي كه تكنيك توليد آگاهي هم هست و از آن ميتوان در جهت توسعه فرهنگي، اقتصادي، اجتماعي و سياسي بهره برد. شركتهاي بزرگي امروزه در صنعت انيميشنسازي در جهان فعاليت ميكنند كه حتي كاركرد اقتصادي و چرخش مالي آنها بيش از سينماي داستاني و رئاليستي است و از حيث هنري و زيباييشناختي نيز، آثار قابلتوجهي توليد كردهاند. آثاري كه ميزان تاثيرگذاري آن از حيث فرهنگي و تربيتي، عرصههاي جهاني را
در برگرفته و درنورديده است. كمپاني والت ديزني نمونه و فعاليتهاي آن گواه اين مدعاست.
در ايران اما با وجود پيشينههاي مرتبط با انيميشنسازي بهويژه با توجه به ادبيات غني و هنر نقاشي آن وجود دارد اما هنوز اين صنعت نتوانسته جايگاه واقعي خود را پيدا كند. واژه انيميشن كه در زبان فارسي تاكنون به واژگان «جانبخشي»، «متحركسازي»، «پويانمايي» و
«زنده نگاري» ترجمهشده از اواخر دهه پنجاه ميلادي وارد عرصه شده است. اگرچه اسفنديار احمديه نخستين فيلم كوتاه پويانمايي را با عنوان «ملانصرالدين» در سال 1336 با امكانات بسيار محدودي ساخت اما بنا بر شواهد تاريخي، خاستگاه انيميشن به پنج هزار سال پيش در نقشهايي كه روي سفالينههاي شهر سوخته ترسيمشده شناختهشده است؛ هنرمندان ايراني كه توانستند نخستين تصوير متحرك جهان را پديدآورند. هنرمند ايراني در پنج هزار سال پيش، از سفال بهجاي بوم نقاشي استفاده كرده و از گردي سفال كه درحركت و چرخش خود حركت بز كوهي را تداعي ميكند، بهخوبي بهره برده و كهنترين و نخستين انيميشن موجود در جهان را پديد آورده است.
بااينحال انيميشن به معناي مدرن و تكنيكال هنوز در ايران جايگاه خود را پيدا نكرده كه دلايل آن را ميتوان در دو طيف كلي دلايل درونمتني و برونمتني جستوجو و رديابي كرد. از منظر درونمتني يا به عبارتي درونسينمايي، توليد فيلم انيميشن از يكسو وابسته به تكنولوژي و فناوريهاي اين حوزه است تا بتوان آثاري در حد استاندارد توليد كرد و از سويي به نيروي انساني و هنرمندان خلاقي نياز دارد تا بتواند از طريق ايدهپردازي و طراحي خلاقانه يك ساختار داستاني و بصري مناسب براي توليد انيميشن، مواد اوليه آن را فراهم آورند. در ارتباط با اين شرط البته ما وضعيت بدي نداريم. هم وجود هنرمندان خلاق و جواني كه صاحبفكر و ايدههاي نو هستند كم نيست و هم غناي فرهنگي و هنري ما ميتواند پشتوانه خوبي براي توليدات مطلوب در اين زمينه باشد.
برخي نمونههاي موفق انيميشن كه در سالهاي اخير در سينماي ما توليد شده مصداقي از اين معناست. از «قلب سيمرغ» وحيد نصيريان و «فيلشاه» گرفته كه هماكنون بر پردههاي سينما در حال نمايش است تا آثاري مثل «تهران 1500» و انيميشنهاي تبليغاتي كه بهرام عظيمي ساخته است. همچنين انواع فيلمهاي كوتاه انيميشن يا تيزرهاي تبليغاتي انيميشن كه در يكي دو دهه اخير توليدشده نشان ميدهد ظرفيت و پتانسيل اين كار وجود دارد و نيازمند پردازش و پشتيباني بيشتري است. از منظر برونمتني نيز ميتوان دو مساله را لحاظ كرد. يكي تغيير نگرش مخاطبان نسبت به فيلمهاي انيميشن و فرهنگسازي در اين زمينه تا مخاطباني تربيت شوند كه صنعت انيميشن را بهدرستي شناخته و با كاركردهاي آن آشنا باشند و لذت تماشاي آن را تجربه كرده باشند. از سوي ديگر اكران مناسب و اساسا فراهم كردن شرايط اكران و نمايش آثار انيميشن در سينماها يا شبكههاي تلويزيوني است تا اين آثار در معرض ديد و قضاوت مخاطبان و منتقدان قرارگرفته و قابليتهاي آن بيشتر شناخته شود. سالهاست كه سينماي كودك ما دچار بحران مخاطب است، بخشي از اين بحران را ميتوان با توليد انيميشنهاي خوب جبران كرد. توليد انيميشنهاي جذاب از دو منظر ميتواند مشكل بحران مخاطب را حل كند. هم به سينماي كودك و نوجوان ما رونق ببخشد و هم بهواسطه آنها، پاي بزرگترها را هم به سينما باز كند. وقتي يك انيميشن جذاب براي مخاطب كودك توليد ميشود اين كودكان همراه با والدين خود به سينما ميآيند و بالطبع بر تعداد مخاطبان افزوده ميشود.
ضمن اينكه اين تصور و ذهنيت غلط هم اصلاح ميشود كه انيميشن همان كارتون يا فيلمهاي ويژه كودكان است. اين در حالي است كه انيميشن با توجه به سن مخاطبانش تعريف نميشود بلكه يك نوعي از هنر نمايشي و بصري است كه متناسب با موضوع و سوژه يا ساختار و شيوه ساخت آن ميتواند طيفهاي مختلفي از مخاطبان را دربرگيرد.
ضمن اينكه انيميشن بهواسطه برخي امكانهايي كه در بازنمايي و تصويرسازي تخيلات بشري دارد از ظرفيتها و قابليتها براي طرح برخي مفاهيم و پيامها برخوردار است كه سينماي رئال فاقد آن است. مساله اكران و امكان نمايش فيلمهاي انيميشن و تبليغات آنها ازجمله ضرورتهايي است كه مديران و سياستگذاران فرهنگي بايد درباره آن تصميم بگيرند و شرايط نمايش آنها را فراهم كنند. خود اين امكان و فرصت نمايش موجب رقابت و پويايي بين انيماتورها و فيلمسازان انيميشن شده و به توليد آثار باكيفيتتر كمك ميكند. خوشبختانه رشد و توسعه تكنولوژي و فناوريهاي مرتبط به صنعت انيميشن در كشور ما نسبت به دو دهه پيش، پيشرفت داشته و ظرفيت فني توليد انيميشن شرايط بهتري يافته است. آنچه موجب ميشود تا صنعت انيميشنسازي در ايران رشد كند يكي تغيير نگرش نسبت به اين مقوله هنري و باور به كاركردها و ضرورت آن است و ديگري فراهم كردن امكان و شرايط توليد و اكران است كه به همت مسوولان و سياستگذاران سينمايي بستگي دارد. با فراهم شدن اين دو شرط قطعا شاهد پويايي در صنعت پويانمايي ايران خواهيم بود.