چه شد كه اينطور شد
سيد علي ميرفتاح
نيازي نيست پليس گزارش بدهد يا امامان جمعه شكايت كنند يا فيلمهايي از سطح شهر در گوشيهاي موبايل جنجال بيافرينند تا بفهميم مساله «حجاب» پيچيده شده و كار به خنس خورده. همينكه در خيابان بچرخيد ميفهميد كه نسل جديد به سربزيري و به حرف گوشكني نسلهاي قبلي نيست و نه تنها با امر و نهي متشرعين كه با توپ و تشر پليس هم ظاهر خود را تغيير نميدهد. انقلاب كه شد، حال و هواي عموم مردم هم عوض شد و تحت تاثير جو حاكم زنها و مردهاي بسياري به آغوش اسلام پناه آوردند و قيافه مومن و متدين به خود گرفتند. آنهايي هم كه به هر دليلي تغيير نكردند يا گريختند يا بنا بر ملاحظاتي همرنگ جماعت شدند و مقاومت ويژهاي از خود نشان ندادند. يكي، دو روز اول البته به خيابان آمدند قدري صداي خود را بالا بردند و روسري را مغاير تمدن و پيشرفت عنوان كردند. حتي شعار دادند «ما انقلاب نكرديم تا به عقب برگرديم.» اما خيل زود فهميدند اين تو بميري از آن تو بميريها نيست و سنبه پرزور است و حكومت انقلابي قصد كوتاه آمدن ندارد. حتي مردم به صحنه آمدند و اول با لحن لين و بعد با تهديد «يا روسري يا توسري» مخالفها را منهزم كردند. در اين ميان پادرمياني مشايخ و علماي وجيهالمله نيز موثر افتاد و خيلي زود يونيفرم «روپوش روسري» فراگير شد و شهر رنگ ديني و انقلابي گرفت. بالاخره انقلاب شده بود، حكومتي رفته بود و حكمرانان جديدي آمده بودند طبيعي بود كه چنين تقابلهايي به چشم بيايد. در آن ايام هرچيزي كه با متر و معيار انقلاب سازگار نبود مهر طاغوتي ميخورد و محكوم به فنا بود. اما آيا كسي و چيزي هست كه در برابر فنا مقاومت نكند؟ انقلابيهايي كه فرهنگيتر بودند ميگفتند اين تقابلها و گير و گرفتاريها مختص دوره گذار است و همين كه بتوانيم به سلامت از اين دوره بگذريم، با ملت و كشور ديگري روبرو ميشويم. ميگفتند زنها و مردهايي كه در مدارس شاهي و زير بمباران تبليغاتي رسانههاي غربي بار آمدهاند طبيعي است كه از آموزههاي ديني طفره بروند و از عادتهاي ستمشاهي دست برندارند، اما به زودي در يك سيستم هوشمند و اخلاقي نسلي تربيت ميشود كه هيچكدام از مشكلات نسل قبل را ندارد. آنها وعده ميدادند كه دولت از مهدكودك تا دانشگاه برنامه دارد و با كنترل مستمر سينما و تلويزيون جلوي رواج فرهنگ طاغوتي را ميگيرد و حتي نميگذارد يك حرف بد و يك عكس زشت و يك الگوي ناجور مقابل ديد آيندهسازان قرار بگيرد. ما براي آيندهسازان كم نگذاشتيم. معلمها و استادان طاغوتي را، لااقل آنهايي را كه قابل شناسايي بودند ازسيستم تربيتي پاكسازي كرديم و تعداد زيادي از بچههاي انقلابي و صافيدل و ساعي را به عنوان معلم امورتربيتي بالاي سر بچهها گذاشتيم. حراست نهادهاي فرهنگي را تقويت كرديم و بر سرراه انتشار كتاب و توليد فيلم و نمايش تئاتر و پخش تلويزيون فيلترهاي سختگير و دقيقي گذاشتيم. به درسهاي ديني و اخلاقي مدرسه و دانشگاه اكتفا نكرديم و گفتيم نه فقط رسانهها كه خود جامعه هم مدرسه است و اگر حواسمان نباشد ممكن است معلمهاي ناباب پيدا شوند و درس بياخلاقي بدهند. جاهايي كه ميشد حراست گذاشت حراست گذاشتيم. در جايي كه كار با گشت راه ميافتاد گشت گذاشتيم و جاهايي كه ميشد كنترل و نظارت كرد كنترلچي و ناظر گماشتيم. در اين ميان هيچ اهمالي صورت نگرفت و هيچ تساهل و تسامحي در نظر گرفته نشد. حتي لغات زشت را در كتابهاي لغت از دسترس عموم خارج كرديم كه يك وقت خدايي نكرده شيطان در جلد بچهها نرود و آنها را وادار به جستوجوي پليديها و پلشتيها نكند. فيلمهاي خارجي را تا آنجا كه ميشد جلويشان ديوار كشيديم و آنجا هم كه نميشد دست در صدا و تصوير برديم و آب توبه بر سر بدكاران غربي ريختيم و همه را از دم با هم خواهر و برادر كرديم كه خدايي نكرده يك وقت خاطر سادهدلي پي نشود و به وسوسههاي ابليسي نيفتد. متخصصان تربيت ميگويند بچهها نقشپذيرند و خيلي زود ممكن است به تصرف اشرار دربيايند. لذا كتابهاي كودكان را نيز دست برديم و جلوي سرلختي حيوانات جنگل را گرفتيم... ما خيلي زحمت كشيديم و براي آن نظام تربيتي هزينههاي هنگفتي را متحمل شديم معالاسف امروز به اينجا رسيدهايم كه دختر تازه بالغ شده حرف گوش نميكند، روسرياش را جلو نميكشد و صاف صاف توي چشم ما نگاه ميكند و ميگويد «مگه من چمه؟» ما خيلي زحمت كشيديم و برادران و خواهران ما شبانهروزي براي تربيت نسلها بعد از انقلاب مايه گذاشتند و خون دل خوردند معذلك شهر به وضعي درآمده كه نه ائمه جمعه راضياند، نه انقلابيها توقعشان برآورده شده و نه حراستيها بيش از اين زورشان ميرسد. البته ميشود گناه را به گردن توطئهگران غربي انداخت و تهاجم فرهنگي را به عنوان متهم رديف اول معرفي كرد. به قول خيلي از دوستان انقلابي گناه اصلي به گردن مديران مياني مملكت است كه به اندازه كافي انقلابي نبودند بلكه ليبرال و غربزده بودند و همينها بودند كه رشتههاي ما را پنبه كردند. نظريه ديگري هم هست كه ميگويد چون واداديم اين بلا سرمان آمد. اگر كماكان مثل روز اول سخت ميگرفتيم و قهرآميز برخورد ميكرديم امروز وضع بهتري ميداشتيم... نميدانم.