بررسي تكاپوي كاربران در فضاي مجازي
هشتگها بسيج شدند تا كالاي ايراني حمايت شود
گروه اجتماعي| چگونه ميتوان در عرصهاي كه «عرضه» و «تقاضا» يكي از قواعد آن است از محصولي ساخت ايران حمايت كرد؟ با هشتگ؟ تلاشي در فضاي مجازي؟ پس از تحويل سال ۱۳۹۷ و تعيين شعار سال «حمايت از كالاي ايراني» به هشتگ تبديل شد و در شبكههاي اجتماعي دستمايه مطالبي شد. هشتگهايي چون #كالاي_ايراني، #كالاي_داخلي، #حمايت_از_كالاي_ايراني، #پاي_كار_ايرانيم،#كالاي_ايراني_بخر، #ايراني_ميخرم براي آنها كه ميخواستند در اين باره ديدگاههاي خود را بنويسند فرصتي در شبكههاي اجتماعي فراهم كرد. از فرصتي براي معرفي كالا و محصولات ايراني تا نقد و مواردي تمسخر. مثل همه مسائل، استعاره و كنايه به كمك ايرانيان آمد، خيلي حرفهايي كه نميتوانستند بگويند را هم با كمك اين دو آرايه ادبي حرفهاي نگفتهشان را هم نوشتند؛ «كالاي ايراني كه تو باشي خريدارت منم» يا آنجا كه نوشتهاند «خيلي كيف ميده... دنبال #كالاي_ايراني گشتن بين مغازهها».
كاربران شبكههاي اجتماعي فرصت را غنيمت شمردند و حتي موضوع جهيزيه خريدن و موانع و مشكلات اين كار را نيز با كالاي ايراني گره زدند.
پويشي با تصويرسازي
يكي از حركتهايي كه در شبكههاي اجتماعي در فاصله اول فروردين تاكنون شروع شده است پويش حمايت از كالاي ايراني است كه خود را پويش دانشگاهيان و اصحاب رسانه براي تحقق يك هدف بزرگ معرفي كرده است.
اين پويش در توييتر ۴۸ فالوور دارد و در اينستاگرام تعداد فالوورهايش بيشتر از ۳هزاركاربر (تا ۲۹فروردين۹۷) بوده است. همچنين همين پويش در تلگرام كانالي راهاندازي كرده كه ۸۲۶نفر عضو (ممبر) آن شدهاند. مهمترين اقدام اين پويش تاكنون دعوت از چهرههاي سياسي و سلبريتيها براي پيوستن به اين كار است كه كالاي ايراني بخرند. براي مثال «شهيندخت مولاوردي» جزو نخستين چهرههايي بود كه به اين پويش پيوست. عموما تصويري از شخص حامي در كادري قرار ميگيرد و با بازنشر آن موضوع حمايت آنها از كالاي ايراني تبليغ شده است. به جز اين صفحههاي مشابه ديگري نيز در اينستاگرام راهاندازي شده است از جمله «من ايراني ميخرم» و «ايراني ميخرم». همين صفحهها را در تلگرام نيز كانال راهاندازي كردهاند. براي مثال كانال ايراني ميخرم كه سايت اينترنتي نيز دارد در تلگرام ۹هزارنفر ممبر جذب كرده است.
هنوز تا ترند فاصله بسيار است
نگاهي به فعاليت كاربران شبكههاي اجتماعي نشان ميدهد هنوز هيچ يك از هشتگهاي پيشنهاد شده نتوانسته است اين موضوع را به آنچه «ترند» خوانده ميشود تبديل كند و هيچ يك از اين حركتها به جرياني اجتماعي تبديل نشده است.
از سوي ديگر به نظر ميرسد هيچ از توليدكنندگان داخلي نيز هنوز نتوانسته از اين فرصت به نفع خود استفاده كند و جرياني ايجاد كند تا بتواند بازارجديدي براي محصولان خود ايجاد كند يا بازار خود را تقويت كند.
غرهاي معمولي كه نيازمند توجه است
يكي از نكاتي كه از بررسي آنچه زير هشتگ كالاي ايراني ميتوان برجستهتر يافت اين موضوع است كه خدمات پس از فروش يا بخش مشتريان توليدكنندگان ايراني بهشدت ضعيف است. توليدكنندگان ايراني گويا اصلا به آنچه مردم درباره آنها ميگويند كمتر توجه دارند. نميتوان گفت آنها از بازارخود آسودهخاطرند و ميدانند محصولشان فروخته ميشود. درواقع نميتوان به صراحت گفت آنچه انحصارگرايي در بازار است موجب شده به حرف مردم گوش بسپارند نظير آنچه در بازار خودرو شاهديم. اگر اين توييت را كه يكي از كاربران توييتر نوشته بخوانيم بيشتر موضوع را لمس ميكنيم؛ «آشغال بستهبندي ميكنن و جوابگو هم نيستن».
شايد اگر محصولات ايراني تلفني داشتند كه هميشه پاسخگو بود و به شكايات مردم رسيدگي ميشد. حالا نه اينكه حتما اجناس فروخته شده را پس بگيرند! نه، همين كه شكايات مردم را بشنوند و يك عذرخواهي خشك و خالي هم بكنند كفايت ميكند. اما عموما شركتهاي توليدكننده داخلي ما همين كار را هم نميكنند و چنين بخشي ندارند.
يكي از انتقادها يا به اصطلاح غرهايي كه در شبكههاي اجتماعي مطرح است نحوه برخورد دولت در حمايت از كالاي ايراني در مواجهه با ورود قاچاق كالاست. به نوشته اين كاربر توييتر كه خود را «رييسجمهور باخ» ناميده توجه كنيد: «البته مسوولان هم بايد حواسشون باشه كالاهاي خارجي به راحتي و با قيمت خيلي پايينتر قاچاقي وارد نشود». غرهاي ديگري هم هست؛ چيزي برخاسته از بيتوجهي به مرگ برندهاي ايراني همان ماجراهايي كه با مقايسه ايران و كره حول خودروسازي يا ساخت توليدات محصولات خانگي گفته ميشود و مثلا ارج و سامسونگ يا كيا و ايرانخودرو را با هم مقايسه ميكنند.