هاشمي به روايت هاشمي (63)
اگر از خوانندگان ثابت روزنامه باشيد ميدانيد كه از ماههاي پاياني سال گذشته بهصورت دنبالهدار، خاطرات آيتالله هاشمي را در اين ستون چاپ كردهايم و چاپ و انتشار قسمتهاي بعدياش ادامه دارد. آيتالله هاشميرفسنجاني در اين شماره از تاثير اقدامات مسلحانه گروههاي مبارز در جريان پيروزي انقلاب صحبت كرده كه در زير ميخوانيم.
تاثير اقدامات منافقين و چريكهاي فدايي خلق ، ساير نهضتهايي كه مبارزه مسلحانه داشتند را در پيروزي انقلاب چگونه ميبينيد؟
مبارزه مسلحانه، در تاريخ جديد مبارزات اسلامي يك مقدار بايد ريشهيابي بشود. گرچه من شخصا از لحاظ تاثير -آنچه تا به حال نتيجهگيري شده- تاثير مبارزات مسلحانه را در پيروزي انقلاب زياد برايش نقش قائل نيستم. ما، هم در اوج مبارزاتمان در پانزده خرداد كه پيشرفت خوبي داشتيم و هم در پيروزي، مبارزاتمان مسلحانه نبود. مبارزات سياسي بود. منتها گاهي به دفاع كشيده ميشد. دفاع مسلحانه ميشد و لذا ضمن اينكه بايد توضيح داد درباره قيامهاي مسلحانهاي كه بوده معلوم باشد كه اين را ما اصالت زيادي به آن نميدهيم، اصالت را ميدهيم به مبارزات اصولي مذهبي-سياسي. گاهي هم لازم بود كه منجر بشود به يك حركت مسلحانهاي كه ابا نداشته باشيم نه اينكه مقيد باشيم به مبارزه مسلحانه. خب، ما حالا ناچاريم از يك مقطعي تاريخ را شروع كنيم. تاريخ جديد را و الا هرجوري كه ما بخواهيم كار بكنيم، تاريخ به هر حال پيوسته است و هر چه برگرديم دوباره ريشه قبلي هم پيدا ميكند. ما از بعد از مرگ پهلوي و آمدن محمدرضا شاه كه آن خفقان شكست؛ بعد از جنگ جهاني آن خفقان شكسته بود و مردم كمكم وارد مبارزه ميشدند. اينجاها شروع ميكنيم ديگر، اولين مبارزه مسلحانهاي كه ميتوانيم اسم ببريم، مبارزات فداييان اسلام است كه نسبتا سطح وسيعي بود و خيلي متهورانه بود. البته پيچيدگيهايي كه اين گروهكها در نظامهاي پليسي شاه و جاهاي ديگر داشتند، آنها نداشتند. نيازي هم به آن پيچيدگيها نبود. آن موقعها نظام پليسي قوي نبود. آن موقع قبلا تهور و ايمان و خصوصيات آنها را هم ديگران كمتر داشتند. خب، شما خودتان از كساني هستيد كه از آن مطلع هستيد و از تاريخ آنها، كم وبيش از افرادي كه در جريان عمل بودند، هستند. آدم هر چه توضيح از آنها بخواهد ميتواند بگيرد. الان چون كساني هستند كه از اول در جريان بودند و هنوز هم زنده هستند. بعد از آنها كه سركوب شدند، بعد از كودتاي 28 مرداد، تودهايها ميخواستند يك مبارزه وسيع مسلحانهاي راه بيندازند كه البته باز آنها معلوم ميشود كه بيشتر به طرف كودتا و اينها ميخواستند بروند چون توي ارتش كار كرده بودند و بخش افسري آنها قوي بود و احتمالا بيشتر باز حركت مسلحانه به معناي آنچه ما امروز ميفهميم نبوده است. آنها ميخواستند نيروي نظامي داشته باشند و يك دفعه ضربه بزنند كه آنها هم كشف شدند و شكست خوردند و به كلي متروك شدند و بعدا هم رفتند به طرف كارهاي سياسي آن هم ضعيف. مقطع مبارزات براي ملي كردن صنعت نفت بود، بيرون كردن انگليسيها بود كه اوجش در زمان مصدق بود و بعد هم شكست خورد و 28 مرداد. بعد هم همين طور سوسو ميكرد تا اين اواخر آن جريانات مبارزات ملي اينها، ديگر بايد خاتمه يافته تلقي بشود به يك معنا. موج جديد مبارزه را ما از اواخر سال 40 به حساب ميآوريم كه با شروع مبارزات روحانيت، آن ابهت خفقان رژيم شكست و كار جديدي شروع شد. شروعش هم مبارزه مسلحانه نبود يك حركت اسلامي بود براساس موعظه و نصيحت كه امام شروع كردند و با سخنرانيها و تظاهرات و اعلاميهها و اعتراضات صريح و علني در اجتماعات عظيم كه آن هم در سراسر كشور برگزار ميشد كه كاملا ماهيت مبارزه، مبارزه ديني- سياسي بود كه بنايي هم نبود كه ما اين را مبارزه مسلحانه كنيم. قرار هم بر اين نبود تا رسيد به پانزده خرداد. پانزده خرداد، وقتي كه مردم كاملا با حركت سياسي مردمي بدون خشونت وارد ميدان شدند رژيم آن حركت را به خاك و خون كشيد كه ميدانيد سركوب سختي كرد و عده زيادي را كشت، زندان كرد و بعد هم عدهاي را اعدام كرد. اين خشونت رژيم باعث شد كه يك عدهاي به اين فكر افتادند كه نميشود كه ما مبارزه سياسي كنيم و رژيم ضربه نظامي بر مبارزه وارد كند و ما حركت نظامي نكنيم. ما هم خوب است، بايد جواب نظامي بدهيم كه او بفهمد اگر بناست به خشونت گراييده بشود ملت هم خشونت خواهد كرد.