مرور داستان فرگوسن و جنگ براي زنده ماندن
قهرمانِ تئاتر روياها!
علي بابازاده
خبر نگرانكننده بود و پر از استرس؛ اسكاي شنبهشب خبر از خونريزي مغزي سر الكس منتشر كرد و پس از آن بود كه اكثر ستارههاي سرشناس فوتبال به همدردي با مرد پر افتخارِ تاريخِ شياطين سرخ پرداختند.
فرگوسن شنبهشب در منزل دچار اين تشنج و بيماري شد و به سرعت در بيمارستان رويال سالفورد تحت مداوا و عمل جراحي قرار گرفت؛ پزشكان وضعيت پايداري را براي سر الكس ترسيم كردهاند و ميگويند براي ترخيص او از بيمارستان نياز به مراقبتهاي شديدي وجود دارد. حالا پيرمرد اسكاتلندي بايد بجنگد تا در ميدان زندگي همچون يك قهرمان از زمين خارج بشود و نشان دهد كه تخصصش فقط در فتح قلههاي فوتبالي نيست! پس از روي كار آمدن فرگي در اوالدترافورد باور اينكه قراراست اين مربي ۲۶ سال بر شهر منچستر حكمراني كند اصلا قابل باور نبود. او در تمام دوران حضورش بر روي نيمكت شياطين سرخ افتخارات بينظيري را كسب كرد اما يادمان نرود به همان اندازه كه ستايش شده، مورد انتقاد هم قرار گرفته؛ سرالكس با خريد و شناسايي استعدادهايي چون پيتر اشمايكل، اريك كانتونا، رويكين، ويديچ و كريستيانو رونالدو هنر خود در زمينه پرورش بازيكنان مستعد را نشان داد و بارها مورد تعريف و تمجيد مفسران بهنامِ فوتبال جهان قرار گرفت. شايد تنها اين فرگوسن باشد كه بتواند از بازيكنان معمولي يك فوقستاره بسازد و فوتباليستهاي پرحاشيهاي چون كانتونا را به اوج خلاقيت و هنرنمايي برساند.
در آن سوي ميدان نيز فرگي همواره به دليل آوردن سباستين ورون، ديگو فورلان، كلبرسون، بهبه و فابين بارتز به يونايتد مورد هجمه انتقادات قرار گرفته و از زخمزبان و نيش و كنايهها در امان نبوده؛ شايد همين عوامل از فرگوسن يك مربي ابدي ساخته و بعدها شهامت اعتراف كردن به اشتباهات خود را نيز به او داده. سرالكس در كتاب خاطرات خود و در زمينه خريدهاي ناموفقش ميگويد؛ «بهبه تنها بازيكني بود كه بدون ديدن يك بازي از او، خريده شد و به يونايتد آمد!»
سلطه اين مربي اسكاتلندي بر فوتبال انگلستان تا سالهاي سال ادامه داشت اما سوال اساسي اينجاست كه خودِ فرگوسن مديون چه جامها و پيروزيهاي نجاتبخشي بوده؟ بدون شك قهرماني در جام حذفي فصل ۱۹90-۱989 تاريخ را براي يونايتد به سبك ديگري رقم زد و از مهمترين جامهاي سرالكس در تاريخ مربيگرياش بوده! ۴ سال از استخدام فرگي ميگذشت و اخراج محتملترين گزينه براي او و باشگاه بهحساب ميآمد، مگر آنكه يونايتد جام حذفي را تصاحب ميكرد و پيشرفت خود را با تصاحب قهرماني نشان ميداد؛ منچستر در فينال به جدال با كريستال پالاس پرداخت و در رقابت اول بهتساوي ۳-۳ رضايت دادند و در بازي تكراري تكگل ليمارتين اولين جام فرگوسن در يونايتد را به ارمغان آورد و مهري بود بر ماندن رييس بزرگ بر روي نيمكت شياطين سرخ.
قهرمانيهاي پيرمرد اسكاتلندي در تئاتر روياها بيبديل بوده ولي هواداران جداي از اولين تصاحب جام توسط فرگي، قهرماني در ليگبرتر ۱۹۹3-۱۹۹2، ليگ قهرمانان اروپا ۱۹۹9-۱۹۹8 و مجددا ليگ برتر در سال ۲۰۱0-۲۰۱1 را به دلايل مختلفي بيشتر از ساير موفقيتها دوست دارند. چرا كه تاثير بيشتري بر تاريخسازي يونايتد داشتهاند و ميتوان به مواردي همچون اولين قهرماني در ليگ انگلستان بعد از ۲۵ سال ناكامي و كسب نوزدهمين قهرماني ليگ جزيره و پشتسر گذاشتن ليورپول در تاريخ موفقترينتيمهاي فوتبال انگلستان اشاره كرد.
فرگوسن در خصوص سال ۱۹۸۶ و ورود به منچستريونايتد ميگويد؛ « فلسفه اصلي من بازيكنان جوان و پرورش آنها بود. يونايتد در آن زمان سيستم جواناني كه ازشان انتظار ميرفت را نداشت و آنجا بود كه من تصميم گرفتم بايد يك باشگاه فوتبال بسازم!»
كارنامه اين مرد پر افتخار با شكستهاي عجيب و غريبي نيز عجين شده و از شكستهايش با خاطرات بد و موجي از گلايهها ياد ميشود، همانگونه كه سالها به دليل فروش پيكه و پوگبا به او انتقاد كردند.
باختهاي ۵ بر صفر برابر چلسي در سال ۱۹۹۹، ۴بر۱ مقابل ليورپول در سال۲۰۰۹، ۶بر۱ برابر منچسترسيتي در سال ۲۰۱۱ و پذيرش شكست در فينال ليگقهرمانان مقابل بارسلونا در فصل ۲۰۱۱-۲۰۱۰!
فرگوسن در جواب سوالِ چارلي رز مبني بر اينكه بيشتر باختها را بهخاطر دارد يا بردها را كميتامل كرد و گفت: «ميتوانم درمورد باختهاي بدي كه داشتيم بگويم. باختهاي ۵-۱ و ۶-۱ به سيتي مواردي از آنها هستند. بازيهايي كه شما هيچوقت فراموش نميكنيد. به ياد دارم كه بعد شكست ۵بر۱ به سيتي به خانه رفتم و بالش را روي سرم گذاشتم. چند روز به غير از باشگاه جاي ديگري نرفتم. همسرم بهم ميگفت مشكلت چيست؟ و من گفتم ما ۵-۱ باختيم و او پاسخ داد، نه امكان نداره كه تو ۵-۱ باخته باشي! روزهاي بدي بود.»
حالا با تمام افتخارات و شكستها، روزنامههاي انگليسي تيتر ميزنند كه سرالكس جديدترين قسمت از زندگي خود را شروع كرده؛ جايي كه او بايد بجنگد تا علاوه بر خود، فوتبال را نيز زنده نگه دارد.
فوتبال و فرگوسن رابطههاي عميقي با يكديگر دارند و جاودانه بودنشان در با هم بودنشان است!