برخورد با علت يا معلول
محمد داوري
مدتي است اعتراضات صنفي اصناف و اقشار مختلف در گوشه و كنار كشور تقريبا همه روز خبرساز شده است. سالهاي گذشته به دلايل مختلف وسعت و تنوع اعتراضات به اين اندازه نبود اما در ميان اين اصناف و اقشار بيش از دو دهه است كه معلمان با هويت مشخصتر و بيشتر تحت عنوان تشكلها بهويژه تشكل كانون صنفي معلمان دست به اعتراض و به طور خاص تجمع ميزنند. آخرين بار 20 ارديبهشت گذشته شاغلان و بازنشستگان فرهنگي در تهران و شهرستانها با تجمع مقابل مجلس و ادارات آموزش و پرورش فهرست مطالبات تكراري خود را ارايه داده و فرياد اعتراض سردادند؛ فرياد كه نه بلكه يك حضور ساكت اما مظلومانه و معترضانه. اينبار هم معلمان در تهران مانند بيشتر موارد قبلي با برخوردهاي امنيتي و قضايي مواجه شدند و تعدادي بازداشت و با كفالت آزاد و يكي از فعالان هم كه به تازگي با قيد وثيقه آزاد شده بود روانه زندان شد. اين برخوردها مثل ليست مطالبات معلمان تكراري است اما اين دو تكرار يك وجه تفاوت اصلي با هم دارند. تكرار مطالبات معلمان در اصل نشانه رفتن ريشههاي اعتراض و نارضايتي معلمان است ولي تكرار برخوردهاي امنيتي مقابله و مبارزه با معلولهاي ناامني و اعتراض است. نمي دانم چرا وقتي مسوولان امنيتي متغيرهاي ناامني را مورد بررسي قرار ميدهند در تحليلهاي خود بيشتر به سراغ ريشه نارضايتيها و اعتراضات نميروند و چرا بيش از آنكه با علتها مقابله و مبارزه كنند با معلولها ميجنگند؟واقعا وقتي معلمان و اعتراضات آنها به دلايل امنيتي مورد هجوم قرار ميگيرند به امنيت كشور و جامعه بيشتر لطمه وارد ميكند يا وقتي كه حل مشكلات معلمان آنقدر به تاخير ميافتد كه آنان مجبور به اعتراض ميشوند. يك تحقيق ساده و يك پژوهش معمولي هم دست اندركاران امنيتي را به اين نتيجه خواهد رساند كه نگاه جامعه به معلمان اصلا نگاه ضد امنيتي نيست و كمتر كسي پيدا ميشود كه با اعتراضات معلمان احساس ناامني كند. حال اين پرسش پيش ميآيد كه اگر مردم از اعتراضات معلمان احساس ناامني نميكنند پس با كدام تحليل امنيتي با اعتراضات صنفي معلمان اينگونه برخورد ميشود؟ و كدام متغيرهاي ضدامنيتي در كنشگري معلمان اين خطر را براي مسوولان امنيتي ايجاد ميكند؟
به نظر ميرسد مسوولان امنيتي و قضايي خيلي شفاف و صادقانه با فعالان صفي معلمان گفتوگو كنند تا اين ذهنيت و اين برداشتها و ابهامات برطرف شود و طرفين به يك فهم مشترك از اقدامات يكديگر برسند بيترديد معلمان با انگيزههاي ايجاد ناامني دست به اعتراض نميزنند و انگيزههاي آنان صرفا صنفي است و براي تحقق مطالبات خود فرياد ميزنند مطالباتي كه كمتر كسي آنها را بر حق نميداند بيشتر مردم معلمان را مستحق برخورداري از اين حقوق اوليه ميدانند.
لذا به نظر ميرسد كه سالها است در بر همان پاشنه گذشته ميچرخد و مسوولان امنيتي و قضايي در مواجه با تحركات اعتراضي و كنشگريهاي صنفي و مدني با معلول مبارزه و مقابله ميكنند و اين دور باطل معلمان را در مسير پرهزينه و مسوولان را در مسير افزايش شكاف اعتماد قرار داده است و هر روز كه از اين اعتراضات ميگذرد و هر بار كه تكرار ميشود هزينههاي ديگري بر جامعه معلمي و بر كنشگران صنفي و مدني تحميل و شكاف بياعتمادي ميان مسوولان و فرهنگيان افزايش مييابد لذا بهتر است براي يك بار هم كه شده با تحليل جامع و عميقتر به ريشهها و علتهاي اين نارضايتيها پرداخته شود و از تكرار بيحاصل و پرهزينه براي طرفين جلوگيري شود.