در تب پسابرجام
سخنراني پمپئو جرياني بود از سيل اتهامها و توهينهاي بياساس كه حتي به خود زحمت نداده بود تا يكي از آنها را هم به واقعيت بيروني يا شاهد معتبري مستند كند. برخي از نكاتي كه پمپئو مطرح كرد به حدي دور از واقعيت بود كه حتي نميتوان آنها را در كنار سر خطهاي خبري ديگر روز قرار داد، بدون اينكه تناقضي ميان اظهارنظر وزير خارجه امريكا و واقعيت جاري در جهان پيدا كرد. مثلا پمپئو ايران را متهم به ايجاد بيثباتي در لبنان و عراق كرد، دو كشوري كه كمتر از يك ماه از برگزاري انتخابات در آنها ميگذرد. انتخابات بدون محدوديت و آزاد و اظهارنظر رايدهندگان عراقي بدون هيچ دخالتي از سوي ايران، هنوز از سر خط خبرهاي جهان پايين نيامده است. راي قاطع مردم لبنان به اتحادي از مسيحيان و مسلمانان سني و شيعه، بدون هيچ گونه اعمال فشار خارجي يا دخالت عوامل ديگر، كمتر از چند هفته پيش اتفاق افتاد. براي من بسيار عجيب است كه يك ديپلمات ارشد، چگونه ميتواند بدون كوچكترين ارتباطي با واقعيت جاري در جهان، اظهارنظرهايي بيپايه و اساس و خيالي مطرح كند.
مايك پمپئو، به سخنراني نمايشي بنيامين نتانياهو، نخستوزير رژيم صهيونيستي در مورد برنامه هستهاي ايران استناد ميكند؛ سخناني كه هيچ مقام آگاه يا فرد آشنايي با برنامه هستهاي ايران در سراسر جهان جدي نگرفت. بامزه است كه پمپئو در شرايطي اظهارات نتانياهو را افشاگري عليه برنامه هستهاي ايران ميداند كه همان زمان كه نخستوزير رژيم صهيونيستي اين اظهارات را بيان كرد، آژانس بينالمللي انرژي اتمي و حتي كارشناسان و ديپلماتهاي دولت پيشين امريكا، تاكيد كردند كه هيچ حرف جديدي در اظهارات او وجود ندارد و همه اطلاعاتي كه مطرح كرده است مربوط به يك پرونده قديمي بود كه پيش از توافق هستهاي بدون اثبات حتي يكي از اتهامات موجود در آن، توسط شوراي حكام آژانس بينالمللي انرژي اتمي بسته شد.
پمپئو ميگويد كه ايران نبايد آب سنگين توليد كند. چنين اظهارنظري نشان ميدهد، وزير خارجه امريكا كوچكترين اطلاعاتي در زمينه پرونده هستهاي ايران ندارد. توليد آب سنگين هيچ ارتباط مستقيمي با برنامه هستهاي ندارد و مادهاي است كه براي خنك كردن راكتورهاي هستهاي استفاده ميشود. توليد آب سنگين، مستقيما نه يك فناوري هستهاي است و نه ميتواند مستقيما نقشي در فرآيند هستهاي شدن يك كشور داشتهباشد. چنين اظهارنظرهايي نهتنها فاقد مبنا هستند، بلكه يك گام فراتر گذاشته و از معنا نيز تهي شدهاند و بيشتر شبيه به نوعي هذيانگويي هستند. اينكه وزير خارجه امريكا ميگويد ابتدا بايد 12 شرط از سوي ايران عملي شود و بعد از آن تازه ايران پشت ميز مذاكره با امريكا بنشيند، از خيالبافي هم فراتر رفته است و تركيب مضحكي را از بيحيايي، دروغگويي، ناآگاهي و فقدان اصالت نمايش ميدهد. شايد در سياست حيا جايگاهي نداشته باشد، اما وزراي خارجه و ديپلماتهاي ارشد، معمولا ملاحظات بينالمللي را در اظهارات خود به كار ميگيرند، اما پمپئو هيچ ملاحظهاي را در نظر نگرفت. پمپئو با زبان عريان تهديد ميكند. تجربه تهديد عليه ايران، قبلا از سوي امريكا آزموده شده و شكست خورده است، هر چند كه در دوره بوش پسر و وزير خارجهاش، كاندوليزا رايس، زبان تهديد، هرچند نرمتر و كنترلشدهتر از اظهارات پمپئو، استفاده شد و نهايتا به نتيجهاي نرسيد.
پمپئو ادعا كرده است كه بدترين تحريمهاي تاريخ را عليه ايران اعمال خواهد كرد. مگر اين اولينبار است كه جمهوري اسلامي ايران تحريم ميشود؟ مگر بدترين تحريمهاي تاريخ تاكنون عليه كشوري به جز ايران تصويب شده است؟ مگر قبل از برجام شديدترين تحريمهاي تاريخ عليه ايران اعمال نشدهبود؟ خيلي ساده ميتوان صحبتهاي جان كري، وزير خارجه پيشين ايالات متحده امريكا در مورد نتيجه تحريمها را مجددا مطالعه كرد، در پايان همان تحريمها بود كه جان كري گفت: «164 سانتريفيوژ ايران در آغاز تحريمها، اكنون به 22000 سانتريفيوژ رسيده است.» همين ادعاي شديدترين تحريمهاي تاريخ قبلا تجربه شده و چون تحريم به نتيجه نرسيد، عاقبت امريكا به برجام رضايت داد. برجام قرار بود كه به اين زبان تهديد، پايان دهد. اما حالا كه امريكا به دليل عملكرد خودش در انزوا قرار گرفته است، سعي ميكند با چنين حرفهايي نشان بدهد كه هنوز اقتدار دارد، اما شبيه به آدم عصباني شده است كه خون به چشم و صورتش دويده، اما با سوت زدن وانمود ميكند كه خونسرد است.
اين نوع زبان و اين نوع ادبيات، امريكا را در جهان منزويتر ميكند. ممكن است كه گروهي از متحدان منطقهاي امريكا و رژيم صهيونيستي براي چنين هذيانهايي كف و سوت بزنند. اما كشوري كه به هيچ اصول و مباني اعتقاد ندارد و منتزع از تمام واقعيتهاي جاري جهان اظهارنظر ميكند و زير تعهداتش ميزند در مقابل كشوري كه تعهدات خود را رعايت كرده و به اصول و مباني ديپلماتيك پايبند است، قطعا تنها خواهد ماند. اين زبان تهديد و اين اظهارنظرهاي هذيانگونه، نهتنها عامل ايجاد ائتلاف جهاني عليه ايران نخواهد شد، بلكه همين تهمانده همكاريهاي بينالمللي با واشنگتن عليه تهران را هم از ميان ميبرد. به گمان من بزرگترين اشتباه محاسباتي واشنگتن اين است كه با چنين ادبياتي يا جمهوري اسلامي ايران آنقدر مضطرب ميشود كه شروط آنها را ميپذيرد يا اينكه نهايتا تحريمها باعث فشار بر مردم و فروپاشي از درون ميشود. چنين محاسبهاي ناشي از فقدان شناخت، ناآگاهي و بيتجربگي سياستگذاران امريكايي است. نهايتا مردم ايران هستند كه پاسخ اين فشارها و تهديدها را بسيار قاطع به آقاي ترامپ و دولتش خواهند داد. البته نبايد فراموش كنيم كه ناآگاهي و خامي حريف، نبايد باعث خوشخيالي يا بيخيالي ما شود. حفظ وحدت در درون كشور، لازمه پاسخگويي و ايستادگي در برابر هذيان و توهم افرادي مانند دونالد ترامپ، جان بولتون و مايك پوميئو است. در چنين شرايطي ما بايد تلاش كنيم كه وحدت ملي و اتحادمان را حفظ و تقويت كنيم. فراموش نكنيم كه ما نياز داريم كشور را در برابر تهديد تحريمهاي اقتصادي واكسينه كنيم، تا اين ابزار تهديد به طور كل از دست دشمنان مردم ايران خارج شود، براي رسيدن به اين هدف لازم است كه به فكر اصلاحات جدي روشها در درون كشور باشيم و در كنار وحدت، عزم و اراده كافي براي اصلاحات، مبارزه واقعي با فساد، رشوهخواري، اصلاح نظام بانكي، اصلاح نظام مالياتي اصلاح نظام گمركي، اصلاح رابطه دولت-ملت و خيلي چيزهاي ديگر بايد در كشور بهبود پيدا كند تا نهايتا تبلور عيني اراده جمعي ايران در برابر اين تهديدها نمود پيدا كند.