هر روز روز فردوسي است
باران نيلي
راقم اين ستون سالياني هست كه مانند بسياري از ارباب قلم كه شرحش توضيح واضحات است، ديگر رغبتي به نوشتن ندارد... چشمش به پلاكاردي افتاد آويخته بر ديواري سيماني كه خبر از برگزاري همايشي بزرگ ميداد با برنامههاي متنوع به مناسبت بيست و پنجم ارديبهشت، روز بزرگداشت فردوسي در ورزشگاهي واقع در روستايي به نام ميانرود. دو عامل سبب شد كه با وجود تنگحوصلگي از اوضاع زمانه در اين مراسم شركت كنم. يكي به دليل علاقهام به شاهنامه كه با شير اندرون شد و با جان به در رود، ديگري جذابيت نام سخنران مجلس كه با آثار و مقالات ايشان در زمينه ايرانشناسي آشنا بودم و بيگمان مشتاق ديدارش. وقتي به ورزشگاه رسيدم و ديدم نزديك به هزار نفر از نقاط دور و نزديك گرد آمدهاند تا در گراميداشت شاعر ملي شركت كنند، به واقع شگفتزده شدم. هرچه ميگذشت، بر تعداد حاضران افزوده ميشد. سخنران مجلس دكتر محمد بقاييماكان بود كه نكتهاي درخور تامل مطرح كرد. اين سخنراني با عنوان «آنچه از شاهنامه ميتوان آموخت» چنان شور و حالي در مجلسيان برانگيخت كه ميشد برق نگاهشان را در فضاي ابرآلود غروب ورزشگاه شاهد بود. استاد ماكان از انديشههاي والاي برآمده از مرز پرگوهر كه در شاهنامه مطرح شده سخن گفت. از اينكه ايرانيان نخستين قومي بودند بر پهنه گيتي كه گفتند خدا يكي است و او را به لطيفترين عنصر موجود در طبيعت يعني نور تشبيه كردند. ايرانيان نخستين مردمي بودند كه از سه اصل اساسي زندگي يعني انديشه و گفتار و كردار نيك سخن گفتند و شاهنامه بر آن تاكيد دارد. ذكر انديشههاي والا كه اول بار از اين خاك سر برآورد مدتي به درازا كشيد، سپس مثالهايي از شاهنامه در مبارزه با خرافات و تحجر كه عامل اصلي واپسگرايي و عقبماندگي يك جامعه است، سخن به ميان آمد. همچنين نمونههايي از انديشههاي ارزشمند مكتوب در شاهنامه به بياني روشن ارايه شد كه حكايت از فضل تقديم ايرانيان در طريق معرفت، اخلاق و تقوا دارد. دكتر ماكان پس از تجزيه و تحليل ارزشهاي شاهنامه سخنان دلنشين خود را با اين جملات پايان برد كه اين اثر جاوداني شيرازهبند كتاب جامعه ايراني و عاملي است كه همه اقوام اين خاك را به هم پيوند ميدهد، بنابراين تا شاهنامه هست وحدت ملي ايران از ميان نخواهد رفت. مصداق اين گفته را ميشد در همين همايش باشكوه كه جلال طبيعت روستاي زيباي ميانرود را تحت تاثير قرار داده و به همت برادران ذوالفقاري- روستازادگان دانشور- تركيب يافته بود به عيان ديد. مردمي كه در اين ورزشگاه از مناطق دور و نزديك گرد آمده بودند فقط به عشق شاهنامه و نام آسمانتاي سرايندهاش بود كه در قياس با نام ايران پشتوروي يك سكهاند. مراسم شاهنامهخواني گروه كودكان دبستاني، نقالي جوانان برومند، آواي دلنشين مرشدي كه ضربات ضربش تا سُويداي دل اثر ميكرد و ديگر برنامههايي كه همه در پيوند با شاهنامه بود، شاهدي بر وحدت تاريخي مردمي است كه بيش از هزار سال است بر گرد اين شمع هميشه فروزان جمع آمدهاند. آنچه در روز بزرگداشت فردوسي در اين روستا گذشت، مشتي است از خروار. در اين روز نزديك به صد مجلس باشكوه در سراسر كشور براي تكريم از فردوسي و اثر والاي وي برگزار شد. ولي روز فردوسي تنها بيست و پنجم ارديبهشت نيست زيرا هر كس كه به واقع ايراني است هر روز را روز فردوسي ميداند و ميداند تا شاهنامه هست، وحدت ملي ما از دست نخواهد شد. شاهد اين مدعا را بايد در ضمير مردم اين خاك جست كه روستايياني اهل دل در روستايي به نام ميانرود در كنار قائمشهر از آن جملهاند. اينان براي آنكه همه لحظههايشان انباشته از ياد فردوسي باشد، به هزينه شخصي خويش و به پايمردي بهمن ذوالفقاري تنديسي از فرزانه توس در ميدان روستاي خويش برپا داشتند كه نشان از همبستگي ملي دارد.