كارد جواهرنشان
اهورا جهانيان
در نوبت پيشين گفتيم كه غالب مفسرين و مترجمين چنين انگاشتهاند كه انسان به علت ظلوم و جهول بودن، امانت را پذيرفت و خويشتن را در بلا انداخت. اما مولانا معتقد است انسان ظلوم و جهول بود و چون امانت را پذيرفت زمينهساز رفع ظلومي و جهولي از خودش شد و اين امر وقتي محقق ميشود كه او در اين عالم همان كاري را انجام دهد كه بايد. مولانا ميگويد: «اگر تو گويي كه اگر آن كار نميكنم چندين كارهاي ديگر از من ميآيد، آدمي را براي آن كارهاي ديگر نيافريدهاند. همچنان كه تو شمشير پولاد هندي بيقيمتي كه آن در خزائن ملوك يابند آورده باشي و ساطور گوشت گاو گنديده كرده كه من اين تيغ را معطل نميدارم، به وي چندين مصلحت به جاي ميآرم. يا ديك زرين را آوردهاي و در وي شلغم ميپزي كه به ذرهاي از آن صد ديك به دست آيد، يا كارد مُجَوهَر را ميخ كدوي شكسته كردهاي كه من مصلحت ميكنم و كدو را به وي ميآويزم و اين كارد را معطل نميدارم. جاي افسوس و خنده نباشد؟ چون كار آن كدو به ميخ چوبين يا آهنين كه قيمت آن به پولي است برميآيد، چه عقل باشد كارد صد ديناري را مشغول آن كردن؟ حق تعالي تو را قيمت عظيم كرده است، ميفرمايد: ان الله اشتري من المومنين انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه. و به قيمت وراي دو جهاني/ چه كنم قدر خود نميداني... حق تعالي ميفرمايد كه من شما را و اوقات شما را و انفاس شما را و اموال شما را و روزگار شما را خريدم كه اگر به من صرف رود و به من دهيد بهاي آن بهشت جاوداني است. قيمت خويشتن من اين است، اگر تو خود را به دوزخ فروشي ظلم بر خود كرده باشي. همچنان كه آن مرد كارد صد ديناري را بر ديوار زد و بر او كوزهاي يا كدويي آويخت.
جملات مولانا روشن است و نقل آنها از باب اتمام اين مقاله فيه ما فيه بود كه به لحاظ مضمون و محتوا و زيبايي نثر و نوشتار، يكي از بهترين مقالات اين كتاب گفتارزاده است. با اين حال ذكر يكي دو نكته بيمناسبت نيست. اول اينكه خودفروشي به معناي مثبت كلمه، آموزهاي است كه در روايات اسلامي هم بارها به آن اشاره شده است. مثلا حضرت علي(ع) فرموده است: «بدانيد وجود شما بهايي جز بهشت ندارد. آن را به چيزي جز بهشت نفروشيد.» امام كاظم(ع) هم فرموده است:«آگاه باشيد! بدنهاي شما جز بهشت بهايي ندارد؛ به چيز ديگري نفروشيد.» اينكه قيمت انسان چقدر است نكتهاي است كه مولانا در جاهاي ديگر هم به آن پرداخته است. مثلا در دفتر سوم مثنوي ميگويد قيمت هر كاله ميداني كه چيست/ قيمت خود را نداني ابلهي است/ سعدها و نحسها دانستهاي/ ننگري سعدي تو يا ناشستهاي/ جان جمله علمها اين است اين/ كه بداني من كيام در يوم دين/ آن اصول دين بدانستي وليك/ بنگر اندر اصل خود گر هست نيك. تامل در قدر و قيمت خويشتن و آن گاه فروختن خويش به بهترين خريدار ممكن، شرط عقلانيت از منظر ديني است. بهترين خريدار ما نيز كسي جز خداوند نيست كه فرموده است خداوند جان و مال مومنان را خريد در برابر آن كه بهشت از آن ايشان باشد. (سوره توبه، آيه 9)