ضديت هميشگي با سياستهاي امريكايي
رسول آباديان
فيليپراث چندين سال قبل از مرگ گفته بود كه ديگر چيزي نمينويسد اما درحال خواندن آثاري است كه هميشه طرفدارشان بوده، يعني همه كارهاي داستايفسكي، تورگنيف، كنراد و همينگوي. شايد براي جهان ادبيات، خبر ننوشتن چيزي از سوي يك نويسنده، خبري تاسفبرانگيز باشد اما وجه ديگر ماجرا اين است كه يك نويسنده درحد راث به خوبي متوجه ميشود كه بايد پيش از موعد مقرر و دراوج و بدون درافتادن در تكرار، با آفرينندگي خود در ادبياتپايان دهد و فقط بخواند.
فيليپ راث شايد آخرين نويسنده از نسل خود باشد كه مفهموم پوچي و انزواي بشر در دوران مدرن را به بهترين وجه ممكن آشكار ميكند. رگهاي از ادبيات ناب كه ريشههاي معنايياش را بايد در نيمه دوم قرن هجدهم جستوجو كرد. راث در بسياري ازآثارش، جامعه امريكايي را به تصوير ميكشد. جامعهاي ازهمگسيخته و متمايل به سمت و سويي از خشونت بيدليل. جامعهاي افسارگسيخته كه اميدي به سروسامان دادنش نيست. نويسنده در رمان «ننگبشر» به حوزهاي از روانشناسي امريكايي اشاره ميكند كه در منجلابي خودساخته گرفتار شده است. نوعي قدم برداشتن در مسير بيراههاي كه سياستي عقيم و خالي از تفكر آن را كليد زده است. راث با نقبزدن به مسائل جنگ جهاني دوم و ريشهيابي چرايي حضور بيدليل امريكا در ويتنام، رگهاي از مفهوم بشر خلق ميكند كه با تاكيد بر ندانستههاي خود، جهان آينده را هم دچار تزلزل و نيستي ميكند. نگاه نويسنده به جامعه امريكايي، خصوصا درحوزه سياست، نگاهي واقعبينانه و پيچيده در نوعي از فلسفه هستياست. راث درهيچكدام ازآثارش، نقش مخرب سياست امريكايي در پايين كشيدن شان انسان در اقصينقاط جهان را ناديده نگرفته. مسالهاي كه در كتابي مثالزدني مانند «رييسجمهورما» به اوج خودش رسيده است. راث اعتقاد دارد كه بشر مدرن در برزخي از تناقضات ديروز و امروز سرگردان مانده و مانند مهرهاي در دايرهاي كوچك و بسته به دور خود ميچرخد. تصويري كه او ازجوامع انساني، خصوصا جامعه امريكايي به دست ميدهد، حامل اين پيام است كه وقت آن رسيده تا بشر در دوران مدرن، بسياري از معادلات ذاتي از دسترفته خود را مجددا به دست آورد. او با يادآوري هنرمندانه اين موضوع كه خطر ماشيني شدن هرچه بيشترآدمها در وضعيت كنوني، ريشه در ندانم كاري ديروز اهل سياست دارد، بازگشت به دوران جنگ سرد و دوجنگ اول و دوم جهاني را يكي از خطرهاي پيش روي بشريت ارزيابي ميكند.
نكته جالب ديگر درباره كارهاي راث اين است كه براي پرداختن به يك سياست غلط در امريكا، شخصيتهاي خيالي خلق نميكند و براي درگير شدن با مسائل روز دست به دامان نماد نميشود بلكه مستقيم و بيواسطه شخص سياستمدار را نقد ميكند و افكار مخرب او را در بازگردان سرشت انسان به عقب، مورد واكاوي قرار ميدهد. راث را ميتوان به عنوان يكي از شجاعترين و قدرتمندترين نويسندگان عصرحاضر به شمار آورد. نويسندهاي كه به اعماق هر موضوعي رخنه ميكند و جهان نهفته در هر نابساماني را شناسايي و به نقد ميكشد.
وجه جهانوطني راث در كارهايي كه به فارسي هم ترجمه شدهاند، نمود بارزي دارد. او درتك تك اين كارها مانند«شوهر كمونيست من» بلاياي سيستم مخوف اين حزب را درلابهلاي زندگي انسانها نشان ميدهد و در«خشم» خشم نهادينه شده در ذات بشر امروز را به نمايش ميگذارد و در«يكي مثل همه» بازهم پيوستگي زندگي هر فرد و تاثيرش بر ادامه زندگي ديگران را مورد واكاوي قرار ميدهد.
به تعبيري روانتر ميتوان گفت كه راث نويسندهاي براي تمام جوامع بشري است چون زرق و برق جامعه امريكايي هيچگاه نتوانسته او را از رسالت انساني خود دورنگه دارد. او نويسندهاي است كه تك تك آدمهاي روي زمين را به عنوان اعضاي دهكدهاي جهاني به رسميت ميشناسد و براي هركدام شأني در مقام انسان قائل است به شرط آنكه اهل سياست، خصوصا سياست امريكايي، مجال بالندگي و رسيدن به اين هدف بزرگ را پايمال نكند. اين نوع نگاه دركارهايي چون «زوكرمن رهيده از بند» يا «نويسنده پشتپرده» يا «ارباب و انتقام» به خوبي هويداست.
درباره كارهاي راث بايد به اين نكته اشاره كرد كه پيوندي از زبان طنز و جديتي از جنس كلمه، آثار او را به مرزي از آفرينندگي منحصر به فرد نزديك ميكند. او در كمال موشكافي موضوعات مختلف، گاه جملاتي مينويسد كه در عين غمانگيز بودن، لبخندي نيز بر لب خواننده جاري ميكنند. تركيب دو حس متفاوت درآن واحد و ماندگاريشان به لحاظ معنايي در ذهن، از نويسندهاي بر ميآيد كه جهتي مشخص از جنس آگاهيبخشي را براي خود تعريف كرده است.
دركنار آثار برجسته راث كه در بالا به آنها اشاره شد، چند كار ديگر هم وجود دارد كه تاويلهايي گوناگون از آنها ارايه شده است. كارهايي كه منتقدان را به برخوردهايي چندگانه واداشته. منتقدان بنا به نوعي اجبار ظاهرا وجه كميك اين كارها را ديدهاند كه البته موجب رنجش نويسنده شده است.
بسياري از منتقدان به وجه نگاه نمايشي راث نيز اشاره كردهاند. قدرت گفتوگونويسي به همراه ساخت و پرداخت شخصيتهاي گوناگون كه خصوصا در«رييسجمهور ما» شاهديم. به تنهايي نيازمند تحقيقاتي گسترده و عميق پيرامون شناخت وجهي موثر از آثار فيليپ راث است.