چون قويي سبكبال
علي مسعودنيا
فريدون توللي در زماني نه چندان دور نام غريب و مهجوري نبود. يك نام نوستالژيك بود براي چند نسل كه با اشعارش زندگي كردند، عاشق شدند، گريستند و حتي شاعر شدند. توللي هرچند خود را در ابتدا پيرو نيما و متاثر از او معرفي ميكرد، كمكم كوشيد علم استقلال برافرازد و راهش را جدا كند و شگفتا كه بعد از آن همه فراز و نشيب در دعواي شعر كهنه و نو، فريدون توللي عاقبت به آغوش امن شعر كلاسيك بازگشت. اما نكته مهم درباره او و شعرش درست همينجا بروز ميكند: او هرگز به طور كامل از زيباييشناسي شعر كلاسيك فاصله نگرفت. اصلا شايد بخش مهمي از محبوبيت و مقبوليت او به عنوان يك چهره مهم ادبي اين بود كه نه به اندازه شاعران قدمايي قديمي بود و نه به اندازه نوپردازان نيمايي نو. توللي درست بر مرز باريك اين دو، مستقر شده بود و پل ميان گذشته و حال بود.
گذشته و حالي كه در آن روزگار سر آشتي نداشتند با هم. روزگاري شمسلنگرودي در گفتوگويي به اين اشاره كرد كه شايد منطقي ميبود توللي پيش از نيما ظهور كند. به نظر ميرسد قول بسيار درستي است. توللي از نظر زماني پس از نيما آمد اما حال و هواي شعرش قديميتر از نيما بود. او از ميان تمام پيشنهادهاي نيمايي محافظهكارانهترين شان، يعني چهارپاره، را به عنوان قالب محبوب خود برگزيد.
تلقي او از «ارزش احساسات» هم با نيما فرق اساسي داشت؛ احساسات براي توللي نوعي كنش سانتيمانتال بود كه در ميان رويكرد رمانتيك و اعترافي شعرش بيش از هر عنصر ديگري به چشم ميآمد. حتي در شعرهاي به اصطلاح متعهد و منتقدانه سياسي توللي نيز اين رگه غلو شده سانتيمانتال به خوبي ديده ميشود. بعدها او در مقدمه كتابهايش چارچوب زيباشناسانه شعرش را نيز تبيين و به ديگران توصيه كرد. چارچوبي كه خوب نشان ميداد او هنوز در دنياي بلاغت كلاسيك سير ميكند و به همين خاطر امروزه شايد جاي شگفتي ندارد كه ميبينيم از دورهاي به بعد حتي به منتقد نيما بدل شد و او را به انحراف از مسيرش متهم كرد.
توللي اما فارغ از اين بحثهاي منتقدانه چهره محبوب مردم و خاصه جوانان بود. شعر او ساده و قابل فهم بود و قلابش را در عواطف خواننده گير ميانداخت و او را با خود ميكشيد. شعري كه در اكثر مواقع فقط و فقط به كيفي آني براي سلايقي كه پيچيدگي را هضم نميكردند منجر ميشد. سلايقي كه در روزگار كنوني نيز دوباره جهتدهنده جريان اصلي شعر ايران شدهاند.
جريان نقد و تاريخ شعر معاصر ساليان درازي است كه با توللي مهربان نيست و شاعري خارج از رده ميانگاردش. اما همين كه هنوز به بهانه سالروز تولد و وفاتش در مطبوعات قلمي زده ميشود و هنوز كتابهايش زينت پيشخوان كتابفروشيهاست و هنوز هستند بسيار كساني كه از حفظ ميخوانند: «بلم آرام چون قويي سبكبال...» يعني شاعر مهمي بوده و هست.