گلدناستيت، كليولند را جارو كرد
پادشاه خسته؛ عيّار تنها
علي كربلايي
سرانجام پس از يازده سال، يك تيم در فينال NBA هر چهار بازي اول را باخت تا «جارو» شده باشد. گلدناستيت براي سومين بار در چهار سال اخير قهرمان NBA شد و كاري كرد تا شاهد زانو زدن پادشاه كاواليرز مقابل غولهاي وريورز باشيم. كوين دورانت دوباره عنوان MVP يا بهترين بازيكن فينال را از آن خودش كرد و استفن كري 9 بار 3 امتيازيهايش در بازي پاياني وارد سبد شد. كليولند مقابل گلدناستيت تحقير شد، اما اين تمام ماجراي فينال نيست. با وجود قهرماني گلدناستيت، صحبتها همچنان در مورد پادشاه است؛ فرماندهي كه يكتنه مقابل لشكر تا دندان مجهز حريف ايستادگي كرد. جيمز در پايان بازي در يك كنفرانس مطبوعاتي اعلام كرد كه پس از اشتباهات همتيميهايش در بازي اول و از شدت عصبانيت، دستش را محكم به ديوار كوبيده و مچ دستش شكسته است. در واقع او سه بازي با مچ شكسته به ميدان رفت. سه ديداري كه اگر كليولند جيمز را نداشت، جوري تحقير ميشد كه در تاريخ بسكتبال حرفهاي امريكا جاوادنه شود. ركورد كسب 51 امتياز در لباس تيم مغلوب، براي اولينبار در فينال اين رقابتها ثبت شد و اين بهخودي خود اهميت و نقش كليدي جيمز براي كليولند را نشان ميدهد. تاكتيك كليولند در هر 4 بازي اين بود كه توپ را به دست جيمز برسانند و او خودش هرچه صلاح ديد انجام دهد. ديگر از كايري اروينگ هم خبري نبود تا كينگ حركات تركيبي و برشهاي ديدنياش را انجام بدهد.
«عيّار تنها» مردي است افسانهاي كه بهرام بيضايي خلقش كرده. در زماني كه تمام فرماندهان از حمله مغول ميگريزند، فقط اين عيّار است كه ميماند و ميجنگد. عيّار ميداند با وجود قدرت دشمن، مرگ و شكستش حتمي است؛ اما مبارزه ميكند. او ميگويد: «هميشه يك نفر بايد باشد كه بايستد.» و تا آخرين نفس هم ميايستد. كاري كه جيمز در بازي فينال كرد چيزي شبيه به همين وضعيت بود. او ميدانست تنهاست، ميدانست لشكر دشمن بسيار مجهزتر و كارآزمودهتر است، ميدانست كه سرداران ديگر تنهايش گذاشتهاند؛ ميدانست كه سرمربي تيم بهدليل بيماري بخش مهمي از فصل را از دست داده و باز هم جنگيد. حتي زماني كه مچ دستش شكسته بود هم جنگيد. ميدانست حضور او حتي با دست شكسته ميتواند كمي از قدرت تازيانههاي گلدناستيت كم كند. چه در مورد عيّار و چه در مورد جيمز، هر دو از قبل ميدانستند شكستشان حتمي است، اما از اين هم آگاه بودند كه جنگيدن تا آخرين نفس و تا پاي مرگ، خصلت ابرقهرمانهايي است كه جاودانه ميشوند. بههمين دليل تعداد مرداني مثل جيمز در دنياي خارج از قصه كم است؛ چون افراد معدودي به اين درك رسيدهاند كه مردم مبارزه را دوست دارند، نه صرفا پيروز شدن را. كايري اروينگ از كساني بود كه تاب مبارزه در شرايط سخت را نداشت و از كليولند به بوستون رفت تا قهرماني راحتي در كنفرانس شرق بهچنگ بياورد. اما ديديم كه او هم مبهوت عملكرد لبرون جيمز شد. جيمز در بازي نيمهنهايي بهقدري تنها بود كه در يكي از ديدارها مجبور شد 48 دقيقه تمام داخل زمين باشد تا تيمش زحماتش را به باد ندهد؛ تا حداقل به ايستگاه پاياني برسد و در خان آخر زانو بزند. در بازي فينال، لبرون مانند عيّار تنها شد و گلدن استيت شبيه سپاه مغولان. پادشاه بود و يك شمشير و سپاهي كه دو اسبه بهسمتش ميتاخت.
البته به نظر ميرسد لبرون هم از قهرمانِ تنها بودن خسته شده است. پادشاه NBA شايد فصل آينده را در كليولند بازي نكند و به تيمي برود كه قدرش را بدانند. به قول رسانههاي امريكايي «پادشاه اين روزها روي هواست.» از عيّار تنها بودن خسته است. از اينكه راهش را بايد تنها برود. گلدناستيت قهرمان سال گذشته و امسال، سال بعد هم قهرمان خواهد شد. آنها تيمي متشكل از بهترينها هستند كه هر روز هم بهتر ميشوند. اما كليولند، تيمي كه سه سال پيش با زحمات لبرون جيمز قهرمان شد هر روز از روز پيش ضعيفتر شد و ستارگانش را يكي پس از ديگري از دست داد. پيشبيني ميشود در صورت ترك كاواليرز توسط جيمز، اين تيم فصل بعد بين تيمهاي هشتم تا دوازدهم كنفرانس شرق قرار بگيرد و ديگر حتي رنگ پليآف را هم تا چند سال نخواهد ديد.
اما چه شد كه بسكتبال و فينال NBA براي مردم ايران مهم شد؟ دوسال پيش براي اولينبار در تاريخ اين مملكت، چه قبل و چه بعد از انقلاب، يك مسابقه NBA به صورت زنده از تلويزيون پخش شد؛ كاري بسيار بزرگ و مهم كه امسال هم ادامه داشت اما هواداران بسكتبال براي تماشاي بازيهاي فينال اين فصل با بدقولي مسوولان شبكه ورزش روبرو شدند. همزماني بازيهاي فينال با ايام ارتحال امام و شبهاي قدر دليلي بود كه براي عدم پخش بازيها عنوان شد. اما احتمالا عدم دسترسي به كانالي بدون لوگو براي كشرفتن بازي دليل اصلي پخش نشدن ناگهاني دو بازي پاياني فينال بود. با وجود اين بدقولي، باز هم شاهد اين بوديم كه تعداد زيادي از كاربران شبكههاي اجتماعي در مورد اين بازي به صورت لحظهاي اظهارنظر ميكنند و به روش خودشان بازي را تماشا ميكنند. چرا ميگوييم پخش بسكتبال از صداوسيما كاري بزرگ است؟ چون ما در بسكتبال 48 دقيقه وقت مفيد داريم، اما تايم واقعي بازي حداقل دو ساعت و نيم بهطول ميانجامد. علاوه براينكه هواداران با هر نوع پوششي بهشدت به زمين بازي نزديك هستند و در قاب دوربينها جاي ميگيرند، برنامههاي هيجانانگيز ديگر مانند رقص چيرليدرها، مسابقات سگدواني، شعبدهبازيهاي عجيب، حركات ژيمناستيك، رقصهاي هماهنگ اقشار مختلف مردم و كارهايي كه تمامشان از نظر صداوسيما غيرقابل پخش است هم در زمانهاي مرده بازي در حال پخش از تلويزيون مبدا است. پس پخش بازيها آن هم به شكلي كه چندان آزاردهنده نيست يك پوئن مثبت براي صداوسيما بود كه در چند بازي آخر فصل تبديل به امتياز منفي شد.
«عيّار تنها» مردي است افسانهاي كه بهرام بيضايي خلقش كرده. در زماني كه تمام فرماندهان از حمله مغول ميگريزند، فقط اين عيّار است كه ميماند و ميجنگد. عيّار ميداند با وجود قدرت دشمن، مرگ و شكستش حتمي است؛ اما مبارزه ميكند. او ميگويد: «هميشه يك نفر بايد باشد كه بايستد.»