به مناسبت درگذشت احمد احمدي
اداي دين به يك معلم فلسفه حجتالاسلام دكتر
كاوه رهنما| در ميان نسل پيشين علماي سنتي ما، انگشتشمارند و بسيار نادر، انديشهورزاني كه در كنار آشنايي با معارف سنتي حوزوي و به ويژه فلسفه اسلامي، آگاهي ژرف و عميقي از فلسفه جديد غرب نيز داشته باشند و بدون شك و ترديد، حجتالاسلام، دكتر احمد احمدي يكي از برجستهترين اين چهرهها بود. او كه در فلسفه اسلامي، از شاگردان علامه فقيد سيدمحمد حسين طباطبايي و استاد شهيد مرتضي مطهري بود، قطعا در زمينه آشنايي با فلسفه جديد اروپايي بر ايشان پيشي گرفت و بنمايههاي انديشه فلسفي تجدد را از آبشخورهاي اصيل آن اخذ كرد.
گواه اين ادعا نيز ترجمههاي دقيق و تاثيرگذار او از متون اصلي فيلسوفان جديد است. در راس اين آثار بايد از تاملات در فلسفه اولي، كتاب دورانساز و موثر رنه دكارت، فيلسوف بنيانگذار فرانسوي ياد كرد كه تا به امروز يكي از مهمترين دريچههاي آشنايي فارسيزبانان با انديشه جديد فلسفي در غرب است. اهميت ترجمه كتاب كلاسيك دكارت از آن حيث است كه اين كتاب، سنگبناي فلسفه دكارت و بلكه فلسفه جديد معاصر تلقي ميشود؛ به عبارت ديگر دكارت در اين كتاب با بسط حكم معروف خود يعني «ميانديشم پس هستم»، ميكوشد مابعدالطبيعهاي نو بنا كند و چرخش اساسي و بنيادين فلسفه جديد از هستيشناسي به معرفتشناسي سوژه را صورتبندي كند. ترجمه مهم ديگر احمدي، «نقد تفكر فلسفي غرب» نوشته اتين ژيلسون، فيلسوف نوتوميست معاصر است كه عموم كساني كه فلسفه را در دانشگاه ميخوانند، با آن آشنا هستند. تا آنجا كه به احمدي مربوط ميشود، ترجمه كار ژيلسون از آن حيث مهم است كه در آن با انديشمندي سنتگرا و ديندار آشنا ميشويم كه از منظر يك مسيحي كاتوليك معتقد، با احاطهاي ژرف به نقد بنيادهاي مابعدالطبيعي فلسفه جديد غرب ميپردازد. همين انتخاب، موضع اصولي احمد احمدي در مواجهه با فلسفه جديد غرب را نيز نشان ميدهد. آنها كه پاي صحبتهاي او بودند يا آثارش را خواندهاند، ميدانند كه اين استاد فقيد، با تسلط مثالزدني به فلسفه اسلامي و چنان كه آمد، آگاهي از اساس فلسفه غربي، ميكوشيد طريقي عالمانه و درست در نقد و ارزيابي و احيانا مقايسه و تطبيق دو سنت رويارو، بگشايد. گفتار و نوشتار او درباره فلسفه جديد غرب، به دور از شتابزدگيهاي رايج و نگاه سطحي و ارزيابيهاي قشري بود و بر تامل و ژرفانديشي استوار.
يادش گرامي باد.