براي دفاع از برجام آماده باشيد آقاي ترامپ
اگر اين مذاكرات موفقيتآميز هم باشد ترامپ خود را در حال دفاع از توافقي خواهد ديد كه بسيار بسيار شبيهبه برجام است
سارا معصومي
سرانجام ديدار ميسر شد. كيم جونگ اون، رهبر كره شمالي با دونالد ترامپ، رييسجمهور ايالات متحده در سنگاپور ديدار كرد. در اين ديدار ذرهبينها بر روي سادهترين رفتارهاي دو رييسجمهور متمركز شده بود. از نحوه دست دادن تا راه رفتن. دور از هياهوهاي حاشيهاي هرچند كه مذاكره درباره توانايي هستهاي پيونگيانگ با حضور تنها دو كشور كره شمالي و ايالات متحده پيش ميرود اما نام كره جنوبي، روسيه، چين و البته ايران نيز در ميان همهمهها زياد به گوش ميرسد. كره شمالي و ايالات متحده در يك بازه زماني 5 ماهه از وضعيت تنشهاي شديد لفظي به وضعيت مذاكره رو در رو رسيدند و از همان ابتدا در تمامي تحليلهاي مربوط به اين اتفاق نام ايران به چشم ميخورد. تاثير توافق هستهاي ايران با 1+5 بر مذاكره كره شمالي با دونالد ترامپ چيست؟ آيا خروج امريكا از برجام ميتواند تاثير منفي بر مذاكرات ترامپ با كيم جونگ اون داشته باشد؟ آيا نزديكي به كره شمالي ميتواند اطلاعات بيشتري درباره برنامه هستهاي ايران را در اختيار امريكا قرار دهد؟
دونالد ترامپ يك ماه پيش از توافقي با ايران خارج شد كه آن را «بدترين توافق تاريخ» ميدانست و اكنون در تلاش براي رسيدن به توافقي است كه بتواند با تمسك به آن از مهارت مذاكراتي خود سخن بگويد. در آن سوي ميدان نيز پيونگيانگ نشسته كه به نظر ميرسد در حال بررسي كنار گذاشتن كامل برنامه هستهاي خود و پايان دادن به وضعيت تخاصم در شبه جزيره كره پس از قريب به 70 سال است.
در حالي كه مذاكرات ميان كره شمالي و امريكا با سرعت پيش ميرود ترامپ نيز با همان سرعت در حال تخريب نيمچه رابطه ديپلماتيكي است كه ميان واشنگتن با تهران به بهانه مذاكرات هستهاي به وجود آمده بود. از خروج از برجام تا صدور دستور بازگشت تحريمهاي هستهاي ايران و البته بسط و توسعه دامنه تحريمهاي غيرهستهاي تحميل شده بر ايران. درحالي كه بسياري از تحليلگران نگران تاثير خروج امريكا از برجام بر مذاكرات ميان پيونگيانگ و واشنگتن بودند ترامپ به دنبال معكوس كردن اين مسير و تحت فشار قرار دادن ايران براي تن دادن به مذاكره با دولت جديد امريكا درست مانند كيم جونگ اون است.
در داخل ايران هربار از مقامهاي دولتي درباره تاثير مذاكرات كره شمالي و امريكا بر برجام سوال شده يك جمله واحد تكرار شده و آن هم اين بوده كه با خروج ترامپ از توافقي چندجانبه كه مورد تاييد سازمان ملل هم قرار گرفته ديگر ساير كشورها به سختي ميتوانند به امريكا اعتماد كنند. كره شمالي كه اين روزها از مذاكره با امريكا و خلع سلاح هستهاي سخن ميگويد مقابل خود ايراني را دارد كه به گواه گزارشهاي متعدد آژانس بينالمللي انرژي اتمي به تمام تعهدات برجامي خود پايبند بوده است. با اين وجود حضور كيم جونگ اون در سنگاپور و اعلام آمادگي براي خلع سلاح هستهاي توانسته به ترامپ اين توهم را بدهد كه ميتواند با تشديد فشارهاي اقتصادي بر ايران و سخن گفتن از جنگ، تهران را نيز مانند پيونگيانگ به پاي ميز مذاكره بكشاند.
توافقي شبيه به «بدترين توافق قرن» !
سايت the American conservative در تازهترين تحليل خود در اين باره نوشته است: هرچند كه ترامپ و كيم سوداي در آغوش كشيدن صلح و خلع سلاح را در سر ميپرورانند اما هميشه شيطان در جزييات نهفته است. زماني كه ترامپ و تيم او به كره شمالي به چشم كشوري شكست خورده كه در حال زانو زدن در برابر خواستههاي امريكا است نزديك شدند همهچيز تا چند قدمي تخريب رفت اما زماني كه با كره شمالي با احترام برخورد كردند، مذاكرات به خوبي پيش رفت. هنوز معلوم نيست كه اين دور از مذاكرات چگونه ميتواند به نتيجهاي ملموس منتهي شود. نمونههاي تاريخي از آفريقاي جنوبي تا اوكراين درمورد تحويل دادن سلاحهاي هستهاي وجود دارد و در مورد برنامه موشكي نيز كشورهاي قزاقستان، بلاروس و آرژانتين در توافقنامههاي متفاوت اقدام به محدود كردن برنامههاي خود كردهاند و تمام اين موارد ميتواند از سوي ترامپ به عنوان الگو براي مذاكره با كره شمالي مورد توجه قرار بگيرد. با اين وجود يك توافق جديدتر هم در حوزه منع اشاعه وجود دارد به نام برنامه جامع اقدام مشترك كه البته ترامپ و مشاورانش اندك علاقهاي به توجه به آن ندارند. چه ترامپ بخواهد و چه نخواهد برجام ميوه سالها مذاكرات سخت و نفسگير بوده كه البته ايران در آن سالها متحمل شديدترين تحريمهاي سياسي و اقتصادي نيز شده بود. با وجود تمام فشارهايي كه بر ايران وارد شد در نهايت توافقي كه به دست آمد بيش از آنكه رنگ و بوي يك راهكار ديكته شده به تهران را داشته باشد شبيه يك مصالحه بود. براساس اين توافق غرب حق ايران براي برخورداري از برنامه غنيسازي صنعتي را پذيرفت و البته ايران نيز به ناظران آژانس اجازه دسترسي وسيع به تاسيسات هستهاي خود را داد. همين نكته كه برجام ميوه مصالحه و نه تسليم شدن ايران بود يكي از دلايل نفرت ترامپ از اين توافق است. مايك پمپئو، وزير خارجه ايالات متحده در نخستين سخنراني مهم خود پس از به دست گرفتن سكان وزارت خارجه با موضعي كه در قبال ايران و برجام گرفت در حقيقت همان مصالحه به دست آمده را هم بر باد داد. در سخنراني با عنوان پس از توافق، استراتژي تازه در برابر ايران، دولت ترامپ رويكرد بسيار خشني را در برابر آنچه رفتارهاي نادرست ايران در جهان پسابرجام خواند، مطرح كرد. وزير خارجه امريكا در اين نسخه تند و تيز كه بيشتر شبيه اولتيماتوم دادن و نه قرار داشتن در موضع يك طرف مذاكرات بود از حقيقت فاصله گرفت و با ايران به عنوان يك كشور شكست خورده و تسليم شده و نه يك قدرت منطقهاي برخورد كرد. پمپئو 12 شرط را مطرح كرد و تاكيد داشت كه اگر اين شروط برآورده شوند، ترامپ ميتواند به مذاكره مجدد با ايران فكر كند. شروطي كه در حقيقت براي تسليم شدن ايران بود و هيچ مقام سياسي در تهران نميتوانست با آن كنار بيايد. مخالفت ايران با اين شروط بدان معنا نيست كه تهران با هرنوع مذاكرهاي مخالف است چرا كه تهران حتي پس از برجام و پيش از خروج امريكا از اين توافق در مذاكره با اروپاييها نرمشهايي از خود در مورد برخي موارد نگرانيهاي اروپا نشان داده بود اين دولت ترامپ بود كه هيچ تمايلي به مذاكراتي از اين دست از خود نشان نداد. سخنان پمپئو نيز صرفا براي رد كردن برجام بود و به درستي ميتوان گفت كه نوعي اعلام جنگ عليه ايران بود. به نظر ميرسد كه اصليترين هدف پمپئو از تبيين استراتژي جديد در برابر ايران اين بود: شكستن اقتصادي تهران براي تسهيل روند تغيير نظام در اين كشور و در نهايت اگر اين امر هم محقق نشد بنا بر استفاده از گزينه نظامي خواهد بود. در اين زمينه به نظر ميرسد كه پمپئو دقيقا از روي همان نسخه و كتابي ميخواند كه امريكاييها هنگام حمله به عراق در سال 2003 تجويز كردند. آنچه پمپئو و ساير مشاورهاي رييسجمهور امريكا درباره نحوه رويارويي با ايران فراموش كردهاند اين است كه فصل آغاز كتاب حمله به عراق شكست نظامي اين كشور و البته خسارت جبرانناپذيري بود كه بر ساختارها و اقتصاد عراق وارد شده بود. ايران امروز نه از منظر اقتصادي شكست خورده و نه منزوي است.
زماني كه در سالهاي 2005 به بعد فشارهاي جهاني بر ايران براي محدودسازي برنامه هستهاي آغاز شد اين كشور كمتر از 100 سانتريفيوژ در حال كار داشت و زماني كه برجام در سال 2015 به دست آمد تهران تقريبا از 20 هزار سانتريفيوژ برخوردار بود. بنابراين اين ادعا كه فشار حداكثري اصليترين دليل مذاكره با ايران بوده، اشتباه است. دونالد ترامپ در حالي رياستجمهوري خود را آغاز كرد كه در ماههاي نخستين ادعا ميكرد كره شمالي هيچگاه اجازه برخورداري از تسليحات اتمي يا ابزاري براي رساندن آنها به سواحل امريكا را نخواهد داشت. اوايل سال جاري ميلادي بود كه كره شمالي به موشكهايي با قابليت حمل سلاح هستهاي دست پيدا كرد كه ميتوانست به خاك امريكا برسد. در اينجا نيز بايد گفت كه اين توانايي هستهاي كره شمالي بود كه ترامپ را به ميز مذاكره با پيونگيانگ كشاند درست مانند توانايي ايران در غنيسازي اورانيوم كه اوباما را به پاي ميز مذاكره آورد. ترامپ و ساير كشورهاي جهان به اين دليل به توافق نهايي با ايران دست يافتند كه واقعيت استقلال و مغلوب نخواندن آن را در جريان مذاكرات هستهاي پذيرفتند. نتيجه اين سياست توافق هستهاي بود كه ترامپ از آن خارج شد.
ترامپ اندك اندك بايد ياد بگيرد كه ميتواند درباره سياست فشار حداكثري هرآنچه ميخواهد بگويد اما كره شمالي يك كشور مستقل و ملتي شكست نخورده است و نتيجه نشست كرهشمالي و امريكا هرچه كه باشد در نهايت در مربعي چهارضلعي با واقعيات برخورد خواهد كرد.
اين حقيقت است كه نشست سنگاپور يك موفقيت بود و ترامپ مستحق يك آفرين براي برگزاري اين نشست است اما نشاندن كره شمالي پشت ميز و وادار كردن آن به امضاي توافقنامه خلع سلاح، دو مقوله متفاوت هستند. طنز ماجرا اينجاست كه اگر اين مذاكرات موفقيتآميز هم باشد ترامپ خود را در حال دفاع از توافقي خواهد ديد كه بسيار بسيار شبيهتر به برجام است تا رويكرد تسليمپذيري ايران كه مايك پمپئو در سخنرانياش از آن دفاع كرد.