جبهه جهاني ضدترامپ و موقعيت ايران
كوروش احمدي
سالها استراتژي امريكا مبتني براي تحت فشار قرار دادن دشمنان خود و تلاش براي منزوي كردن آنها بوده است. اين استراتژي با سياست مهار بعد از جنگ دوم جهاني عليه شوروي آغاز شد و در اين اواخر با تلاش دولت اوباما براي تحريم و انزواي ايران و كره شمالي ادامه يافت. اتفاقات اخير در نشست جي 7 معرف چرخش و تحولي دراماتيك و اعجابآور در اين روند بود و نمودي از انزواي سياسي ترامپ در آستانه ملاقات با رهبر يك كشور تحت تحريم به شمار رفت. لذا ميتوان ملاقات سنگاپور را ملاقات دو رهبر منزوي به شمار آورد؛ با اين تفاوت كه يكي رييسجمهور بزرگترين اقتصاد جهان با توليد ناخالص داخلي نزديك به 20 تريليون دلار است و آن ديگري حتي هواپيمايي كه او را به سنگاپور ببرد نداشت و سفرش با هواپيماي مرحمتي چين ممكن شد. كارشناسان تجاري از هر طيفي مبناي عيني چنداني براي جنگ تجاري ترامپ قائل نيستند. كسر تراز پرداخت خارجي امريكا حدود 500 ميليارد دلار است؛ يعني كمتر از 3 درصد كل توليد امريكا. او در مورد تعرفهها هم كه موضوع محوري در نشست كبك بود، مثل صدها مورد ديگر دروغ ميگويد. به گزارش بانك جهاني متوسط تعرفههاي امريكا، آلمان، فرانسه و انگليس تقريبا مشابه است. ترامپ تنها به صورت عوامفريبانه بر برخي تعرفههاي خاص مثل تعرفه 270 درصدي لبنيات كانادا انگشت مينهد، اما به اينكه متوسط تعرفههاي كانادا از بقيه كمتر است، توجه نميكند. برخي اين رفتارها را به ناتوانياش در درك امور پيچيده و نيز علاقهاش به خودنمايي و مخالفخواني نسبت ميدهند. برخي نيز مباني ايدئولوژيك براي رفتار او قائلند و معتقدند كه او شيوه حكومتي اقتدارگرايانه را به شيوه سنتي زمامداري ترجيح ميدهد. ترامپ مانند هر پوپوليست ديگر اهداف استراتژيك درازمدت ندارد و تنها متوجه جلبتوجه و حفظ پشتيباني پايگاه راي خود است. سران اروپاي غربي و امريكا از ابتداي جنگ اول با نگاهي استراتژيك به امور نگريستهاند و با همين نگاه دو جنگ جهاني را بردند، دشمنان سابق را در اتحاد خود وارد كردند، در جنگ سرد برنده شدند و در پي آن مرزهاي اتحاد خود را به سوي روسيه بسط دادند، در پي تبليغ ارزشهاي خود و در راس آن دموكراسي بودند و اولويت آنها امنيتي مبتني بر چنين پايههايي بود. ترامپ در پي منافع كوتاهمدت است. تمركز ترامپ بر تجارت و تعرفههاي تجاري از يك ديدگاه وسيعتر بسيار ناچيز به نظر ميرسد؛ خاصه آنكه امريكا خود به پشتيباني هر دو حزب دمكرات و جمهوريخواه طي دههها معمار تجارت آزاد بوده است. اكنون حضور امريكا در اتحاد غرب كه بر تجارت آزاد و اتحاد دموكراسيها مبتني بوده، با خروج ترامپ از توافق تجاري حوزه پاسيفيك، توافقنامه جهاني پاريس و برجام و به مخاطره انداختن بقيه توافقاتي كه امريكا در آن حضور دارد، با ترديد روبهرو است. اگرچه اتحاد غرب در مقاطعي طي 70 سال گذشته با مشكلاتي مواجه بوده، اما كم و كيف بحران جاري با ديگر بحرانهاي پيشين تفاوت دارد. تداوم همبستگي ديگر اعضاي جي 7 و تصميم آنها به ادامه حركت در جهت تقويت مباني تجارت آزاد و تعميق آن از طريق امضاي توافقاتي (مانند توافق تجاري اخير كانادا با اتحاديه اروپا) و تمايل چين به همكاري در اين زمينه، ممكن است به ادامه و تعميق انزواي امريكا كمك كند. بهعلاوه، ترامپ نشان داده كه در نظر و عمل با چند جانبهگرايي موافق نيست، قوانين و نهادهاي بينالمللي را به سود رقبا ميداند و ديپلماسي را وقت تلف كردن ميشمرد. اين گرايشهاي ترامپ، ميتواند و بايد به ادامه چندجانبهگرايي منهاي امريكا بينجامد. اگر چه توليد امريكا به تنهايي حدود 20 تريليون دلار است، اما اتحاديه اروپا، كانادا و ژاپن نيز با توليدي معادل مجموعا بيش از 23 تريليون دلار در وضعيت چندان بدي نيستند. در چنين شرايطي ما بايد اولا نيش ترامپ به برجام را نه يك امر منحصر به فرد بلكه ناشي از اقتضاي طبيعت او بدانيم. ثانيا توجه داشته باشيم كه رفتار ترامپ نه تنها او را در برابر ما بلكه در برابر همه متحدان هميشگي امريكا و نيز طيف نيرومندي در داخل امريكا قرار داده است. اكنون بيش از هر زمان ديگري مسلم است كه مساله برجام نيز در طيف مسائلي است كه تقريبا همه جهان با امريكاي ترامپ دارد. چنين شرايطي ايجاب ميكند كه ايران بيش از پيش به فكر تثبيت جايگاه خود در اين جبهه جهاني مقابله با ترامپ باشد و از هر اقدامي كه به ضرر اين جبهه جهاني و لاجرم به ضرر خودش باشد، بپرهيزد.