كمتر اتفاق افتاده كه در جلسهاي رسمي يا گفتوگويي غيررسمي صحبت از بهبود وضعيت شهر براي زنان بشود و اين جمله را نشنوم كه «چرا فقط زنان؟ مردان مگر زندگي راحتي در شهر دارند؟» يا «چرا بايد زنها را جدا كنيم در حالي كه شهر بايد براي همه انسانها زيستپذير باشد؟»
پاسخ به اين سوالات كاري سهل و ممتنع است. رويكرد بالا هم درست و هم نادرست است. شهر بايد براي همه انسانهايي كه در آن زندگي ميكنند «زيستپذير» باشد در عين حال بايد توجهي ويژه به وضعيت زنان در شهر داشت؛ همانطور كه بايد سالمندان و كودكان را به شكل ويژه در نظر گرفت، تلاش ميكنم خيلي كوتاه توضيح بدهم كه چرا اين توجه ويژه لازم است و چه اهميتي دارد؟
در ۱۹۹۹ شهرداري وين مطالعهاي را در ارتباط با حمل و نقل عمومي انجام داد. در اين مطالعه از شهروندان پرسيده ميشد كه «چند نوبت در روز و چرا از وسايل حمل و نقل عمومي استفاده ميكنند» اورسلا باوير از پژوهشگران اين مطالعه ميگويد: « در كمال تعجب ديديم كه مردان در چند دقيقه سوالات را پاسخ ميدهند در حالي كه زنان مدت زيادي را صرف پاسخ به سوالات ميكردند» واقعيت اين است كه نوع استفاده زنان از شهر بسيار متفاوت از مردان است. بخش بزرگي از زناني كه در شهر زندگي ميكنند «خانهدار» طبقهبندي ميشوند اما اين به اين معني نيست كه آنها بخش زيادي از روز را در «خانه» هستند بلكه اتفاقا به اين معناست كه آنها بنا به وظايف متعددي كه بر عهده دارند زيست متنوعي در شهر دارند. عموما وظيفه نگهداري از كودكان و سالمندان بر عهده زنان است، مدرسه بردن بچهها، مراجعه به دكتر، خريد روزانه، سر زدن به خويشاوندان و كارهايي نظير اين در برنامه روزانه زنان است. يك زن ممكن است صبح پياده كودكانش را به مدرسه ببرد، با مترو يا اتوبوس براي خريد به نقطهاي ديگر از شهر برود و از خودروي شخصي براي رساندن مادر يا پدرش به يك مركز بهداشتي يا بيمارستاني استفاده كند. علاوه بر اين زنان باردار نيازهاي ويژهاي براي جابهجا شدن در شهر دارند، آنها به راحتي نميتوانند تحت هر شرايطي از وسايل حمل و نقل عمومي استفاده كنند يا از پلههاي يك پل عابر پياده بالا بروند.
در حالي كه مردان عموما يك بار صبح براي رفتن به سر كار و يك بار عصر براي بازگشت به خانه در شهر جابهجا ميشوند يا الگوهاي ثابتي در استفاده از وسايل حمل و نقل عمومي و جابهجايي در شهر دارند.
حالا «امنيت» را به داستان بالا اضافه كنيد. به دلايل بسياري «امنيت» زنان در شهر با مخاطرات بيشتري همراه است. آزارهاي خياباني تقريبا در همه دنيا و البته در شهرهاي ايران از موضوعات مهمي است كه حضور زنان در فضاهاي عمومي را با محدوديت روبرو ميكند؛ مسالهاي كه مردان يا درگير آن نيستند يا بسيار كمتر درگيرند. بهطور مثال تردد زنان در راستههايي از فضاي عمومي كه فقط به يك كاربري خاص كه از نظر جنسيتي مردانه هستند تعلق دارد -مثل تعميرگاههاي ماشين- با مشكلاتي روبرو است بهطوريكه زنان ترجيح ميدهند از اين راستهها عبور نكنند. توجه به اختلاط كاربري در فضاهاي عمومي شهري بايد در خيابانها و راستههاي شهري مورد توجه قرار بگيرد. در كنار آن توجه به روشنايي معابر ميتواند بخشي از اين سختيها را هموار كند و به زنان احساس امنيت بيشتري در فضاي عمومي شهر بدهد. به اين موارد اضافه كنيد پلهاي عابر پياده، عرض آبراههاي كنار خيابان، سنگفرش پيادهروها، ارتفاع پلههاي اتوبوسها و بسيار موارد از اين دست كه حضور و استفاده زنان از شهر را به نسبت مردان محدودتر ميكند. خلاصه اينكه اگر اينبار با اين حساسيتها نگاهي دوباره به تهران بيندازيد متوجه خواهيد شد كه شهر براي استفاده يك مرد جوان سالم بلندقد طراحي و ساخته شده و گروههاي ديگر از جمله زنان در استفاده از آن با محدوديتهاي بسياري روبهرو هستند.
جمعيت زنان و مردان در شهرها با اختلاف كمي تقريبا برابر است اما آيا خدمات شهري به يك اندازه در اختيار آنهاست؟ اين موضوع ديگري است كه نشان ميدهد چرا بايد براي برنامهريزي شهري و سياستگذاري «زنان» را بهطور ويژه در نظر گرفت. سهم زنان از وسايل حمل و نقل عمومي مثل مترو و اتوبوس، مناسبسازي و سهم زنان از ساعتهاي فعال فضاهاي عمومي آموزشي، تفريحي و ورزشي و بسياري خدمات شهري ديگر.
در سالهاي اخير تلاش شد با اختصاص سرانههاي تكجنسيتي مثل پارك بانوان يا شهربانوها در تهران كه منحصر به زنان بود كمي وزنه دسترسي به خدمات شهري به سمت زنان متعادل شود ولي آيا جداكردن زنان از فضاهاي عمومي شهري منجر به حذف تدريجي آنها از شهر نميشود؟ آيا ايدهآل اين است كه همه ما اعم از زن، مرد، كودك، سالمند، توانياب و... در «يك» شهر و در كنار هم زندگي كنيم يا هر گروه اجتماعي را محدود و منحصر به فضاهاي خاصي كنيم؟
آخرين و شايد مهمترين موضوع كه باعث ميشود توجه ويژه به زنان در شهر نهتنها منطقي كه واجب به نظر برسد سهم زنان از مديريت شهري و نقش آنها در سياست گذاري شهري است. در طول ساليان طولاني اين نقش تقريبا نزديك به صفر بوده است. حتي با وجود حضور زنان به عنوان كارمندان شهرداريها و شوراها، سهم آنان از اداره اجرايي يا سياستگذاري شهرهاي بزرگ بسيار ناچيز بوده و هنوز هم ناچيز است. هيچوقت تعداد شهرداران يا معاونان شهرداران حتي در شهرهاي بسيار بزرگي نظير تهران به اندازه تعداد انگشتان دست هم نرسيده است. زنان همواره در سطوح مياني به پايين دستگاههاي اجرايي و اداري حضور داشتهاند و با سقفهاي شيشهاي بسيار محكمي براي رسيدن به پستهاي مهم و موثر در اداره شهرها روبهرو بودهاند، مردان در طول سالها به دليل حضور بيرقيبشان در پستهاي مديريتي و كسب تجربه و روابط و رزومههاي پر و پيمان اجرايي امروز در جايي ايستادهاند كه بگويند «زني نداريم كه توانايي اداره شهري مثل تهران را داشته باشد.»
خوب است از كساني كه استدلال ميكنند حضور در پستهاي مديريتي مساله مهمي نيست و نبايد انرژي زيادي صرف مطرح كردن آن كرد، بپرسيم «اگر مهم نيست چرا مردان هميشه حضور دارند و زنان هرگز حضور ندارند؟ و چرا در برابر حضور زنان در مديريت شهري كه نيمي از جمعيت فعال آن هستند اين همه مقاومت ميشود؟»
زنان در اجتماعات محلي، سازمانهاي مردمنهاد و خيريههاي شهري فعاليت زياد و موثري دارند، در واقع فعاليت آنها در بخشي اتفاق ميافتد كه دسترسي به منابع مادي بودجهاي و قدرت رسمي سياستگذاري و شبكه روابط و رزومه مديريتي براي آنها فراهم نميكند اما همزمان آنها را در معرض سختترين و تلخترين آسيبهاي اجتماعي شهر قرار ميدهد، آنها شهر را تجربه ميكنند و با وجود سختيها و محدوديتها همچنان حضور و فعاليت خود را حفظ كرده و ارتقا ميدهند.
به سوال ابتداي متن بازگرديم؛ پاسخ سهل و ممتنع اين است كه بله شهر بايد براي همه انسانها زيستپذير باشد، اما در بستري از نابرابريهاي فضايي، اجتماعي و اقتصادي توجه به گروههايي كه در طول يك تاريخ بلند دسترسيهاي محدودتر و موقعيتهاي فرودستي داشتهاند نيازه به توجه ويژه و برنامهريزيهاي هدفمند دارند. توجه به «زنان» در برنامهريزي شهري، در سياستگذاري و هدفگذاري مسالهاي حاشيهاي يا فانتزي نيست بلكه يكي از راههاي نجات شهر از بسياري آسيبها و احترام گذاشتن به حق بر شهر نيمي از جمعيت آن است.
جامعه شناس