عزت آب در سرزمين نگهبان آب
فاروق مظلومي
عجيب و وقيح است يك نفر مثل نتانياهو كه در سرزمين غصبي زندگي ميكند، نفس ميكشد، بيايد جلوي دوربين تلويزيون آب چاه يا رود غصبي را بخورد و از دوستي با مردم ايران حرف بزند و بعد راهحلهاي بحران آب براي ايران ارايه دهد. اما احتمالا نتانياهو گزارش كوتاهي كه هفته گذشته از صدا و سيما در مورد او پخش شده بود را ديده و ما را هم مثل طراح و تهيهكننده اين گزارش، ساده فرض كرده است. گزارشگر تلويزيون خودمان از مردم خودمان ميپرسيد دوست چه مشخصاتي دارد؟ جواب بديهي بود و سوال با جوابِ معلوم، سوال نيست. حمله انتحاري به اعصاب بيننده و شنونده است. بنبست طرح و ايده در رسانه ملي است. بعد از پاسخهاي ملت خوب و صبور كه نميدانم دوست بايد همدرد باشد، مهربان باشد و جيب آدم را نزند، گزارشگر عزيز، با ذوقي كودكانه روي تبلتش عكس نتانياهو را نشان ميداد و ميپرسيد اين دوست است؟ آيا دوستي با آدم شرور و بيمزهاي مثل نتانياهو سوال كردن دارد؟ قطعا براي ملت شريف ايران و خيلي از ملل شريف ديگر، نتانياهو هرگز و هيچ مكاني - جلو يا پشت دوربين صدا و سيما- دوست نيست. نتانياهو با اين همه خودزني حتي دوست خودش هم نيست. اما برگ خلاقانه اين گزارش زماني رو شد كه در پايان گزارش، ويدئويي كوتاه از حمله يك خرس اهلي به مربياش بعد از بازي با همديگر پخش شد و نتيجه شگفتانگيز اين گزارش اين بود كه دوستي نتانياهو دوستي خاله خرسه است. اولا نتانياهو خاله كسي نيست اگر هم باشد دايي يا عمو است. دوم آنكه خرس هم نيست، هيچ خرسي بيدليل به كسي حمله نميكند. نتانياهو دستش به كسي نرسد خودش را گاز ميگيرد.
اما سوالي كه گزارشگر صدا و سيما بايد از مردم بپرسد اين است كه چه كردهايم و ميكنيم كه يك نفر تازه به دوران رسيده به خودش اجازه ميدهد كه با ما از «آب» حرف بزند؛ با ملتي كه آناهيتا _ فرشته نگهبان آب _ داشته است. «اميرِ آب» يا همان «ميرآب» و فنجاندار داشته است. قنات داشته است. يارِ آب يا همان آبيار داشته است. ملتي كه در دينشان همواره به اسراف نكردن و مهرباني با آب و باران سفارش شده است. ملتي كه قرنها قبل از ساعت آبي استفاده ميكرد.
آب براي ما خيلي اهميت دارد آنقدركه تمام شعرهايمان پر از باران است، همه شاعرهايمان رو به دريا. خوب يادمان هست كه قبل از خانههاي عمودي، صاحبخانه به احترام رهگذر و مهمان، جلوي خانه را آب و جارو ميكرد و اين رسم عزيز به احترام آب عزيز يا صبح زود بود يا عصر هنگام تا با كمترين آب بيشترين بهرهوري را داشته باشيم حالا در اين وضعيت بحراني كسي جلوي خانهاش را آب و جارو نميكند بلكه بيشترمان با آب، جارو ميكنيم! شايد حكايتِ همان مال مفت و دل بيرحم باشد. من هم مثل شما شنيدهام كه بيشترين مصرف آب مربوط به كشاورزي است اما راهحلي ندارم چون خوشبختانه كارشناس منابع آبي نيستم ولي ميدانم يك دفعه آب را از زمين كشاورز بردن، نان از سفرهاش برداشتن است و خوب ميدانم در گذشتههاي دور و زمان قناتهاي طويل ما مديران خوبي براي آب بوديم ولي الان نيستيم و نميدانم چرا. اما يك سوال برايم مهمتر است. در اين روزگار گراني، آب با اين همه نايابي چرا اينقدر ارزان است؟ آنقدر ارزان كه بعضي از آقايان زير دوش حمام ديوان حافظ را به آواز، ختم ميكنند.
پاورقي: سالهايي نه چندان دور كه رودها خروشان بودند فنجاندار به عنوان مقسم معتمد كشاورزان با يك ديگ كوچك و كاسهاي با ته سوراخ و چند سنگ كوچك- تشله- كنار جوي مينشست كاسه را روي آب درون ديگ ميگذاشت اگر سهم حسينعلي ده فنجان بود، ده بار كه كاسه پر و غرق ميشد ده تشله كنار گذاشته شده بود و راه آب به سمت باغ تشنهاي ديگر عوض ميشد. اين سيستم به ساعت آبي هم معروف است.