دولت پنهان در ايالات متحده امريكا
باقر اسدي
كتاب «دولت پنهان» - كه عنوان كامل آن «دولت پنهان: افول قانون اساسي و صعود دولت سايه» است – به قلم «مايك لافگِرِن» و ترجمه «وحيد فراهانيراد» توسط انتشارات كوير منتشر شده است. «مايك لافگِرِن» كارمند پيشين دولت امريكا است كه پس از جداشدن از خدمت دولتي به تحليل واقعيت ساختار قدرت در آن كشور نشسته است. كتاب «دولت پنهان» تلاش ارزشمندي را منعكس ميكند كه واقعيت سامانه سياسي بالفعل در ايالات متحده را در ربط با سامانه رسمي و حقوقي آن، يعني ساختار مبتني بر قانون اساسي، توصيف ميكند. به تاكيد نويسنده در پيشگفتار كتاب، «قانون اساسي ايالات متحده با عمري حدود 250 سال، قديميترين قانون اساسي در حال استفاده مستمر در سطح جهان است، آنچه دچار تغيير شده طريقي غيررسمي است كه سامانههاي سياسي حتي با وجود اينكه شكل ظاهري به ارث رسيده را حفظ كردهاند ولي تكامل يافتهاند». تكاملي كه نويسنده از آن صحبت ميكند از تصور «جمهوري با فضيلت كشاورزان خرده مالك» توماس جفرسون در صدر انقلاب امريكا شروع ميشود و با گذر از قرن نوزدهم وحكومت توانگران عصر طلايي و سپس در قرن بيستم و فراز و فرودهاي متعددش، منجمله «برنامه جديد» (New Deal) روزولت بعد از بحران بزرگ اوائل دهه 30 و شوك نفتي دهه 70، اكنون به نقطهاي رسيده است كه عملا توسط يك اُليگارشي قدرتمند و ثروتمند اما بهشدت نهادي شده و متصلب كنترل ميشود. شكل ظاهري دولت برخاسته از قانون اساسي مصوب انقلاب امريكا (1776)، از جمله اصل بنيادي تفكيك قوا در كليت خود، هنوز برقرار است. دو حزب جاافتاده و نيرومند دموكرات و جمهوريخواه نيز فعالانه براي كسب آرا در سطوح ايالتي و فدرال با يكديگر رقابت ميكنند، مطبوعات و رسانهها، جامعه مدني، دانشگاه و روشنفكران نيز در بطن و متن جامعه حضور فعال دارند و در شكل دادن به افكار عمومي و تاثير بر سياست و سامانه قدرت ايفاي نقش ميكنند؛ به معناي ديگر، نهادهاي محترم سامانه حكومتگري در ظاهر يكسان باقي ماندهاند اما به همان اندازه به يك شركت و شبكه نفوذ خصوصي با امكانات تقريبا نامحدود براي از پيش بردن خواسته و ارادهاش متصل شدهاند. طُرفه آنكه دولت قانوني رسمي كه نميتواند پول، اراده يا اقتدار لازم براي مرمت و تعمير جادهها و پلها را تامين كند، زخم كهنه سربازان را التيام بخشد يا حتي يك وبسايت درماني را جمع و جور كند، همواره پول و نيروي انساني و اراده كافي براي اقدام نظامي در دورترين نقاط عالم، دخالت براي سرنگوني دولتهاي خارجي {نامطلوب}، ادامه طولانيترين جنگ تاريخ ايالات متحده و پيشبرد عملي نظارت و مراقبت روشمند از مردم در سراسر سطح كره زمين را به سهولت و با دست باز در اختيار دارد. لطف قلم تحليلي نويسنده را در اين ظريفه بايد ديد كه تصويرپردازي استادانهاش از سطح توصيف نشانههاي بدخيم به تشخيص علل بيماري و نژندي غيرقابل درمان ميرسد. توصيفي چنين روشن و بيمجامله از واقعيت وعملكرد «دولت پنهان» در جامعه امريكا و تجليات گوناگون آن در طيف گسترده سياستهاي داخلي و خارجي دولت ايالات متحده حتما خواندني و آموزنده است، به خصوص در زمانه برآمدن پوپوليسم عوامفريب، نابردبار، نظاميگرا و در عين حال خطرناك و ماجراجوي امريكايي به روايت ترامپ. ترجمه خوب و روان وحيد فراهانيراد- دوست عزيزي از دوران فعاليت دانشجويي در امريكا در نيمه دوم دهه پنجاه شمسي - از كتاب «مايك لافگِرِن» فرصتي ارزشمند براي معرفي مفهومي جديد اما بسيار كارساز و مفيد، با قدرت تحليلي و روشنگرانه بالا، براي اهل انديشه و خوانندگان فرهيخته ايراني فراهم كرده است. اميد مترجم و ناشر اين است كه برگردان فارسي اين كتاب تحليلي ارزشمند و تاملبرانگيز بتواند در خدمت غناي هرچه بيشتر آگاهي عمومي از مفهومي چنين مهم در حوزه انديشه و تحليل سياسي نظامواره قرار گيرد و به همان اندازه مهم است كه تحليل ارايه شده در اين كتاب بتواند به فهم و تحليل بهتر و به قاعدهتر از جامعه، سامانه حكومتگري و چگونگي سياستگذاري در ايالات متحده امريكا كمك كند - فراتر از تصوير به غايت ساده شده و حتي بعضا كاريكاتوري كه معمولا در گفتمان رسمي درك و بيان و تبليغ ميشود. بر زمينه چالشهاي دشوار، فراوان و ريشهدار موجود بين ايران و امريكا و نيز خطرات جدي نهفته در بطن استمرار چنين چالش هايي فعال- كه معمولا چنين اتفاق ميافتد كه در فقدان تاثير عوامل و شرايط مخففه ميل به تشديد وضعيت دارند و متاسفانه وضعيت اين روزها در چنين مسيري حركت ميكند - ترديد نبايد كرد كه تمام كسان و جرياناتي كه ميتوانند - بايد- به هر نحو ممكن، به تعميق فهم و تحليل جامعه و مشخصا نخبگان و سامانه حكومتگري از نظام امريكايي و منطق خاص نهفته در رويكردها و سياستهايشان كمك كنند. استمرار رفتار و عملكرد «دولت پنهان» آينده مناسبات در جامعه امريكا و به تبع آن، در مناسبات خارجي آن كشور قدرتمند با بقيه جهان، را با دشواري و عدم قطعيتهاي جدي روبهرو كرده است. چنين دورنمايي ناروشن و پرمخاطره، به ويژه در دوران ترامپ و خصوصا براي ما ايرانيان در روزها و ماههاي پر خطر و به غايت دشواري كه در ربط با فرجام برجام و آثار و عواقب به ناگزير جدي آن در هر دو حوزه مناسبات خارجي و اوضاع داخلي پيش روداريم، نيل به شناخت هر چه بهتر از نظام امريكايي را بيش از هر زمان ديگري ضروري كرده است. تا اين نيز بگذرد.