پايان استراتژي پوتين - مدودف در خانه تئاتر
بابك احمدي
هياتمديره خانه تئاتر طبق جديدترين مصوبهاي كه روز دوشنبه به تصويب اكثريت اعضا رسيد تصميم گرفت ترتيبي اتخاذ كند كه مديرعامل جديد اين تشكيلات خارج از حلقه اعضاي اصلي حقيقي و حقوقي صنف انتخاب شود. به اين ترتيب دوران مديرعاملي اصغر همت خيلي زود و تنها بعد از طي يك دوره حدودا دو ساله- از 27 شهريور 95- به پايان ميرسد. حال آنكه پيش از همت، اين ايرج راد بود كه به مدت 15 سال بيوقفه سكان مديرعاملي را در دست داشت. پيوستگي و ادامهدار شدن مديرعاملي راد در تمام اين سالها كار را در نهايت به جايي رساند كه جريانهاي تحولخواه، اصلاحطلب، موافقان و مخالفان اين روند متولد شد. بعد از همين كشمكشها و بلند شدن صداي انتقادها بود كه ناگهان خبر جانشيني فرد جديد رسيد. همت در همان نخستين موضعگيري اينطور عنوان كرد كه «با وجود تمايل هياتمديره براي ادامه فعاليت آقاي ايرج راد در جايگاه مديرعامل، ايشان نپذيرفت و ادامه مسووليت ايشان بر عهده من قرار گرفت كه اميدوارم بتوانم حضور موثري داشته باشم.» حال امروز اين پرسش به وجود آمده كه چه عاملي موجب شد بعد از گذشت كمتر از دو سال نگرش درباره انتخاب مديرعامل تغيير كند؟ چنانچه شنيدههاي موثق نشان ميدهد ايرج راد در دو هفته اخير جديترين مدافع انتخاب شخصي خارج از صنف به عنوان مديرعامل خانه تئاتر بوده است. در گام دوم بايد پرسيد چنين تصميمي در نهايت به پيشبرد اهداف بلندمدت! تشكيلات ياري ميرساند يا خير؟ و اصولا چه انتظاري از مديرعامل وجود داشت كه هنرمند شناخته شده و پيگيري مثل اصغر همت در اين دو سال موفق به اجراي آن نشد تا اينكه رييس هياتمديره را مجاب كرد به فكر انتخاب يك شخص از خارج بيفتد.
در نگاه نخست بايد توجه كنيم كه ايرج راد 15 سال بر صندلي مديرعاملي تكيه زد و به سختي تن به تغيير داد. گذشته از تمام نتايج حاصل از حضور اين هنرمند در مسند مديريت نكته مهم ديگر اين است كه عمر استاندارد مديريت هنري در بسياري نقاط جهان 5 ساله است و ما اگر منتقد تغييرات بيبرنامه و پيدرپي مديران فرهنگي در بدنه دولت هستيم چطور بايد چشم بر وضعيت عجيب و غريب مديريت در خانه تئاتر ببنديم. اگر بحث استمرار مديريت براي پيشبرد اهداف فرهنگي هست، ماجراي آن 15 سال و اين 2 سال را چطور بايد تعبير و تفسير كنيم؟
آيا جز اين است كه در فقدان برنامهريزي كوتاهمدت، ميان مدت و بلندمدت در خانه تئاتر تمام اهداف و برنامهها به در دست داشتن قدرت معطوف شده است؟ بگذريم از اينكه درباره چه ميزان از قدرت صحبت ميكنيم (مثلِ مورچه و كلهپاچه كه يادتان هست؟) اما چطور امكان دارد خانه چنان از نيروي با تجربه و متبحر خالي شده باشد كه حال نياز دارد دست به سوي نيروي خارجي! دراز كند. آيا غير از اين است كه در تمام 18 سال گذشته بهگونهاي عمل كردهايم كه نيروهاي متخصص يكي پس از ديگري عطاي همراهي را به لقايش بخشيدهاند و امروز به جايي رسيدهايم كه اصطلاحا كفگير به تهِ ديگ خورده است. اگر جريان اين طور پيش رفته كه تصميمگيري اخير هياتمديره نشان ميدهد، پس چه كسي بايد پاسخگوي تهي شدن خانه از فرزندان توانمند باشد؟
صندلي مديرعاملي خانه تئاتر حضور شخصي را ميطلبد كه نهتنها براي يكي دو عضو هياتمديره كه در ميان هنرمندان تئاتر مورد وثوق باشد. علاوه بر آن همه از پيش با برنامهها و تلاشهايش براي به ثمر نشاندن خواستهاي صنفي آشنا باشند. اينكه به فرض بليت خود را به نفع يك نهاد خاص خرج كنيم و انتظار داشته باشيم اتفاق خاصي رخ دهد غلط اندر غلط است. گرچه اگر چهرههايي مثل بهروز غريبپور و حسين پاكدل بر اين مسند تكيه بزنند با استقبال مواجه ميشود اما ظاهرا قرار است دوباره از اين كوزه همان برون تراود كه در اوست! به نظر ميرسد «خانه تئاتر» حالا از گزينه پوتين- مدودف عبور كرده و يكراست به سراغ نيروي خارجي رفته است. اين رويكرد با تمام محسناتي كه احتمالا به همراه دارد اما يك پيام روشن را مخابره ميكند؛ اينكه در ميان بيش از 2هزار عضو يك نهاد صنفي، يك فرد توانمند براي مديرعاملي وجود ندارد.