اي شادي، اي آزادي
كاوه فولادينسب
به گواهي تاريخ، يكي از پديدههايي كه ميتواند منجر به همدلي و همبستگي ملي ميان افراد يك كشور شود، جنگ است. اما در دوران مدرن، خلاقيت و دانش بشري توانسته راهحلهاي جذابتر و كمخطرتري براي تحقق همدلي و همبستگي ملي ابداع كند؛ از شفافيت سياسي و مديريتي و ايجاد سازوكارهاي مشاركتي دموكراتيك در تصميمگيريهاي كلان گرفته تا شاديهاي عمومي كه شور و نشاط را به زندگي و روحيه شهروندان تزريق ميكند؛ نمونهاش، هزارها كارناوالي كه به نامها و بهانههاي مختلف اينطرف و آنطرف دنيا برگزار و حتي تبديل به جاذبههاي توريستي و پولساز ميشوند. واقعا جاي ترس و نگراني نيست. همين جمعهشب گذشته در گوشهوكنار كشور مردم تا پاسي گذشته از نيمهشب شادي و پايكوبي كردند و نهتنها ستوني نلرزيد و ديواري ترك برنداشت، كه خون نشاط وارد رگهاي جامعه شد. لبخند. شور. هيجان. شادي. اينها چيزهايي هستند كه جامعه ما عميقا به آنها نياز دارد. جاي شادي در زندگي اجتماعي ما خالي است. چه ايرادي دارد با رعايت همه دلسوزيها و مراقبتها و نظارتها باشگاههاي جوانان داشته باشيم؟ با حذف مكانهايي براي تخليه شور و هيجان جواني، شور و هيجان جواني حذف نخواهد شد؛ صرفا، اين ماييم كه امكان مراقبت و نظارت بر رفتار فرزندانمان را از دست ميدهيم. آنها هم، يا به خلوتهاي ناشناخته پناه ميبرند، يا در اولين فرصت چمدانهايشان را ميبندند و ميروند. اين رفتار ما، من را ياد مادرها و پدرهايي مياندازد كه به فرزندانشان ميگويند «هر غلطي ميخواي بكني، برو بكن. فقط تو اين خونه نباشه.» غافل از اينكه «خانه» بيآدمهايش چيزي نيست جز مشتي آهن و گچ و خاك. اين را مقايسه كنيد با مسووليتپذيري و دلسوزي مادرها و پدرهايي كه به جوانهايشان ميگويند «هر كاري خواستي بكني، بيا تو همين خونه بكن. » اينها زودتر پير ميشوند؛ شك ندارم. احتمالا خيلي چيزها خواهند ديد كه تار تار موهايشان را سفيد خواهد كرد، در عين حال چون همهچيز -يا دستكم بيشتر چيزها- زيرنظرشان است، ميتوانند جلوي پيشرويهاي خطرناك را بگيرند. اين هم هست كه آزادي، فرزندانشان را در محذوراتي اخلاقي-عاطفي قرار ميدهد كه مانع عبور از خيلي خطقرمزها ميشوند؛ مگر نه اينكه الانسان حريص علي ما منع منه؟ كسي كه محدوديتها و ممنوعيتهاي كمتري داشته باشد، عطش كمتري هم براي آن كارهاي دگر خواهد داشت. آزادي ترس ندارد. شادي هم.