نماد اهليت شهروندان
سيد محمد بهشتي
بيش از 20 سال است كه شاهد تبديل جسته و گريخته خانه مشاهير به «خانه موزهها» در شهر تهران هستيم؛ خانههايي كه توسط شهرداري خريداري ميشوند و با تمهيداتي به موزه تبديل ميشوند. اين خانهها ميتوانند محلي براي به نمايش گذاشتن آثار هنرمندان باشند تا از اين طريق هم آثارشان حفظ شود و هم يادشان. در عرصه سياسي از جمله اين خانهها ...
ميتوان به خانه مرحوم بهشتي يا مرحوم رجايي اشاره كرد. نيز در عرصه هنري خانههاي هنرمنداني مثل عزتالله انتظامي و سيمين و جلال را داريم. به طور كلي اين كار بسيار ارزشمند است و نشان ميدهد كه يك شهر نسبت به شخصيتهاي برجسته خود، كه وجودي ماندگار دارند، بيتفاوت نيست. وقتي شهرداري به اين افراد توجه ويژه نشان ميدهد مبين آن است كه اهل شهر، حقيقتا «اهل» شهر هستند چراكه بزرگان سرزمين خود را ميشناسند و آنها را ارج مينهند. به نظر من تبديل كردن خانههاي بزرگان به موزهها بايد در اولويت كاري شهرداريها قرار بگيرد و اين طور نيست كه كارهاي ديگري به آنها ارجحيت داده شود. ايجاد «خانه موزهها» در بعضي كشورها صورت ميگيرد اما آنها هم نسبت به عموم هنرمندان، اهميت ويژه قائل نيستند و فقط به برخيها ميپردازند. مثلا در ارمنستان موزه «پاراجانف» تاسيس شده است اما بقيه هنرمندان مورد غفلت قرار گرفتهاند. در مجموع وقتي پايتختها در اين زمينه قدم برميدارند، خواه ناخواه شهرهاي ديگر نيز از عملكرد آنها الگو ميگيرند.
مساله مهم ديگري كه درباره تهران مطرح است، اين است كه تهران فقط پايتخت سياسي ايران نيست بلكه پايتخت فرهنگي- هنري كشور نيز محسوب ميشود چراكه بيشترين توليدات فرهنگي در تهران اتفاق ميافتد و بيشترين مصرف فرهنگي نيز در اين شهر است. اين به معناي دور ماندن شهرهاي ديگر از بدنه فرهنگي كشور نيست اما تهران به واسطه نقشاش در عرصه هنر، وظايف مهمي را بر گردن دارد. در اين بين «ايران درودي» به عنوان يكي از مهمترين هنرمندان نقاش معاصر حقيقتا در خور اين جايگاه بوده و هست كه موزهاي تحت عنوان او در پايتخت داشته باشيم.