نگذاريم اين خاك سرد شود...
امير پوريا
پديده دومين سالگرد فقدان، طنين خاص و عجيبي دارد. طبق تعبير رياضي كه «چند» را هر عددي بيش از «يك» ميداند، سرآغاز سالگردهاي «چندم» است. طبق برداشت عاطفي، بهت و شايد عادت نكردن بازماندگان نسبت به سال نخست فقدان، از اين سال دوم به پذيرش اما دلتنگي مداوم بدل ميشود. طبق عادات عرفي متاسفانه رايج، آن جمله تلخي كه ميگويند «خاك، سردي ميآورد» كمكم و كم و بيش، از سال دوم خود را نشان ميدهد.
پيگيري پرونده پزشكي آقاي عباس كيارستمي كه امروز دو سال از زندگي در جهان بدون او ميگذرد، منهاي تمام دستاوردهاي اجتماعي و فرهنگي كه داشته و دارد، از اين سرد شدن حسها و دلها نسبت به ميراث او نيز جلوگيري ميكند. نپذيرفتن اتفاقاتي كه سهل و ساده، ذهني چنين پويا و جاني چنين سرشار و طبعي چنين شوخ را به توقف واداشتند، ميتواند به دانستن قدر او و آنچه هنوز ميتوان از او آموخت، ياري برساند. كتابهاي پرشماري كه درباره آثار سينمايياش (از جمله كتابهاي جاناتان روزنبام، مهرناز سعيد وفا، متيو ابوت، عباس بهارلو، روبرت صافاريان، عماد حسيني)، درباره فعاليتهايش در زمينه گرافيك و هنرهاي تجسمي (چاپ نشر نظر) يا براي بازتاب كلام خودش (كتابهاي پل كرونين، دري رضايي، محمدرضا ثاني، مهدي مظفري ساوجي) پس از فقدان او در ايران ترجمه يا تاليف و منتشر يا بازچاپ شدهاند، تنها بخشي از اين تلاش براي تداوم نگاه به اوست. مراسمي كه برپا كردهايم و ميكنيم، از بازگويي عناصر «هنر» او تا اختصاص هر دو سالگرد اول و دوم به بررسي مطالبات به تحقق نپيوسته خانواده او از جامعه پزشكي كشور، همه در كنار هر كاربرد آموزشي يا هنرشناسانه ديگر، اين نتيجه انساني را هم خواهد داشت كه نگذاريم خاك او سرد شود...
در اغلب تريبونهايي كه مسووليتي در اين باب داشتهام، اين تعبير را بر زبان راندهام كه «اندوهمان را به خشم درآميزيم». در حالي كه آقاي كيارستمي حتي در رويارويي با مرگ و احتمال و فكر آن هم از اشعار هايكووارش تا فيلمهايي چون «طعم گيلاس» و «باد ما را خواهد برد»، شوخ رفتار ميكرد. يعني كه ما هنوز از اين وجه او جا ماندهايم. هنوز نتوانستهايم مراسمي به پا كنيم كه در آن، طنز درخشان او كه پايش در خلق و خوي ايراني و سرش در آسمان رفيع هستيشناسي بود، جاري و نقل قول شود. هنوز زخمهاي حكمهاي دير يا پرتي كه اغلب هم در آستانه يكي از مناسبتهاي فقدان او اعلام ميشود و پروسه برخورد با خطاي پزشكي را به شوخي برگزار ميكند، فرصت ندادهاند تا منهاي اندوه و خشم، بتوانيم ياد او را به شوخكلامي و شوخچشمياش بياراييم.