ما پوسترچسبان نيستيم
دارا نثاري
ستون تريبون نسل چهارم، جايي براي انعكاس انديشهها و نظرات جوانان و دانشجوياني است كه سياسي ميانديشند و پرسشهاي سياسي مطرح ميكنند. نسلي كه شناخت آنها وظيفه سياستمداران و نظريهپردازان كهنهكار است.
در روزهايي كه همگان از پايان اصلاحات يا مرگ اصلاحطلبي صحبت ميكنند، اين صحبتها براي نسل دهه هفتاد قابل پذيرش نيست زيرا نميخواهيم اصلاحاتي را كه تازه معنايش را فهميدهايم، از بين رفته بدانيم. سال 92، پس از اتفاقات سال 88 شايد كسي متصور نبود كه تنور انتخابات به آن شدت و حدت گرم شود گويي نسلهاي قبلي باور كرده بودند اصلاحات مرده است اما متولدين دهه هفتاد كه نخستين انتخابات خود را تجربه ميكردند با تمام توان خود را براي احياي اميد در جامعه به كار بستند. آخرين نسل اصلاحطلبان يا بهتر است با صراحت بگويم اصلاحطلبان دهه هفتادي معجزه خود را نشان دادند، اميد به جامعه بازگشت و تفكر نزديك به اصاحات براي اصلاح مسير كشور قدرت را دست گرفت، به دنبال آن، جريان اصلاحات در دو انتخابات ديگر نيز قدرتنمايي كرد و با پيروزي در انتخابات مجلس شوراي اسلامي و شوراهاي شهر و روستا، بدنه اجتماعي خود را به رخ جريان مقابل كشيد. خالي از لطف نيست، بگويم همه اين اتفاقات خوش و پيروزيها در زمين جنگ نابرابر و با وجود همه محدوديتها رخ داد زيرا دهه هفتاديها با قلب و عقل خود به اصلاح باور و اميد داشت؛ اميدي كه در آن روزها نگين گمشده حلقه اصلاحات بود. مطالبات امروز دهه هفتاد از بزرگان بحق است زيرا تاكنون به اين جريان نگاه از بالا به پايين شده و نسل جديد اصلاحات تنها نقش پوسترچسبان در انتخابات را دارد. نسلي كه سرشار از اميد و انرژي حتي براي حضور در ردههاي پايين مديريت كشور است. نسل دهه چهارم حق دارد از نسل پيشين انتقاد كرده و مطالبات خود را مطرح كند. آيا جوانان قرار است تا ابدالدهر پوسترچسبان بمانند؟ چرا ظرفيتي براي استفاده از جواناني كه ديگر نزديك به 30 سالگي هستند وجود ندارد؟ جواناني كه در پنج سال گذشته جامعه را از نااميدي بيرون راندند، امروز لايق اعتماد بزرگترها نيستند؟
برخي معتقدند كه نسل دهه هفتاد، نسلي گستاخ است اما واقعيت آن است كه ما هنوز در چارچوب فعلي اصلاحات را با وجود انتقادات فراوان پذيرفتهايم. بايد بپذيريم ادامه راه اصلاحات فقط در يك صورت امكانپذير است آن هم اينكه به جوانان ميدان بيشتري براي عرض اندام داده شود. نبوديم ولي خوانديم و شنيديم كه سختترين روزهاي جنگ را جوانان كنترل كردند، خيبر و بيتالمقدس را جوانان فرماندهي كردند بنابراين ميتوان به جوانان اعتماد كرد تا هم كشور و هم اصلاحات از بحران كنوني خارج شود. بيايد باور پيدا كنيم كه مديران سنتي نسلاولي كه خود موجب به وجود آمدن بسياري از بحرانهاي امروز هستند توانايي حل آنها را ندارند. بياييد باور كنيم جوانان امروز كه هم علم روز دنيارا دارند و هم شور و انرژي جواني را، ميتوانند مشكلات كشور را يكي پس از ديگري حل كنند و سربلند از بحرانها بيرون آيند. دوران مديران نسل اولي به سر آمده و سيستم مديريتي سنتي آنها ديگر در هيچ كجاي اين كشور پاسخگو نيست. اصلاح اصلاحات را ميتوانيم با اصلاح ساختار موجود شوراي عالي سياستگذاري شروع كنيم. با تزريق نيروهاي جوان نيروهايي كه تمامي جريانهاي اصلاحطلبي روي آنها اجماع دارند و شوراي عالي را دوباره در مسير موفقيت قرار دهيم.
نسل دهه هفتاد شايد خيلي اتفاقات را به چشم نديده باشد يا تصوير تيره و تاري از آنها در ذهن ثبت كرده باشد اما اين دليل قانعكنندهاي براي ناديده گرفتن جوانان نيست. متولدين دهه هفتاد در پايان مقطع تحصيلي دبيرستان تازه متوجه شد كه در آن بهار كودكي چه اتفاقاتي افتاده است. تازه متوجه شد اصلاحات يعني چه، تازه متوجه شد آن خندهاي كه چشمان پدر و مادر را در بهار 76 زيبا كرده بود نامش اميد بود، تازه متوجه شد آن روحاني عمامه مشكي زيبارو رهبر اصلاحات است. نسلي كه دوران خاتمي را به ياد ندارد اما هنوز با «تَكرار» او به ميدان ميآيد تا انقلاب را به مسير اصلي خود بازگرداند. اين نسل شايسته اعتماد مرداني است كه از سالهاي اوليه انقلاب بر صندلي خدمت تكيه زدهاند. نسل دهه هفتاد حرف براي گفتن زياد دارد اما فضا آن طور كه بايد در اختيار ما نيست. اميد است كه اقدام قابل تقدير روزنامه اعتماد محفلي باشد براي شنيدن صداي نسلي پر از اميد به نام نسل دهه هفتاد.